نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 655
عناوين: 1- واژه بركت در قرآن 2- نمونههاي بركت در گفتار 3- تلاوت قرآن، مايه بركت 4- بركت در عمر و مال 5- عرفات، سرزمين با بركت 6- حركتهاي علمي و مكتبي با بركت 7- حضرت معصومه، وجود با بركت 8- عوامل رفع بركت از سرمايهها
موضوع: بركت در كار و زندگي
تاريخ پخش: 29/01/87
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
بحثي كه خدمتتان ميخواهم بگويم بحث بركت است. كلمهي بركت در فرهنگ ما هم هست. ما كه بچه بوديم وقتي خوب كار ميكرديم، خدا پدران ما را رحمت كند. ميگفتند: باركالله! بارك الله از بركت است. يا عيد كه ميشود به يكديگر تبريك ميگويم. تبريك از بركت است. در قرآن حدود ده مرتبه خدا به خودش گفته تبارك. تبارك الله يعني سرچشمهي بركت اوست، خداست. كلمهي بركت يعني چه؟ بركت به معناي نمو، رشد، زيادي، ماندگاري، به منبعهاي آب بركه ميگويند. جايي كه آب جمع ميشود. چون آب مايه همهي بركات است و محل جمع شدن آب بركه است. وقتي هم به هم تبريك عرض ميكنيم يعني دعا ميكنيم كه كار تو مبارك باشد. خوب، بركت يعني زيادي، اما هر زيادي بركت نيست. خيليها پولشان زياد است، بركت ندارند. گاهي يك درخت كوچك ميوه ميدهد و گاهي درختهاي بزرگ ميوه نميدهد. گاهي انسان يك دكان كوچولو دارد، سود ميبرد. گاهي يك دكان بزرگ دارد، سود نميبرد. گاهي يك خودكار ارزان قيمت ميخرد صفحات زيادي با آن مينويسد، حرفهاي خوب، و گاهي خودنويسهاي گران قيمت دارد، يك صفحهي بدرد بخور نمينويسد. بنابراين موضوع بحث ما بركت است. معناي بركت، بركت در قرآن، نمونههاي بركت، عوامل بركت، موانع بركت، پنج موضوع ميخواهيم صحبت كنيم.
عرض كنم كه معناي بركت را گفتيم: رشد و ماندگاري، اين معناي بركت است.
1- واژه بركت در قرآن
بركت در قرآن، در قرآن به چيزهايي بركت گفته شده، خدمتتان بگويم. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار)
ذات مقدس خداوند، مايه بركت است. تبارك، حدود ده بار آمده است. پيغمبر بركت است. «وَ جَعَلَني مُبارَكاً أَيْنَ ما كُنْت»(مريم/31) راجع به حضرت عيسي است. (وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ رَحْمَةً لِلْعالَمين) (انبياء/107)پيغمبر اسلام براي همه رحمت است. قرآن بركت دارد. (وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَك) (انبياء/50)(وَ هذا كِتابٌ أَنْزَلْناهُ مُبارَك) (انعام/92) شب قدر در قرآن بركت دارد. «في لَيْلَةٍ مُبارَكَة» (دخان/3) (إِنَّا أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةِ الْقَدْرِ) (قدر/1)در سورهي قدر است. در سورهي دخان ميگوييم كه (أَنْزَلْناهُ في لَيْلَةٍ مُبارَكَة) (دخان/3)حضرت زهرا در قرآن مبارك است. (إِنَّا أَعْطَيْناكَ الْكَوْثَر) (كوثر/1)كوثر يعني مبارك، يعني زياد. شجرهي مباركه در قرآن آمده است. اين كلمه مبارك در قرآن. اما نمونههاي بركت.
2- نمونههاي بركت در گفتار
نمونههاي بركت را خدمتتان بگويم. گاهي يك كلمه بركت دارد. نمونه از مرد و از زن، از مرد: برادرهاي يوسف ميخواستند يوسف را بكشند. يكي از اين برادرها يك كلمه گفت. نهي از منكر كرد. سخن با بركت. «لا تَقْتُلُوا» اين برادر يوسف، يكي از برادرها گفت: «لا تَقْتُلُوا» نكشيدش. لااقل درچاه بياندازيد. رأي اينها را زد از اينكه او را بكشند. اين نهي از منكر كه گفت: نكشيد، اينها تصميم گرفتند نكشند، گفتند در چاه مياندازيم. آن وقت يوسف را از مرگ نجات داد، بعد يوسف جامعه را از قحطي نجات داد. يك كلمه بود. اين براي مرد!
زن، فرعون وقتي جعبهاي را روي آب ديد و گرفت در جعبه را باز كرد، ديد يك نوزاد در آن است. چه كسي بود؟ موسي! خواست او را بكشد، خانم گفت: «لا تَقْتُلُوا» دو تا «لا تَقْتُلُوا» در قرآن است. يك «لا تَقْتُلُوا» را مرد گفت، برادر يوسف. يك «لا تَقْتُلُوا» يعني زن ميتواند يك رايزني بكند، اين خانم يك نهي از منكر كرد. زن فرعون، اين نهي از منكر باعث شد كه فرعون موسي را نكشد بعد موسي بني اسرائيل را نجات داد. يعني يك زن يك نفر را نجات داد، اين يك نفر يك امت را نجات داد. اين كلمه با بركت است.
3- تلاوت قرآن، مايه بركت
خوب، مسئلهي تلاوت با بركت، تلاوت قرآن تلاوت با بركت است. گاهي وقتها انسان همه قرآن را هم ميخواند اما چيزي گيرش نميآيد. اما يك دزدي داشت از سر ديوار خانهي كسي ميرفت دزدي كند، ديد يك نفر در خانه نشسته و اين آيه را ميخواند. (أَلَمْ يَأْنِ لِلَّذينَ آمَنُوا أَنْ تَخْشَعَ قُلُوبُهُم) (حديد/16)آيهي قرآن است. يعني وقت آن نشده مجرمين يك تكاني بخورند، توبه كنند. دزد گفت: خدا دارد به تو ميگويد. وقتش نشده، يك عمر است كه دزد هستي. كافي است. از نردبان پايين آمد و فضيل شد. اين داستان فضيل معروف است. يك آيه، يك كلمه آدم به گوشش ميخورد اصلاً همه سرنوشتش عوض ميشود. يكي از علما مهم هم بود. مرجع هم بود. رساله هم داشت. مقلد هم در منطقهاي داشت. يكبار در فرودگاه من را ديد. گفت: در تلويزيون تو يك كلمه گفتي، من يك تصميماتي داشتم به خاطر اين كلمه بهم خورد. من خودم مدتها پهلوي ايشان درس خوانده بودم. من گفتم: خوب من شاگرد شما هستم. گفت: شاگرد باش. ممكن است يك شاگرد يك كلمه بگويد معلم را عوض كند. خداحافظي كردم و رفتم از ايشان جدا شدم، بعد رفتم گفتم: آقا آن كلمهاي كه گفتم شما عوض شدي چيست؟ گفتم آقا ميشود بگويي؟ گفت: اجازه بده نگويم. گفتم: خوب صلاح نيست نفرماييد. يعني گاهي وقتها آدم يك كلمهاي را ميشنود، حتي گاهي يك متلك ميشنود، سرنوشت آدم عوض ميشود. يك كسي يك متلك ميگويد سرنوشت آدم عوض ميشود. آن وقت هم به آدم برميخورد. ولي همين عوض ميشود. يكي از علما ميگفت: فلاني به نجف رفت درس بخواند، گفت: به نجف ميآييم اگر هوايش خوب بود، ميمانيم. اگر هوايش خوب نبود برميگرديم. تا اين را گفت، گفت: تو از شن هم پستتر هستي؟ ريگهاي نجف ميايستند تا دُر شوند. تو بايست تا مجتهد شوي. ميگفت: من را مثل زد به … گاهي يك متلك يك سرنوشت است.
خوب، گاهي وقتها پژوهش ميكنند. ما الآن بگويم دهها هزار رسالهي پاياننامهي دكترا و فوق ليسانس در وزارت علوم و شعبههايش داريم. دهها هزار رسالهي پژوهش شده فقط در بايگاني است. هيچ خاصيتي ندارد. فقط دفاع كردند مدرك گرفتند. فايدهاش همين بوده. اما مثلاً نگاه ميكنيم كميل، 4 صفحه دعا را بدون پژوهش، كميل پژوهش نكرد، هرچه حضرت علي ميگفت نقل كرد. اين دعاي كميل را نقل كرده حالا ميليونها آدم در صدها سال دعاي كميل را ميخواند و گريه ميكند. مناجات ميكند. يعني گاهي وقتها سه، چهار صفحه نقل بركت دارد چند ميليون صفحهي پژوهش بركت ندارد. من به يك كسي گفتم خدا طول عمرتان بدهد. گفت: خدا عرض عمرت بدهد. من فكر كردم مثلاً مسخره كرد، آخر به يك كسي گفتيم كه، آخر ميگويند: دست شما درد نكند، ميگويند: سر شما درد نكند، من يك كسي كنار ماشين بود، گفتم: دستت لاي در نرود. گفت: سرتان لاي در نرود. (خنده حضار) اين… حالا… من فكر كردم اين متلك است كه مثلاً من گفتم: خدا طول عمرت بدهد، آن هم گفت: خدا عرض عمرت بدهد. من فكر كردم متلكي گفت.
4- بركت در عمر و مال
فكر كردم گفتم راست است طول عمر مهم نيست. عرض عمر مهم است. آدم ممكن است هشتاد سال عمر داشته باشد، هيچ قدم خيري برندارد. اينقدر سرمايهدار داريم مسلمان است قبر پيغمبرش را زيارت نكرده است. حال آنكه اگر يك موتور گازي را ميفروخت دوبار مدينه رفته بود. يعني پيغمبرش را به اندازه موتور گازي معتقد نيست. اگر هم معتقد است همت نميكند. يا توفيق ندارد. بيتوفيق، سرمايهدارهاي بيتوفيق، اينقدر پول خواباندند كه اگر اين را در صندوقهاي قرض الحسنه به جريان بياندازند چقدر گره باز ميشود. خدايا اينها نفرين شده هستند. پولداري كه پولش بيبركت باشد، اين گاوصندوق است. منتها گاو صندوق گوشتي است. ما دوتا گاو صندوق داريم. فلزي و گوشتي. گاوصندوق گوشتي، پول در آن است. اما گاو صندوق از اين پول هيچ استفاده… صاحب پولي هم كه از پولش استفاده نكند، اين هم گاو صندوق است. منتها گاو صندوق گوشتي است. آدم بايد از مالش استفاده كند. مال بركت، علم بركت، وجود بركت، بركت هم به داشتن نيست. بركت به داشتن نيست. افرادي هستند يك استكان ارزان ميخرند ولي در حسينيهها و مسجدها و عروسيها هزارها بار از اين استكان چاي ميخورند. و آدم هست بلورش را از فلان جاي دنيا آورده قيمتي، سرويس يك ليوان آب سرد هم از اين ليوانها خورده نميشود. فقط لب طاقچه به عنوان دكور گذاشته است. سالي يكبار شب عيد كه ميشود گرد تكاني ميكند. از پارسال تا حالا يعني سالي يكبار گرد اين ليوان را ميگيرد، اما يك تشنه از اين ليوان سير نميشود. بركت خيلي مهم است.
عمر با بركت. مثلاً اصحاب امام حسين چقدر فداكاري كردند. نصف روز، هنرشان از صبح تا ظهر بود. اين نصف روز مثلاً چه نصف روز با بركتي بود.
شير با بركت، چقدر زن تا حالا بچه را شير داده است؟ آنوقت اين حليمه سعديه يك زن بياباني و چادرنشين، اين بايد شيرش استخوانهاي پيغمبر شود. پيغمبر وقتي به دنيا آمد خوب، مادرش از دنيا رفت، حليمه سعديه او را شير داد. اين همه زن روي كرهي زمين است بايد اين زن بياباني پيغمبر را شير بدهد.
5- عرفات، سرزمين با بركت
زمين با بركت، شما سي سال پهلوي من بنشيني خدا شما را نميبخشد. اما هركس مكه برود، شب عيد قربان در صحراي عرفات بماند، غروب كه شد تمام گناهانش بخشيده مي شود. حتي اگر بگويد خدايا آيا من را بخشيدي، يا نبخشيدي شكش هم گناه است. يعني بايد يقين كند كه خدا او را بخشيد. مگر حق مردم، حق الناس حسابش جداست. خاك حسابش جداست. خاك با بركت، همين مهر كربلا، سه چيز باعث ميشود نماز قبول شود. يا سر نماز حواست جمع باشد. يا اگر حواست پرت ميشود، نافله بخواني. نمازهاي مستحب. اگر هم حال نافله نداري، هم حواست پرت ميشود، لا اقل مهر كربلا، رمز است. يك خرده خاك است ولي…
سفر با بركت، چند تا تاجر، چند قرن قبل از شيراز تا تانزانيا رفتند. اسلام مردم تانزانيا از تجار شيراز است. و زنگبار كنار تانزانيا. البته زنگبار يك كشور خيلي كوچكي است. يا مثلاً جمعي از قزوين به چين رفتند. اسلام چين از مسلمانهاي ايران است. الآن چين هم وقتي ميخواهند كلمات دينيشان فارسي است. مثلاً ميگويد: نماز صبح قربةً الي الله! مثلاً نماز صبح، غسل، تيمم، يعني كلمات ايراني را چينيها در عبادتشان به كار ميبرند. مثل اينكه ما ميگوييم: مِرسي، آنها در عبادتشان كلمهي فارسي را به كار ميبرند. خيلي از بلاد دنيا اسلامشان از ايرانيها است. ايرانيها در تاريخ خيلي تمدن و سرفراز هستند. ايرانيها در هندوستان خيلي نقش داشتند. در پاكستان نقش داشتند. در افغانستان نقش داشتند. خدا رحمت كند. سلام و صلوات بر روح مطهري، كتابي نوشته «خدمات متقابل اسلام و ايران» چه خدماتي ايرانيها به اسلام كردند، و چه خدماتي هم اسلام به ايرانيها كرد؟ حضرت علي خيلي ايرانيها را دوست داشت. يكبار جمعي از ايرانيها را اسير گرفتند. گفتند: اينها را براي حمّالي ببريم. در مكه، اين حاجيهايي كه پير هستند و مريض هستند و سنگين هستند و نميتوانند طواف كنند، روي كول ايرانيها بگذاريم و بگوييم: طواف بده. حضرت علي گفت: ايراني نبايد اين كار را بكند. حمّالي، آن حمّالي حاجي عبادت است. اما اينكه به او بگوييم: شغلت اين باشد، البته گاهي وقتها حمل كردن افتخار است. اميرالمومنين رفتند باري را از دوشش بردارند، گفتند: آقا به من بده! گفت: بابا اين بار را خانهي يتيم ميبرم. چيزي بردن به خانهي يتيم به قدري ارزش دارد كه حملش هم عبادت است. من نميخواهم اين عبادت را به كسي بدهم.
6- حركتهاي علمي و مكتبي با بركت
در قرآن سه حركت داريم قشنگ است. در سورهي كهف است. سه حركت، حركتهاي با بركت 1- حركت مكتبي، 2- حركت علمي، 3- حركت خدماتي. حركت مكتبي، اصحاب كهف، چند تا جوانمرد در يك منطقهاي بودند. ديدند همه مردم منحرف هستند. اينها اگر در اين منطقه باشند بايد دينشان را از دست بدهند. گفتند: بابا ما از خير شهر ميگذريم. از رفاه و خدمات شهري ميگذريم. در بيابانها ميرويم و در غار زندگي ميكنيم. دينمان را حفظ كنيم شرف دارد به اينكه در شهر باشيم هضم بشويم. بيدين بشويم. از شهر حركت كردند و رفتند در غار زندگي كردند.
حركت علمي، موسي و خضر، موسي و خضر، موسي يك روز سخنراني ميكرد. يك نفر بلند شد وسط سخنراني گفت، آقا چه كسي از تو با سوادتر است؟ يا گفت: روي كرهي زمين باسوادترين فرد چه كسي است؟ موسي هم گفت: من! خدا حالي از او گرفت. گفت: نه، تو نه! بايد يك كسي باسوادتر بروي و پيدا كني. كجا؟ مجمع البحرين، موسي اينقدر راه رفت تا آخرش گفت: (لَقَدْ لَقينا مِنْ سَفَرِنا هذا نَصَبا) (كهف/62) از اين سفر زجر كشيديم. بالاخره رفت خضر را پيدا كرد و گفت: اجازه ميدهي من عقب تو بيايم. يك چيزهايي به من ياد بدهي؟ گفت: تو ظرفيت نداري. يك خرده مصاحبه كردند. قول داد ظرفيت دارم. گفت: نميكشي. بالاخره قصهاش را ميدانيد. رفتند سوار كشتي شدند و كشتي را سوراخ كرد و موسي داد زد كه آقا كشتي را سوراخ ميكني آب در آن ميرود و غرق ميشويم. گفت: نگفتم تحمل نداري؟ گفت: آخر ميميري. گفت: تحمل نداري. من طوري سوراخ ميكنم جايي را ميشكنم كه آب نيايد، زيرا يك ستمگري است همهي كشتيهاي سالم را مصادره ميكند. اين كشتي هم سرمايهاش براي چند فقير است. نگاهش به كشتي ميخورد ميبيند اين كشتي ارزش مصادره ندارد. سفر علمي.
يك سفر هم سفر خدماتي ذوالقرنين، ذوالقرنين يكي از اولياي خدا بود. سه سفر براي خدمات رفت. سدسازي، سد ذوالقرنين در قرآن آمده است. سفرهاي با بركت!
مباحثهي با بركت:
يكي از علما … آخر ايران اول تقريباً همهي بدنهي ايران اهل سنت بود، جز چند شهر! شهر ري و كاشان و قم و سبزوار و يزد… يزد هم مثل اينكه بود. گل و گوشهها و قسمتهايي بيشتر شيعه بودند، ولي بدنه اهل سنت بودند. حكومت هم اهل سنت بود. يكي از علماي شيعه با پادشاه نيم ساعت بحث كرد. اگر اشتباه نكنم خدابنده! ايشان نيم ساعت بحث كرد. ايشان گفت خيلي خوب! شيعه هم ميتواند رسمي باشد. شما حق داريد تبليغ كنيد. آن زمان قبلش هر كس شيعه بود و سني بود، شيعه حق تبليغ نداشت. خود دربار و شاه شيعه شدند. اجازه تبليغ دادند. يك مرتبه ورق برگشت و بدنهي ايران شيعه شد. يعني شيعه بودن تمام ايران بند به نيم ساعت مباحثه است. نيم ساعت مباحثه! اينكه ميگويم گاهي بركت است.
گاهي تار عنكبوت بركت دارد. مثلاً پيغمبر را در غار حفظ ميكند. اين همه سنگ مرمر، اين همه آهن، اين همه چدن … اين تار عنكبوت محافظ پيغمبر ميشود. يك پرواز! هدهد يك سفر رفت و برگشت. يك كشور مسلمان شد. بنده قرائتي در سال ميانگين 100 سفر ميروم. حالا بعضي سالها هم بيشتر ميشود. من الان در تمام ايران نمازم را چهارركعتي ميخوانم. چون مثل شوفر شدهام. يك بار به خانمم گفتم: خانم! من شوهر تو هستم. من مسافرت ميروم شما من را از زير قرآن رد كن! گفت: اين براي شوهري است كه سالي يك بار به مسافرت برود، من بايد يك قرآن در سيني بگذارم و در خيابان بايستم. سالي 100 مسافرت ميروم اما هنوز يك مزرعه هم مسلمان نشده است ولي هدهد دو سفر رفت و يك كشور مسلمان شد. اينها بركت است ديگر!
خوب! باران (لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ) (اعراف/96)علم بابركت، خانوادهي بابركت: «ابوطالب». ابوطالب به پيغمبر ايمان آورد. خانمش فاطمه بنت اسد كه برايش ديوار كعبه شكافته شد. مرد، ابوطالب عموي پيغمبر، زن، فاطمه بنت اسد، آنوقت بچهها: يكي علي بن ابيطالب، كه علي بن ابيطالب پدر 11 امام است. يكي هم عقيل كه عقيل پدر مسلم بن عقيل است. مسلم پدر طفلان مسلم. يكي جعفر، جعفر طيار، بنيانگذار اسلام در حبشه، طوري سخنراني كرد كه نجاشي گريه كرد. يعني اصلاً خانواده، عقيلش، جعفرش، علي بن ابيطالبش، فاطمه بنت اسد … اما گاهي وقتها هم خانوادهها نحس هستند. (تَبَّتْ يَدا أَبي لَهَبٍ) (مسد/1)خانمش هم (وَ امْرَأَتُهُ حَمَّالَةَ الْحَطَبِ) (مسد/4)يعني گاهي وقتها اصلاً دودمان نحس هستند. گاهي وقتها دودمان با بركت هستند.
خوب! يكي از وجودهاي مبارك همين حضرت عبدالعظيم است. يكي از اصحاب امام هادي حضرت عبدالعظيم است. كاري ميكند كه به او ميگويند: «انت ولينا حقاً» حقاً تو شيعه درجه يك هستي. حقاً تو ولي ما هستي. آن وقت زيارت حضرت عبدالعظيم، ثواب زيارت كربلا را دارد. اين چقدر مثلاً آدم بايد قبرش با بركت باشد. زيارتش با بركت باشد.
7- حضرت معصومه، وجود با بركت
يكي از وجودهاي بابركت حالا چون بحث را شب جمعهاي گوش ميدهيم كه رحلت حضرت فاطمه معصومه است، خود حضرت معصومه وجود بابركت است. يك دختر جواني كه همسر هم ندارد، از مدينه هجرت ميكند و به ايران ميآيد. بعد در قم از دنيا ميرود، اين وجود چقدر بابركت است!!! من طلبهي جواني بودم، شايد 20 سالم بود و شايد اين قصه براي چهل و چند سال پيش است. چهل و چند سال پيش امام خميني را گرفتند و زندانش كردند، بعد از زندان كه آزاد شد، يك جشني در فيضيه گرفتند. آن زمان آيتالله خزعلي منبر رفت و يك جملهاي گفت خيلي قشنگ! حالا جمله براي قرآن است ولي تطبيق كرد با حضرت معصومه! گفت حضرت مريم يك مرتبه ديد پشت پرده يك مردي مقابلش پيدا شد، گفت چه كسي هستي؟ پشت پرده آمدهاي چه كني؟ پناه به خدا ميبرم اگر تو تقوا داري! برو كنار! گفت نترس من انسان نيستم، من فرشته هستم، در قيافهي انسان آمدهام يك فوت به تو كنم، تو حامله شوي! خيلي … حضرت مريم حامله شد و ترسيد. گفت: كاش … (يا لَيْتَني مِتُّ قَبْلَ هذا) (مريم/23)اين عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. «يا لَيْتَني مِتُّ قَبْلَ هذا» كاش مرده مرده بودم. حالا من بروم در ميان مردم، خواهند گفت چطور حامله شدي؟ چطور من ثابت كنم اهل زنا نيستم. من اهل … به او گفتند: (ما كانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ) (مريم/28)پدرت خوب بود. مادرت خوب بود. اين بچه از كجا پيدا شد. آخرش اشاره كرد و گفت از خودش بپرسيد. اين بچه در گهواره شروع به صحبت كردن كرد. اين قصهي مريم را گفت. ما هر چه فكر كرديم پاي منبر كه ماجراي حامله شدن حضرت مريم با فرشته، چه ربطي دارد با آزادي امام از زندان؟ ما نفهميديم. ولي خوب تفسير قرآن گفت، ما گوش داديم، بعد ديديدم آخر اينهايي كه فني هستند وقتي سخنراني ميكنند خيلي قشنگ ميتوانند بپرورانند. يعني ميتوانند يك مناسبتهايي درست كنند. ميگويند كه اين قدرت خلاقيت خودش يك چيزي است.
اين تكه حضرت مريم يادتان باشد تا بروم در پرانتز و جدا بشوم و دومرتبه برگردم. ميگويند كه يك كوچهاي در تهران است به نام كوچهي شترداران. قديم كه تهران لولهكشي نبود، هر يك محلهاي، دو محلهاي يك چاه آب ميزدند، اين آب اين چاه در خانهها تاب ميخورد. اين كوچهي شترداران آخر آب بود. آخر آب هميشه آبهاي لجن به آن ميرسيد. در اين كوچهي شترداران يك منبري بود كه خانه ناصرالدين شاه منبر ميرفت، مردم جمع شدند و گفتند امروز عاشورا است. ميروي كه آنجا منبر بروي، به ناصرالدين شاه بگو كه در محله ما يك چاه بزند كه ما هميشه آبهاي لجن محلههاي ديگر سهم ما نشود و خودمان يك چاه آب در محله داشته باشيم. گفت انشاءالله امروز ميگويم. رفت بالاي منبر و قصهي نوح را گفت. نوح به پسرش گفت ايمان بياور و سوار كشتي شو، خداوند اراده كرده است كه كفار را غرق كند! پسر نوح گفت ايمان نميآورم. نوح گفت غرق ميشوي! گفت ميروم آسيا! گفت آسيا هم غرق ميشود. گفت ميروم ايران! گفت ايران هم غرق ميشود و همهي زمين زير آب ميرود. گفت ميروم تهران! گفت تهران هم غرق ميشود. گفت ميروم كوچهي شترداران! ديگر حضرت نوح هيچي نگفت! گفت اعلي حضرت! آقاي ناصرالدين شاه! آن زماني هم كه همهي دنيا را آب بگيرد به كوچهي ما آب نميرسد. يك متلكي گفت و خلاصه چاه آب را گرفت. خيلي آخوند وجود عجيبي است. اشتباه ميكنند آنهايي كه ميخواهند با آخوند ور بروند. يك وقت فيلم مارمولك را گذاشتند من گفتم ضرري ندارد. در سمينار حج حدود هزار روحاني ريختند سر ما كه: «اين توهين كرده است به روحانيت» من گفتم ابدا! گفتند آخر فيلم مارمولك … گفتم ببين مارمولك كه كوچك است. يك نهنگ هم كه يك آخوند را خورد – حضرت يونس – آخرش پس داد. آخوند خوردني نيست. آيت الله خزعلي منبر آمد و ما ديديم امام از زندان آزاد شده و ايشان دارد حاملگي حضرت مريم را ميگويد. ما نفهميديم ربط آزادي از زندان امام با حاملگي حضرت مريم چيست. نفهميديم چه ربطي دارد. آخرش گفت كه معصومه هم مريمي بود. يك فرشتهاي در قالب انسان به قم آمد به نام حاج شيخ عبدالكريم حائري، مؤسس حوزهي علميهي قم. معصومه گفت: عبدالكريم! آمدهاي چه كني؟ من معصومه دختر موسي بن جعفر هستم! من باتقوا هستم! آمدهاي چه كني؟ گفت نترس آمدهام در كنار تو حوزهي علميه درست كنم، كه در آن روحالله پيدا شود. چون حضرت عيسي هم اسمش روح الله است، امام هم اسمش روح الله است. آمدهام قم را حامله كنم با يك حوزهاي كه در آن … خيلي ديدم قشنگ بيان كرد. بله! اين خيلي …
يك بار يك چيزي گفتم در تلويزيون، اين آيت الله … امام جمعهي محترم لار، يكي از علماي مهم ايران است. پيرمردي است. گفت: آقاي قرائتي! چه چيز خوبي در تلويزيون گفتي. بافتي يا يافتي؟ اگر يافتي چه خوب يافتي! اگر بافتي چه خوب بافتي! چون بافتن خيلي مهم است. گاهي وقتها انسان پشم را ميبافد، قالي قيمتي ميشود و آن طرف دنيا به دلار ميخرند. گاهي هم پشم را ميبافد . پالان خر ميشود. هر دو پشم است و هر دو هم بافته شده است. گاهي از پوست پرتقال خانمها مربا درست ميكنند، به قدري خوشمره ميشود كه آدم ميخواهد انگشتش را هم بجود. گاهي هم برنج رشت را به او ميدهي، كوفته ميكند. اينكه انسان بتواند خوب از قال دربياورد. آجرها كه با 1000 سال پيش فرق نكرده است. منتها اين مهندسها هستند كه هنرنمايي ميكنند. حوزهي قم چه وجود بابركتي است.
خود زيارت حضرت معصومه! روايت داريم از حضرت امام جواد كه هر كس معصومه را زيارت كند، بر او بهشت واجب ميشود، لازم ميشود. البته به شرطي كه باقي كارهايش هم درست باشد. من ميگويم اين سوئيچ را بگير و برو و ماشين را روشن كن! به شرطي كه اين ماشين خودش چرخ و موتور داشته باشد، وگرنه اين سوئيچ را اگر در بشكه بياندازي كه روشن نميشود. بعضي آدمها دو ليتر هم گريه كنند، فايده ندارد. اينكه ميگويند هر كس اشكي بريزد… هر كس زيارت حضرت عبدالعظيم … هر كس اين كار را بكند چقدر ثواب دارد، به شرطي است كه باقي كارهايش هم درست باشد. مثل اينكه بگويم آقا اين كبريت شهر را آتش ميزند، بله به شرطي كه شهر بنزيني باشد. يعني باقي كارها هم بايد درست باشد. ولي براي زيارت حضرت معصومه بهشت تضمين شده است. حوزهي قم خيلي حوزهي مهمي است. الان حدود 12 هزار طلبه خارجي از حدود 100 كشور در قم درس ميخوانند. 12 هزار طلبه از 100 كشور در قم هستند. مراجع ما، فضلاي ما … وجود ايشان بابركت بود. خدايا خيلي عمر ما تلف شد و بركت در عمر ما به خاطر گناه نبود.
8- عوامل رفع بركت از سرمايهها
حالا چه چيزهايي باعث بيبركتي است، من اينجا عوامل بيبركتي را هم نوشتهام كه چه چيزهايي باعث ميشود كه …
– لقمهي حرام!
– جنايات علني!
– ندادن زكات! حتي ميگويد اگر زكات ندهيد، بركت از نفتتان هم ميرود. يعني نفت هم هرچه دلار بيشتر ميشود، كشوري كه زكات ندهد، نفتش، طلايش، معادنش هم بيبركت است. يعني پول نفت زياد ميشود، اما يك جا زلزله ميشود، يك جا نميدانم خشكسالي ميشود، يك جا حوادث غيرمترقبه ميآيد، نفت ما 100 دلار يا 200 دلار هم بشود، اگر در كشور ما زكات احياء نشود، باز خدا بركت را ميگيرد. حديث داريم «اذا منع الزكاة» اگر مردم زكات ندهند، بركت ميرود «من الزرع، والثمار والمعادن» كه يكي از معادن نفت است. «مَنْ تَهَاوَنَ بِصَلَاتِه» كسي كه نماز را سبك بشمارد، از عمرش بركت ميرود. در بازار قسم بخورد، به خدا! به ابوالفضل! والله! بالله! قسم بركت را برميدارد. غذايي كه بسم الله نگوييم، شراب، اسباب موسيقي و قمار در خانه باشد بركت از اين خانه ميرود. بعضيها مثلاً مينويسند علي(ع)، چرا مينويسي ع بنويس عليهالسلام! اسم پيغمبر را مينويسد (ص) حالا چرا ص؟ صلي الله … خوب بنويسيد صلي الله عليه و آله! حديث داريم اگر كسي بنويسد صلي الله عليه و آله و سلم، بنويسد صلي الله را، تا مادامي كه اين صلي الله روي اين كاغذ هست، فرشتهها در حق نويسنده دعا ميكنند. حالا چرا صرفه جويي ميكنيم؟ ص! تمام عمرش ول است، حالا به اينجا كه ميرسد، قناعت ميكند. ص چون صلي الله طول ميكشد. ما گاهي وقتها نميفهميم كه از كجا ميخوريم. عوامل بيبركتي است. از طرفي هم … – خيانت! سرقت! شرب خمر!
اينها ديگر … روايت …
و اما عوامل! اگر شاگرد به استادش احترام بگذارد عمرش با بركت ميشود. علمش با بركت ميشود. ادب دانشجو نسبت به استاد دانشگاه، طلبه نسبت به عالم، بچه مدرسهاي … ادب خيلي مهم است. ادب به استاد علم را بابركت ميكند.
خدايا! تو را به حق وجودهاي بابركت، مثل خودت و پيغمبرانت و ائمه اطهار! مثل زهرا كه مبارك بود و مادر 11 امام شد. تو را به حق وجودهاي بابركت، زمينهاي بابركت، زمينهاي بابركت مثل عرفه، زمانهاي بابركت مثل شب قدر، كتابهاي بابركت مثل مفاتيح، حاج شيخ عباس قمي مجتهد نبود و خودش هم مقلد بود، اما يك مفاتيحي نوشت كه همه كتابها را كنار زد و در كنار قرآن رفت. در هر خانهاي كه يك قرآن است دركنارش هم يك مفاتيح است. اين همه كتاب علمي، همه را كنار زد و رفت و كنار قرآن نشست. خدايا تو را به حق نفسهاي بابركت، كلمات بابركت، هر چه بيبركتي از ما ديدي ببخش و از الان تا آخر به همه چيز ما بركت بده! به عمر ما، به مال ما، به فكر ما، به نسل ما به حركت ما، به سفر ما، به وجود ما و هر نعمتي كه به ما دادهاي در راه رضاي خودت مبارك قرار بده!
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 655