نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 723
موضوع: پرسش و پاسخ(20)
تاريخ پخش: 77/10/23
بسم اللّه الرّحمن الرّحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
1- اهميت نامگذاري و شرايط آن
سؤال اول: يكي از حقوق فرزند بر والدين نام نيكو است، نام نيكو چه ويژگيهايي دارد؟ جواب: اهميت اسلام بر محتوا ميباشد البته روي اسم هم عنايت دارد. مثلاً قرآن ميفرمايد: (لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى) (نجم /27) چرا اسم زن روي ملائكه گذاشتهايد. يكي از كارهاي خوب پيامبر(ص) بعد از اينكه مبعوث شد اين بود كه نامهاي بد را تغيير داد. امروز در جمهوري اسلامي هم متاسفانه نامهاي زشت هست نامگذاري مكانها و اشياء به عكس و نام فيل، كرگدن، سوسمار، گربه، پلنگ، مگر باغ وحش است، چرا پتو با عكس يك گرگ، و حوله با عكس گربه، زماني كه صورت خشك ميكنيم سبيلهاي ما با سبيلهاي گربه قاطي ميشود. مظاهر آدم مهم است نبايد زشت باشد، نام نيكو از حقوق فرزند بر پدر و مادر است. اصلهايي كه بايد در نامگذاري مورد توجه قرار گيرد: 1- تحقير نباشد. 2- خودباختگي نباشد. اصلاً معناي اين كلمه و اسم را نميداند ولي چون فلان كشور استفاده ميكند او هم از روي خودباختگي تقليد ميكند. 3- با محتوا باشد. 4- انگيزه آور باشد. اگر لقب كسي دانشمند شد براي خود زشت ميداند كه بي سواد باشد و اگر گفتند «جوانمرد» براي خود بد ميداند كه نامرد شود و اگر به كسي گفتند «حميدة»: يعني پسنديده. كلمات انسان را تحريك ميكند. حديث: صادقترين كلمات و اسمها آن است كه كلمه «عبد» در آن باشد، چون مهم اول اين است كه ما بنده خدا هستيم. مثل: عبدالمجيد، عبداللّه، عبدالرحمن حديث: بهترين اسمها اسامي ائمه(ع) است حديث: يكي از امام صادق(ع) پرسيد كه: ما اسم بچههاي خود را از اسامي شما انتخاب ميكنيم (صادق، كاظم، جواد) آيا كافي است؟ فرمودند: بله، آيا دين غير از دوستي است؟
2- بركات و تأثيرات نامگذاري و پرهيز از خرافات
ما بايد روي نامگذاري حساسيت داشته باشيم، در زمان شاه زماني كه با امام خميني(ره) مخالفت كرده، زيادي ازمردم اسم بچهها را گذاشتند «روح اللّه». زماني كه يحيي پسر زيد كه نوه امام زين العابدين(ع) بود شهيد كردند، زنان خراسان هرچه پسر به دنيا آوردند نام او را «يحيي» گذاشتند، به كوري چشم طاغوت كه او را شهيد كردند. معاويه بخشنامه كرد كه اسم «علي» براي بچهها انتخاب نكنيد. امام حسين(ع) فرمود: (به كوري چشم معاويه) هرچه فرزند پسر داشته باشم اسم او را «علي » خواهم گذاشت و لذا حضرت نام سه پسر خود را گذاشت: «علي اكبر»، «علي اوسط »، «علي اصغر». البته اشتباهي هم در ذهنها هست كه وقتي پيشنهاد مثلاً نام «فاطمه » ميشود ميگويد: خواهر و برادرم «فاطمه » دارندخوب باشد چه عيبي دارد چون آنها هم تلويزيون و يخچال و قالي و تلفن دارد، چطور براي اينها نميگوييم ما نميخواهيم.
3- شرايط و ويژگيهاي حزب اللهي
سؤال دوم: بعد از انقلاب واژه «حزب اللّهي » رايج شده است، بفرماييد ويژگيهاي «حزب اللّهي» چيست؟ جواب: بعضي از كلماتي كه ما بكار ميبريم در قرآن است مثل «حزب اللّه»، و «يوم اللّه»، «مستضعف» و «مستكبر» قبلاً اگر كسي سؤال ميكرد از اين كلمات شايد كسي نميدانست. سه بار كلمه «حزب اللّه» در قرآن آمده: 1- آيهاي كه ميگويد: رهبر شما علي است. (إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَوةَ وَ يُؤْتُونَ الزَّكَوةَ وَ هُمْ رَاكِعُون) (مائده /55) فقط رهبر شما خدا و رسولش و آنان كه ايمان آوردهاند هستند، آنانكه نماز به پا دارند و زكات ميدهند در حالي كه در ركوع هستند. بعد ميفرمايد: (وَ مَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَلِبُون) (مائده /56) و كسي كه پيروي كند خدا و رسولش و مؤمنان را، پس «حزب اللّه» آنان پيروز و غالب هستند. پس هركسي ولايت خداو رسولش را بپذيرد «حزب اللّهي » است. آيه اول به جمله «وَ هُمْ رَاكِعُون» معلوم است كه علي(ع) است. درآيه دوم هم نشانه «حزب اللّهي » را ولايت پذيري ميداند. 2- در سوره مجادله آيه 22 ميفرمايد: (لا تَجِدُ قَوْماً يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ يُوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ كانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشيرَتَهُمْ) (مجادله /22) پيدا نميكني دسته را كه ايمان به خدا و روز آخرت داشته ولي با دشمنان خدا دوستي كنند گرچه آنها پدران و فرزندان و برادران وفاميلشان باشند. (أُولئِكَ كَتَبَ في قُلُوبِهِمُ الْإيمانَ وَ أَيَّدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ وَ يُدْخِلُهُمْ جَنَّاتٍ تَجْري مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدينَ فيها رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ أُولئِكَ حِزْبُ اللَّه) (مجادله /22) آنها ايمان در قلبشان نوشته شده و با روح خدا تأييد ميشوند، خدا از آنها و آنها از خدا راضي هستند، اينها «حزب اللّه» هستند. پس نشانه «حزب اللّهي» در اين آيه آن است كه با دشمن خدا قطع رابطه كنند، و درست نيست كه بگويد انسان بايد باهمه بسازد، اينكه امام خميني(ره) ميفرمايد: اسلام ناب محمدي(ص)، و اسلام آمريكايي كه ايشان چند ساله آخر عمرشان مرتب اين جمله را ميفرمودند. سؤال: اسلام ناب و اسلام آمريكايي چيست؟ جواب: قرآن ميفرمايد: (فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَ يُؤْمِنْ بِاللَّه) (بقره /256) كفر به طاغوت و ايمان به خدا، اين ايمان ناب است، مرگ بر آمريكا از طرفي و كمك به مردم فلسطين از طرفي. ولي آنها ميگويند: «يؤمن بالطاغوت و يؤمن باللّه»: ايمان به طاغوت و ايمان به خدا اين اسلام آمريكايياست. اگر به همه قدرتها بگوييد ما نماز ميخوانيم بله قربان گوي شما هم هستيم ميگويد بخوان تا خسته شويد، اگر نماز تو كاري به سياست ما نداشته باشد بخوان. تمام دعواهايي كه با پيامبر(ص) و علي(ع) اين نبود كه چرا نماز ميخواني و سجده ميكني آنها ميگفتند: چرا شما حكومت ميكني؟ چون آنها ميخواستند حكومت تشكيل دهند، اگر ما شبي دو ليتر هم گريه كنيم با سياست آمريكا مخالفتي ندارد. سؤال: حزب اللّهي چيست؟ جواب: كسي است كه ضمن اينكه ولايت دارد، برائت هم دارد، ضمن اينكه راه حق را دوست دارد با راه باطل هم برخورد ميكند. پس حزب اللّه با همه سازش ندارد.
4- چشم زخم از قرآن و روايات
سؤال سوم: آيا چشم زخم واقعيت دارد؟ و راه رفع آن چيست؟ جواب: بعضي چيزها خرافه است، و خرافه چيزي است كه به عقل بند است و نه به وحي، البته بعضي از آداب در بعضي از مكانها خوب است گرچه حديثي بر آن نداشته باشيم. مثال: در بعضي از مناطق افراد دست مادر خود را ببوسند. اين كار خوبي است و بردن كادو و گل، اينها محبت آور و دل مسلماني شاد ميشود. ولي چشم زخم، خرافه نيست، چون زهر هر چيزي به چيزي است، مار زهرش در زبان و عقرب زهرش در دم، و بعضي از انسانها زهرشان در چشم است، و اين از نظر علمي هم ثابت شده، كه تا به چيزي نظري خاص ميكند نابود و معيوب ميشود، البته دست خودشان هم نيست. حضرت يعقوب(ع) با يازده پسر به منطقهاي ميرفت به فرزندان گفت: (وَ قالَ يا بَنِيَّ لا تَدْخُلُوا مِنْ بابٍ واحِدٍ وَ ادْخُلُوا مِنْ أَبْوابٍ مُتَفَرِّقَة) (يوسف /67) همه از يك درب وارد نشود كه مورد توجه و چشم قرار بگيريد. و در آيه معروف «وَ إِنْ يَكادُ الَّذين» هم هست كه: (لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصارِهِمْ ) (قلم /51) اينها با چشم ميخواهند تو را بكشند پس «چشم زخم » از نظر قرآن و حديث داريم. راه دفع آن: 1- صدقه دادن پناه بردن به خدا مثل (قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاس) (ناس /1) 3- گفتن (اللّه اكبر) به هنگام احتمال آن 4- انگشتر عقيق، كه البته ممكن است در آينده دنيا علم آن را كشف كند. 5- كمك به فقرا.
5- مزاح و شوخي در اسلام
سؤال چهارم: نظر اسلام درباره مزاح و شوخي چيست؟ جواب: شوخي كه خوب است، من اگر در بحثها خنده نداشته باشم… خنده مثل چاپي قهوه خانه است كه اگر كسي، 20 ساعت در اتوبوس نشسته و جايي پياده نشود خستگي او زياد ميشود ولي اگر هر دو ساعتي مقدار استراحت و صرف چايي داشته باشد، سفر آسان ميشود. حديث: «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِي وَجْهِه» (بحارالانوار/ج64/ص305) مؤمن خنده بر لب است دندانهايش سفيد و بوي خوش دارد پيامبر(ص) قصد بيرون رفتن داشت كه عطر نداشت. روسري خانمش كه بوي عطر ميداد آب زده و به سر و روي خودش كشيد حديث: گفته شده هر كجا بوي عطر ميدهد همانجا امام سجاد(ع) نماز خوانده. حديث: آن مقدار كه پيامبر(ص) پول عطر ميداد بيش از مقداري بود كه پول غذا ميداد. زيبايي، عطر، لبخند، خوب است ولي شوخي اصولي دارد، خوب است ولي به شرط اينكه: 1- انسان دلقك معرفي نشود. من خوب است كه در بحث مردم را بخندانم ولي خوب نيست هركس به من ميرسد بگويد آقاي قرائتي يك جك بگو بد است كه يك مؤمن دلقك شود، ولي اگر گفتند: آقاي قرائتي حديث بخوان ولي ميدانند اگر من حديث بگويم خنده هم دارد. فرق است كه بگويند فلاني معلم قرآن است و خوشمزه حرف ميزند يا اينكه او آخوند دلقكي است. حديث داريم: به شكلي شوخي نكنيد كه مردم بر عليه شما جرات پيدا كنند و مسخره كنند. حديث داريم مؤمني نيست مگر اينكه در او رگهاي از خنده هست. انسانهاي اخمو موفق نيستند. انسانهايي كه عصا قورت داده و خوردهاند، اگر چوب هم باشد با آب پايين ميرود ولي عصا قلاب شده ومي ماند. عدهاي آمده بودند صحبت كنيم ديدم يكي اخمو، و سر به پيش نشسته گفتم: چرا اينچنين است. گفتند: اين داردخودسازي ميكند، گفتم بيچاره راه خودسازي را هم نميداند. يكي راه ميرفت و نگاه به شكمش ميكرد گفتند: چرا اينچنين ميكني؟ گفت دكتر گفته مواظب شكمت باش. مطلب ديگر اينكه در شوخي و مزاح زياده روي نبايد بشود. حديث داريم: «بِلَا رَفَثٍ» (كافي/ج2/ص613) به شرطي كه شوخي حرفهاي نامربوط در آن نباشد. يك مورد شوخي در زمان پيامبر(ص): يك نفر ظرف عسلي آورده به دست حضرت داد فكر كردند هديه است مقداري از آن را خورده و ديگران هم استفاده كردند تا تمام شد بعد صاحب عسل گفت: پول و قيمت آن را بدهيد، همه بسيار خنديدند كه ما فكر ميكرديم اين هديه است، بعد براي عسل او پول جمع كردند، بعد از آن گاهي پيامبر(ص) از صاحب عسل سراغ ميگرفت. دين ما دين فطري است و چون فطرت خسته ميشود خنده ميخواهد و خنده فطري است، زياده روي نبايد بشود. حديث: خنده باشد ولي «بلا قهقهه » قهقهه و بدمستي و غافل شدن از همه چيز در آن نباشد. ديگر اينكه: از موارد تهمت بايد پرهيز كرد كه ميفرمايد: «اتّق مواضع التهم» (بحارالانوار/ج33/ص509) مواظب جاي تهمت باش. مثال: جواني ازدواج نكرده و خوش تيپ ميرود سر كلاس دختران، حالا ميگويد: قرائتي گفت شوخي هم خوب است بگو و بخند، فردا وصلهاي به دختر يا پسر چسبانيده ميشود. ممكن است در جايي شوخي براي پيرمرد يا جوان يا زن و مرد اشكان نداشته يا داشته باشد. حديث: در تشييع جنازه نخنديد. همه دارند گريه ميكنند او حالا شوخي ميكند بايد حساب، شب عاشورا، جوان، دختر ازدواج نكرده و مواردي كه خود هم ميدانيم بايد رعايت كنيم، پس با معيارهايي كه گفتيم شوخي خوب است. خدايا، به حق محمد و آل محمد(ع) به ما توفيق بده كه همه اخلاق و احكام و عقائد حقه را شناخته وخود را به وسيله آشنايي با آنها تنظيم كنيم.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 723