responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 798
1- كسب علم، وظيفه مردان و زنان مسلمان
2- زكات علم، نشر و آموزش و گسترش آن
3- اخلاص در تحصيل و تدريس علم
4- تحصيل علم، حتي از كافر
5- رعايت الويت در فراگيري علوم
6- گشودن راه‌هاي تحقيق براي رسيدن به معرفت و هدايت
7- دوري از مدرك گرايي و فخر فروشي

موضوع: تحصيل علم در قرآن

تاريخ پخش: 30/06/91

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

بحث ما زماني پخش مي‌شود كه در آستانه‌ي اول مهر هستيم. آغاز باز شدن مدارس و دانشگاه‌ها و البته حوزه‌ها زودتر افتتاح شد و يك چيزهايي را من اينجا يادداشت كردم، راجع به تحصيل از نظر قرآن.

موضوع بحث ما: تحصيل علم در قرآن و روايات. قرآن مي‌گويد: (اقْرَأْ) كنار (اقْرَأْ) چه آمده است؟ (اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ) (علق/1) مشكل دنيا اين است كه (اقْرَأْ) هست، (بِاسْمِ رَبِّكَ) نيست. يعني تحصيلات بايد در جهت الهي باشد. الآن تحصيلات در خط الهي نيست. بايد مواظب باشيم، جهت تحصيل، جهت دار باشد. به دليل اينكه مي‌گويد: (اقْرَأْ) بخوان، منتهي (بِاسْمِ رَبِّكَ) اين (بِاسْمِ رَبِّكَ) يعني (اقرأ) جهت داشته باشد. آب صورتت مي‌زني كه همه‌ي مردم دنيا هم صورتشان را مي‌شويند. هنر اين است كه شما كه به صورتت آب مي‌زني قصد وضو كني. يعني به اين آب ريختن جهت بدهي.

كتمان علم ممنوع است. يك بلايي است كه همه‌ي كشورهاي پيشرفته گرفتار آن هستند. اگر يك صنعتي دارند اين صنعت را به ديگران نمي‌دهند. اسلام چه مي‌گويد؟ اسلام مي‌گويد: آدم بايد آنچه بلد است، زَكَاةُ الْعِلْمِ نَشْرُه‌ (مستدرك/ج7/ص46) هرچه بلد هستي به ديگران هم بگو.

1- كسب علم، وظيفه مردان و زنان مسلمان

علم انحصاري نيست. طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِم‌ (كافي/ج1/ص30) بعضي روايت مسلمهدارد. ما مي‌گوييم: حالا مسلمه هم نداشته باشد، كُلِّ مُسْلِم‌معنايش اين است كه كل مسلم و مسلمه لازم نيست اسم زن‌ها را هم ببرند. همين كه بگويند: آموزش علم لازم است بر هر مسلماني، وقتي گفتند: مسلمان، مسلمان شامل زن و مرد هم مي‌شود. بعضي از روايات دارد مرد مسلمان و زن مسلمان. بعضي روايات هم كه گفته: مرد مسلمان. اينطور جاها مرد مراد انسان است. يك مثال بزنم، مثلاً نيروي انتظامي تابلو مي‌زند، يا شهرداري. مي‌گويد: عابرين محترم از پياده‌رو عبور كنيد. خوب حالا اين معنايش اين است كه زن‌ها بدوند وسط خيابان بگويند: عابرين گفته، ما عابرات هستيم. اينجا كه مي‌گويد: عابرين محترم يعني هم عابرين، هم عابرات. آمده خدمت امام مي‌گويد: مردي شك كرد در نماز كه ركعت سوم است يا ركعت چهارم؟ امام مي‌فرمايد: بنا را بر چهارم بگذارد و يك ركعت بعد بخواند. حالا اگر زني شك كرد چه؟ اينجا زن و مرد ندارد. ولو مي‌گويد اگر مردي شك كرد. گفت: كلمه‌ي مرد در حديث است. اما آدم مي‌فهمد كه اينجا مراد مرد نيست. مي‌گويند: مرد، مراد مرد بودن است.

يكي از آقايان نظرش اين بود كه دود روزه را باطل نمي‌كند. رفت خانه‌ي يكي از مريدهايش، ديد اين قليان كشيد و چاي هم خورد. گفت: آقا مگر روزه نيستي؟ گفت: چرا من مقلد شما هستم. گفت: من گفتم دود روزه را باطل نمي‌كند، تو غير از قليان چاي هم خوردي! گفت: هر مرجعي مي‌داند قليان بي‌چايي نمي‌شود. (خنده حضار) خوب اينها را ديگر آدم خودش مي‌فهمد.

يك زماني يك وزيري را در مجلس شوراي اسلامي استيضاح مي‌كردند. اين وقتي ديد هوا پس است، دارند رأي مي‌گيرند و اين در همين مجلس شوراي اسلامي سقوط مي‌كند. تا داشتند رأي جمع مي‌كردند كه اين را بياندازند، دويد به پاسدار گفت: سريع من را خانه ببريد. «يَا اللَّهُ»، «يَا اللَّهُ»، سريع من را خانه بگذاريد. گفت: چرا؟ گفت: اگر الآن رأي‌ها را بشمارند، من سقوط كنم ديگر اين پاسدارها من را خانه هم نمي‌برند. پول تاكسي هم در جيبم نيست. اين پست‌هاي دنيا به هيچ چيزي بند نيست. امروز برايت پاسدار مي‌گذارند، فردا اگر افتادي، ديگر تاكسي هم سوارت نمي‌كنند.

2- زكات علم، نشر و آموزش و گسترش آن

علم كتمان ندارد. آدم هرچه بلد است بايد به ديگران بگويد. خير و بركتش است. اگر اين ورقه كه دست من است، خودم مي‌گفتم كه مهم نيست. ممكن است براي پول باشد. البته من از تلويزيون پول نمي‌گيرم. ممكن است براي پست باشد. پول نمي‌گيري، پست كه پيدا كردي. آدم مشهوري شدي به خاطر همين بحث‌هاي تلويزيون‌ مشهور هستي. حالا لازم نيست پول باشد، پول، پلو، پز، همه دنيا است.

ولي اگر اين نوشته‌ي مرا يك طلبه‌‌ي ديگر در يك جلسه بخواند اين براي قيامت من مي‌ماند. چون حديث امام صادق را مردم ياد مي‌گيرند. آنجا ديگر قرائتي هم مطرح نيست. هركاري را كه ديگران كردند، ولو از علم شما، از كتاب شما، از نوار شما، ديگران گفتند آن براي قيامت شما ذخيره مي‌شود. اما آن كه مجري‌اش خودت بودي، شايد خدا بود، شايد هم خدا نبود. سعي كنيم كارهايمان را… حضرت امير صورتش را مي‌پوشاند، مي‌رفت به فقرا مي‌گفت، مي‌خواهم شكم سير شود و علي هم شناخته نشود. غصه نخوريد كه ما خدمت كرديم، اسم ما را ننوشتند. نام ما را نبردند، بگذار اسمت را نبرند و نامت را هم نگويند. آن براي قيامت تو مي‌ماند. افرادي كه اصرار دارند اسمشان باشد، ممكن است تو اصرار داري اسمت باشد، آنوقت خدا پاك مي‌كند. اگر از ذهنت پريد و خودت را يادت رفت، خدا مي‌نويسد. هرجا خودمان را نديديم خدا مي‌بيند. هرجا خودمان، خودمان را ديديم، خدا پاك مي‌كند. كتمان ممنوع است! علم جهت دار باشد.

علماي يهود و مسيحيت خوب پيغمبر را مي‌شناختند، چون نام و نشان پيغمبر، قرآن مي‌فرمايد: (يَجِدُونَه‌) وجدان، (يَجِدُونَه‌) يعني يافتند پيغمبر را (مَكْتُوبا)مكتوب را هم كه مي‌دانيد. مكتوب است. (فِي التَّوْراةِ) هم مي‌دانيد يعني چه. (وَ الْإِنْجيل‌) (اعراف/157) هم مي‌دانيد يعني چه. يعني نام و مشخصات پيغمبر نوشته شده بود، هم در تورات، هم در انجيل.

آيه‌ي ديگر مي‌فرمايد: (يَعْرِفُونَه‌)پيغمبر اسلام را مي‌شناختند. چطوري؟ (كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُم‌) (بقره/146) همينطور كه بچه‌شان را مي‌شناختند. يعني پيغمبر را مثل بچه‌شان مي‌شناختند. نام و نشان پيغمبر نوشته شده بود هم در تورات و هم در انجيل. ولي اينها كتمان كردند. و يهودي‌ها نگفتند اين محمد همان است. (صلوات حضار) نگفتند: اين پيغمبر همان است. چون كتمان كردند، الآن هرچه يهودي و هرچه مسيحي هست، گناهش گردن همان كساني است كه كتمان كردند. مسأله‌ي دوم كتمان ممنوع!

در قرآن خوب هر گناهي يك آرمي دارد. يك گناه هم هست مي‌گويد: (أُولئِكَ يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ) (بقره/159) يعني خدا به اينها لعنت مي‌كند. ديگر چه كسي؟ (وَ يَلْعَنُهُمُ اللاَّعِنُونَ)(بقره/159) لاعن يعني همه‌ي لعنت كنندگان، جن و انس و فلك. خدا به اينها لعنت مي‌كند. تمام لعنت كنندگان عاقل و با شعور هم به او لعنت مي‌كنند. اين براي چه كسي است؟ براي كسي است كه كتمان مي‌كند.

مشورت مي‌كنند اين دختر چطور است؟ پسر چطور است؟ كتمان نكن. نگو حالا بگذار، من مي‌ترسم عيبش را بگويم، دوباره بختش بسته شود. در مشورت غيبت جايز است. شما خواسته باشي غيبت نكني، عيب طرف را نگويي، يك عمر مردم در چاله مي‌افتند.

3- اخلاص در تحصيل و تدريس علم

در آستانه‌ي مهر عزيزان فرهنگيان عزيز، اساتيد دانشگاه، طلبه‌ها، معلمين، همكاران عزيز، بياييم براي خدا درس بدهيم. يعني چه؟ يعني پول نگيريم. چرا پول بگير. نيت تو پول نباشد. شما الآن پاي تلويزيون كه نشستي و حرف‌هاي مرا گوش مي‌دهي، به قصد اكسيژن نشستي؟ نه. نشستي ببيني من چه مي‌گويم، منتهي از اكسيژن هم استفاده مي‌كني. از اكسيژن استفاده كنيد، براي اكسيژن نباشد. از دنيا استفاده كنيد، سه تا كلمه است از يك طرف بخوانيد درست است، از آن طرف بخواني غلط است. «دنيا براي شما» اين درست است. از آن طرف چه؟ «شما براي دنيا»

معلمي شغل خداست. (الرَّحْمَانُ، عَلَّمَ الْقُرْءَانَ)(الرحمن/1 و2) خداي رحمان، (عَلَّمَ) معلم است. معلمي شغل انبياء است. (يُعَلِّمُهُم‌) معلمي شغل جبرئيل است. (عَلَّمَهُ شَديدُ الْقُوى‌) (نجم/5) ارزش معلمي و استاد دانشگاهي و طلبگي را با دو فلس پول عوض نمي‌كنم. براي خدا درس بدهيد. فكر پول نكنيد. الآن كه شما به حرف من گوش مي‌دهي، فكر هضم غذايت هم هستي؟ معده كار خودش را مي‌كند. كليه كار خودش را مي‌كند. قلب كار خودش را مي‌كند. شما به شكمت كار نداشته باشد، شما به جاي ديگر توجه كن. قلب و كليه كار خودش را مي‌كند.

يك كسي در خيابان راه مي‌رفت، نگاهش به شكمش بود. گفتند: چرا چنين راه مي‌روي؟ گفت: دكتر گفته: مواظب شكمت باش. اين اصلاً نفهميد كه مواظب شكمت باش يعني چه.

حيف است كه نيت ما پول باشد. نيت ما هدف والاتر باشد. منتها خوب پول هم مي‌دهند مي‌گيريم. دستشان درد نكند. ولي حالا اگر كم دادند، زياد دادند، خودمان مقايسه را كنيم كه شوهر خواهر ما چقدر مي‌گيرد، برادر خانم ما چقدر مي‌گيرد، فلاني چقدر مي‌گيرد. شغلت را عوض نكن. شما آدم مي‌سازي، مهندسين ديگر ممكن است پولشان بيش از يك معلم باشد،ولي مهندس روي جماد كار مي‌كند. اين مهندس آمده اين سالن را ساخته است. مهندس روي جماد كار مي‌كند. تو معلم روي آدم كار مي‌كني. مهندس سالن ساخت، سالن كه سالن نمي‌سازد، اما معلم آدم مي‌سازد. آدم، آدم مي‌سازد. اين سالن را خيلي خوب بسازند، يك قرن، دو قرن سالن است. شما اگر يك آدم تربيت كني تا قيامت اين خيرش را مي‌بيند. مهندس فقط از مخش كمك مي‌گيرد. معلم تمام حركاتش نظر تربيتي دارد. يك معلم، يك استاد دانشگاه، يك دبير وقتي مي‌رود در نمازخانه نماز مي‌خواند، نسل آينده هم نمازخوان مي‌شوند. مي‌گويند: رئيس دبيرستان هم رفت. رئيس دانشگاه هم رفت. شما عملت امر به معروف است. نمي‌خواهم مهندس را تحقير كنم. مهندس هم جايگاه خودش را دارد. همان مهندس هم ساخته‌ي معلم است. به خصوص كلاس اول و دوم و سومي‌ها. پايه‌ريزي تربيت اين است.

يك كسي يك كتابخانه داشت، يك كتاب را به سقف آويزان كرده بود. در يك سبدي گذاشته بود و اين سبد را آويزان كرده بود، هركس از كتابخانه بازديد مي‌كرد، مي‌گفت: مهم‌ترين كتاب آن است كه در سبد آويزان كردند مثل لوستر. گفتند: آن چه كتابي است؟ گفت: كتاب آب، بابا است. گفت: خوب اينكه مهم‌ترين كتاب نيست. گفت: چرا. اگر آن را نمي‌خواندم، سر از اين كتابخانه درنمي‌آوردم. ريشه آن است.

علم فارغ‌التحصيل ندارد. ما در اسلام چيزي به اسم فارغ‌التحصيل نداريم. خدا به پيغمبرش هم مي‌گويد: تو فارغ‌التحصيل نيستي. (وَ قُلْ رَبِّ زِدْني‌ عِلْماً) (طه/114) به پيغمبرش مي‌گويد: (زِدْني‌ عِلْماً) يعني تو پيغمبر هم فارغ‌التحصيل نيستي. ما در اسلام فارغ‌التحصيل نداريم. اين هم يك مورد.

مسأله‌ي ديگر، پس بگذاريد اين را بنويسم. كتمان ممنوع، مسأله‌ي سوم، در قرآن… اين گچ را برداشتم. موعظه‌ي يك بچه بود. يك بچه نوشته بود. آقاي قرائتي من فكر كردم تو آخوند خوبي هستي. ولي ديدم تو هم اسراف مي‌كني. دليلش اين است كه اين گچ كوچك از دستت افتاد، خم نشدي برداري. پايت را روي آن گذاشتي و يك گچ ديگر برداشتي. پس پيداست تو هم اهل اسراف هستي. اسراف هم گناه كبيره است. گفتيم باشد ديگر. انسان ريشش هم سفيد شود بچه كوچولوها بايد، اين حديث را در عمرم نديده بودم. در عمرم نديده بودم. ديشب ديدم، پريشب ديدم. نوشته حتي از… بچه كه عاقل است. حتي از حيوان بايد ما چيز ياد بگيريم. قرآن مي‌گويد: (فَبَعَثَ اللَّهُ غُرابا)(مائده/31) حضرت آدم دو تا بچه داشت، هابيل و قابيل. يكي ديگري را كشت، فكري بود جنازه را چه كند. يك كلاغ آمد يك چيزي را دفن كرد، او هم يادش داد پس تو هم جنازه را دفن كن.از پرنده هم بايد چيز ياد گرفت. حديثي كه نو ديدم اين است.

«اطلبوا العلم ولو من المجانين» از ديوانه هم چيز ياد بگيريد. من خودم از يك ديوانه چيز ياد گرفتم. بگويم. يك ديوانه در مسجد كاشان آمد. مسجد پر بود. يك فحش داد. پدر سوخته‌ها! خوب مردم ديدند ديوانه است، خنديدند. گفت: مادرسوخته‌ها! هرچه فحش داد خنديدند. رفت در محراب و گفت: حضرت آقا به تو بودم! آمد صف اول گفت: به تو بودم. به تو بودم. به تو بودم. تا گفت: به تو بودم اين ديوانه را بغل كردند و بيرون انداختند. و من از اين ديوانه يك نكته ياد گرفتم كه سخنراني عمومي فايده ندارد. (خنده حضار) بايد گفت به تو بودم.

ترياكي‌ها چرا موفق هستند. موفق‌ترين گروه در مملكت ما ترياكي‌ها هستند. يعني صد تا ترياكي را يكجا كني، حضرت عباسي سال ديگر دويست تا مي‌شوند. اما شما صد تا نماز خوان هستيد. حضرت عباسي سال ديگر دويست تا مي‌شويد؟ ترياكي‌ها از ما قوي‌تر هستند. رمز ترياكي‌ها لب تاپ و مخابرات و اينترنت و ماهواره نيست. خانه به خانه ترياكي درست مي‌كند. ترياكي‌ها ارتباط تن به تن دارند. چهره به چهره!

خوب مسأله‌ي سوم در تحصيل، ما فارغ التحصيل نداريم. دليلش: (وَ قُلْ رَبِّ زِدْني‌ عِلْماً).

4- تحصيل علم، حتي از كافر

مسأله‌ي چهارم: تحصيل از هر شخص، از هر مكان، در هر زمان، هيچ مرزي ندارد. ولو از كافر تحصيل كن. اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصِّينِ (بحارالانوار/ج1/ص177) پيغمبر فرمود: چين برويد.خوب مگر چين در صدر اسلام مسلمان بودند. چين كافر بود. مي‌گويد: اگر چين است برويد ياد بگيريد. زمان ندارد. از گهواره تا گور. مكان ندارد، ولو بالثريا. منتها هر علمي ارزش ندارد. ما بحثمان اين است. گاهي هم يك چيزهايي افرادي مي‌گويند. نقدي به من دارند. بله بنده حرفم اين است. هر علمي ارزش ندارد. يك شعار غلطي در ايران است. نمي‌دانم شايد در كشورهاي ديگر هم باشد. نصفش را من مي‌گويم، ببينيد اگر شما گفتيد، معلوم مي‌شود در شهر شما هم هست. مي‌گويند: انسان هر چيزي را بداند، بهتر از آن است كه نداند. اين را من قبول ندارم. مبنا ندارد. من معلم قرآن هستم، خيلي خوشحال هستم. بگذاريد اين را به عنوان يك نعمت الهي بگويم. من حدود هفتاد سالم است. به لطف خدا، به لطف خدا، به لطف خدا، در عمرم پشيمان نشدم. ولي خيلي از بزرگان ما يك كارهايي مي‌كنند و بعد پشيمان مي‌شوند. اگر ما طبق قرآن و اهل بيت حركت كنيم در عمرمان پشيمان نمي‌شويم. يك زماني موج انداختند، اولاد كمتر زندگي بهتر! زمان شاه، بعد هم در جمهوري اسلامي گفتند: تنظيم خانواده! چند بار از اين اساتيد دانشگاه، جمعي‌شان آمدند، جامعه‌شناس‌ها، اداره آمار، از موارد مختلف آمدند، كه آقاي قرائتي تو در تلويزيون شب جمعه حرف مي‌زدي مردم حرف‌هايت را گوش مي‌دهند. بگو: اين تنظيم خانواده… گفتم: من تنظيم خانواده را قبول ندارم. گفتند: چرا؟ گفتم: به دليل اينكه خالق من گفته (كُنْتُمْ قَليلاً)يادتان نرود، شما كم بوديد. (فَكَثَّرَكُم‌) (اعراف/86) يعني شما كم بوديد، شما را كثير كرديم. خدا در قرآن گفته: يادتان نرود، كم بوديد، زياد كرديم. پيداست نعمت زيادي يك نعمت است كه منت مي‌گذارد. مي‌گويد: يادتان نرود كم بوديد، آمارتان را بالا بردم. اين آيه را چه كنيم؟ مي‌خواهي اين آيه را پاك كنيم. اگر مي‌خواهيم آيه را حذف كنيم بياييم تنظيم خانواده.

يا در روايت داريم خدايا من ناله مي‌كنم، از چه؟ از چه؟ از چه؟ وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا خدايا ناله مي‌كنم، عدد ما قليل است، كم است، يعني كمي عدد جاي شكايت است، كثرت جاي نعمت است. من كه نمي‌توانم قرآن و حديث را ول كنم، ببينم اساتيد دانشگاه چه مي‌گويند! ارتباط دختر و پسر حرام است. حالا بعضي از… نادر است، همه نيستند… بعضي از روانشناسان ما مي‌گويند: نه! براي اينكه يك تعادل روحي برقرار شود، آدم بايد يك رفيق داشته باشد، وقتي مي‌روي مشاوره مي‌بيني اينطور به تو مي‌گويند. با كسي مشورت كنيد كه خالق شما است. خالق شما چه گفته است، مشاور چه دكتر، جامعه شناس و روانشناس و آيت الله را من كار ندارم، بحث اين است كه آن كس كه مشورت مي‌دهد، بايد حرف خدا را بزند. دكتر مي‌گويد: يك قاشق شراب بخور، برايت خوب است، روايات ما مي‌گويد: خداوند شفا را در حرام قرار نداده است. ممكن است يك جايي را در يك لحظه تسكين بدهد، اما ممكن است، مثل صابون! صابون ممكن است يك جايي را فعلاً پاكش كند، اما استحكام پارچه را از بين مي‌برد، حديث هم داريم كه الدواء كالصابون دوا مثل صابون است، صابون امروز چرك را مي‌برد، اما استحكام لباس را كم مي‌كند، خالق ما چه گفته است؟ هر چه خالق گفته است. هر جا سيلي خورديم به خاطر اين است كه گوش به حرف خدا نداده‌ايم.

تبليغاتي كردند راجع به شير خشك! اوه… بعد از ده‌ها سال، حالا كنگره گرفته‌اند كه خطرهاي شير خشك! اول كنگره در ايران بود، حالا كنگره‌هاي بين المللي! چند تا از اين كنگره‌ها را هم من خودم سخنرانش بودم. بابا اسلام گفته است كه بهترين غذا شير مادر است. صد رقم چيز را هم تركيب كنيد، شير مادر نمي‌شود. شما همه‌ي زن‌ها را هم در ديگ بجوشاني، زنان كره‌ي زمين همه‌شان در ديگ بجوشند، هيچكدام مادر نمي‌شوند. هيچ زني مادر نمي‌شود. همه‌ي مردها را هم در ديگ بجوشاني، هيچ كدام پدر نمي‌شوند.

من يك وقت ديدم كه در يك جايي نوشته بود كه پيغمبر مي‌گويد: (إِذْ قالَ لَهُمْ أَخُوهُم‌) هود مثلاً! (أَخُوهُم‌) را معني كرده بود كه همشهري! گفتم (أَخُوهُم‌) همشهري نيست. اخوت يعني برادري! كلمه برادري يك باري دارد كه همشهري آن بار را ندارد. يك چيزي را ما همينطوري كيلويي معنا مي‌كنيم. مثلاً مي‌گوييم اشك ما شور است، آب نمك است. بابا آب نمك شور است، اشك هم شور است، منتهي اين اشك ما از ده ماده تركيب شده است، هزار رقم هم آب نمك درست كنيم، آن آب نمك اشك نمي‌شود. هر وقت سرشيشه سينه مادر شد… آن كس كه من را خلق كرده است، گفته است كه در اين معده گوشت خوك نرود. تمام! حالا هي بگويند… مسئولين تغذيه بگويند: نه! در غرب اين گوشت را در يك حرارتي قرارش مي دهيم كه آن كرم كدو و كرم ترشين كه از گوشت خوك توليد مي‌شود، آن كرم‌هايش كشته شود. مي‌گوييم: اسلام گفته است نخور! چه كرمش كشته شود، چه كشته نشود. شما كرمش را پنجاه سال است كه فهميده‌اي! ممكن است كه يك آثار ديگري داشته باشد كه 1350 سال ديگر بفهمي… هر علمي ارزش ندارد. من با رك مي‌گويم به عنوان معلم قرآن! شما هم هر كدام… هر كدام ندارد ديگر، همه مسلمان هستيد.

5- رعايت الويت در فراگيري علوم

آنچه مي خوانيم در دانشگاه و يا در حوزه يا در آموزش و پرورش يا در هر مجلات، يا بايد واجب باشد، يا مستحب! يا مشكل فردي را حل كند، يا مشكل جامعه را! يك بار ديگر، يا واجب، يا مستحب، يا مشكل فرد… با اين خط كش، شما وارد كتاب‌ها بشويد، ببينيد چقدر حرف‌هايي هست كه دانستنش نه واجب است، نه مستحب است، نه مشكل من را حل كرد و نه مشكل جامعه را؟ اگر اين علم‌ها را بيرون بريزيم، آن وقت لازم نيست كه انسان… خيلي زود آدم دانشمند مي‌شود. ما يك سري معطل مي‌شويم به خاطر اينكه… مثل اين‌هايي كه بله! هر علمي ارزش ندارد.

قرآن بخوانم! (وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ) (بقره/102) قرآن مي‌گويد: ياد مي‌گيرند چيزهايي كه ضرر دارد، اطلاع‌رساني! حق ندارد كسي اطلاع‌رساني كند، اطلاع‌رساني گاهي مضر است. ما بياييم در تلويزيون بگوييم: نه خير! ما بايد شفاف‌سازي كنيم. ما بايد اطلاع‌رساني كنيم! آقايان ايران! شفاف، شفاف! تا هفت روز ديگر در سيلوها گندم بيش‌تر نيست. خوب همين الان در دكان نانوايي چاقوكشي مي‌شود. شما غلط كردي كه شفاف‌سازي كردي! گندم نيست، برويد، بخريد، جبران كنيد، تضمين كنيد، مديريت كنيد، اينجا كه ما اعلام كنيم كه در سيلوها گندم نيست، خوب از حالا هنوز… مثل اينكه بگويند: آقا شما، هجده روز ديگر مي‌ميري! خوب اين از حالا مي‌ميرد. هر جا… اگر علم غيب لازم بود، خود خدا به ما علم غيب مي‌داد. لازم نيست و اصلاً ما خيلي از چيزها را نبايد بدانيم. من اگر عيب شما را بدانم، اصلاً حاضر هستم دعوت شما را قبول كنم؟ ابداً ول كنم، اينها همه يك مشت افرادي هستند كه نقاط ضعف دارند. شما اگر نقاط ضعف من را بداني، يك دقيقه پاي سخنراني من مي‌نشيني؟ برو بابا! شفاف‌سازي معنا دارد، ما كلمات را بد معنا مي‌كنيم. هر علمي ارزش ندارد. قرآن گله مي‌كند و مي‌گويد: يك عده، بحث كردند، اصحاب كهف چند نفر هستند. سه تا بودند، چهار تا بودند، پنج تا بودند، شش تا بودند، قرآن مي‌گويد: گله مي‌كنيد (رَجْماً بِالْغَيْب‌) (كهف/22) همينطور جرّ و بحث مي‌كنند. چه كار داري كه حالا چندتا بودند؟

هنر اصحاب كهف اين بود كه اين‌ها هجرت كردند، از رفاه و شهر گذشتند، كه فكر و دينشان را حفظ كنند. شما هم اگر ديدي، در يك اداره، در يك اتاق، در يك مدرسه، در يك دانشگاه، در يك منطقه، مشكل داري، اگر اينجا باشي به خلاف گرفتار مي‌شوي، جايت را عوض كن! اصحاب كهف جايشان را عوض كردند، از خير خانه گذشتند و رفتند و در غار زندگي كردند، كه گناه و خلاف نكنند، در اين است، حالا يا سه تا يا چهارتا! قرآن انتقاد مي‌كند كه به جاي اينكه بفهمند اصحاب كهف يا… من در آن جلسه گفتم، نشستم فكر كردم، ذوالقرنين 20 تا كار مهم كرد، با اين سدي كه ساخت، 20 تا كار مهم كرد. مهم اين است كه ذوالقرنين كارهايش را ببينيم كه چي هست، صنعت را به محله و منطقه محروم برد، از ساده‌ترين آدم‌ها، مهم‌ترين پروژه‌ها را عمل كرد، گفتند: پولت مي‌دهيم، گفت: پول نمي‌خواهم، با اينكه در رفاه بود، به شرق و غرب دنيا سفر كرد، كارهاي ذوالقرنين را… حالا بگوييم ذوالقرنين نمي‌دانم حالا كي است يا كي؟ جلسه تاريخي بوده، چرا گفتند ذوالقرنين؟ هنوز هم هستند آدم‌هاي اينطوري! آدم برود در حرم امام رضا(ع) به جاي اينكه با امام رضا(ع) حرف بزند، نگاه مي‌كند مي‌گويد: اين لوستر براي زمان مظفرالدين شاه است. الان سه ميليارد قيمتش هست. آن كاشي‌هاي آن طرف نمي‌دانم براي زمان شاه عباس است. امام رضا(ع) را ول كرده است، لوستر سقف را قيمت مي‌كند. ما خل كم نداريم.

يك كسي آمده بود از مكه مي‌گفت: در مكه 724 بلندگو است، گفتم: تو اين همه راه رفتي، بلندگوها را شمردي، خوب طواف مي‌كردي! هر علمي ارزش ندارد. هر افشاگري ارزش ندارد. هر شفاف‌سازي ارزش ندارد…

6- گشودن راه‌هاي تحقيق براي رسيدن به معرفت و هدايت

تحقيق بايد راهش باز باشد، ولو در وسط جنگ! در قرآن يك آيه داريم، مي‌گويد: در وسط جنگ اگر يك كسي گفت مي‌خواهم تحقيق كنم، شمشير را نگهداريد، بگوييد: برو تحقيق كن! شخصي به نام صفوان نامه نوشت به پيغمبر كه دو ماه به من فرصت بده درباره‌ي اسلام تحقيق كنم. گفت: چرا دو ماه؟ چهار ماه! بعد قرآن مي‌گويد هيچي متعرض اسلام… (ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ) (توبه/6) عربي‌هايي كه مي‌خوانم قرآن است. يعني با اسكورت ببريدش خانه كه كسي در مسير راه هم به او متعرض نشود. (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِكين‌) يعني اگر يكي از مشركين (اسْتَجارَك‌) از تو امان خواست، كه تحقيق كند، (فَأَجِرْهُ) به او امان بده…

در تحصيل حتي اگر بالاترين شخص علمي هم هستيد، با مخاطبت تواضع كن، پيغمبر(ص)… قرآن بخوانم: پيغمبر خوب ديگر اول مرد هستي، با مشركين كه حرف مي‌زند، مي‌گويد: يا من يا تو، يا درست مي‌گوييم، يا غلط است، بنشينيم، صحبت كنيم. (إِنَّا أَوْ إِيَّاكُمْ) (سبأ/24) يعني يا من يا تو! (لَعَلى‌ هُدىً أَوْ في‌ ضَلالٍ مُبين‌) يا من يا تو، يا صاف مي‌رويم، يا كج مي‌رويم، بنشين گفتگو كنيم! بنشين ثابت كنم كه… تواضع كنيم. تواضع كنيم. اين خيلي مهم است. كسي را تحقير نكنيم. بين شاگردان فرق نگذاريم. همه را با يك چشم ببينيم.

گاهي بلد نيستيم، بگو بلد نيستيم. (قُل) قرآن بخوانم. خدا به پيغمبر مي‌گويد: (قُل) بگو. (إِنْ أَدْري‌) (جن/25) بگو بلد نيستم. بگو بلد نيستم. خيلي شيرين است. بگو بلد نيستم.

7- دوري از مدرك گرايي و فخر فروشي

درس مي‌خوانيم براي مدرك درس نخوانيم. اين يادداشت‌هاي كتاب‌هايي ما داشتيم. حوزه‌ي علميه‌ي قم بردند. گفتند: سطح چهار، سطح چهار يعني بالاترين مدرك حوزه، مثل دانشگاه كه بالاترين مدركش دكتر است، بعد مدير حوزه گفت: آقاي قرائتي تبريك مي‌گويم. به شما سطح چهار داديم. گفتم: خوب «الْحَمْدُ لِلَّه‌»! گفت: خوب كي مي‌آيي بگيري؟ گفتم: من در عمرم يك متر راه براي مدرك نرفتم. يك متر راه! حالا هم براي قم نمي‌آيم. اگر گذر من به قم افتاد…

به حما گفتند: چه شد دانشگاه آمدي؟ گفت: بار به من خورد! اگر بار به من خورد، كار داشتم قم مي‌آيم. وگرنه براي مدرك نمي‌آيم. اگر كسي آمد… يك روز مدير حوزه گفت: من امروز تهران مي‌آيم، كجا هستي مدرك را بياورم. بالاترين مدرك را آوردم. حالا اصلاً كسي كار به مدرك من دارد؟ حالا من دكتر هستم يا آيت الله، مردم نگاه مي‌كنند، اگر استفاده كردند تلويزيون را روشن مي‌كنند. چه دكتر، چه آيت الله. يكوقت هم مي‌نويسيم استاد حوزه و دانشگاه. مردم مي‌نشينند، خاموش مي‌كنند. مردم ديگر كار به لقب ندارند. اگر در كوچه و پس كوچه‌ها غذا خوب باشد، از سر ديوار مي‌آيند غذا را مي‌خرند. اگر نبش فلكه بهترين تابلو را بزني، غذايت خوب نباشد، نمي‌خرند. براي مدرك درس نخوانيم. مدرك بد نيست. من هم دارم و شما هم داري. نيت شما مدرك نباشد. براي مدرك نباشد.

اميدوارم كه آغاز سال تحصيلي بر حوزه و دانشگاه، آموزش و پرورش و تربيت معلم… جمهوري اسلامي چند تا كار شيرين كرد. تمام اين طناب‌هاي زمان شاه را قيچي كرد. زمان شاه مي‌گفتند: دانشگاه وسط شهر! چه كسي گفت؟ ديديم بيرون شهر روي تپه‌ها دانشگاه مي‌سازند. دانشگاه شنبه تا چهارشنبه! چه كسي گفت؟! ترم پنجشنبه و جمعه مي‌گذاريم. استاد دانشگاه بايد 60 ساله باشد. چه كسي گفت؟ هشتاد ساله هم مي‌تواند درس بدهد، درس بدهد. دانشجو بايد سن‌اش بيست سال باشد. چه كسي گفت؟ سيزده ساله هم درس را مي‌فهمد بيايد بنشيند. دانشگاه بايد مفت باشد. چه كسي گفت؟ پول مي‌گيريم درس مي‌دهيم. (خنده حضار) يك مشت كي گفت و كي گفت، اين طناب‌ها را قيچي كردند. آنوقت مي‌دانيد نتيجه‌اش چه شد؟ چند ميليون تحصيل كرده به جمهوري اضافه شد. اينكه مي‌گوييم كه ما در اسلام فارغ التحصيل نداريم. كتمان نداريم. تحصيل از هر شخص، اين چهارمين… اينقدر… خدا كند من دلم مي‌خواهد دنبال يك كسي آمدم، رهبري اين كار را قبول كند، خودم ديگر از پا افتادم وگرنه خودم قبول مي‌كردم. يك كسي در ايران بيايد مسأله‌ي ازدواج را حل كند. ازدواج غول شده است. دخترها بزرگ شدند، پسرها بزرگ شدند، مثل دو تا طناب، اصلاً گره نمي‌خورند. اگر اينها نخ قرقره بودند گره مي‌خوردند. دختر چشمش باز مي‌شود. پسر جاي ديگر چشمش باز مي‌شود. مثل آدمي كه صد تا رستوران ديده است. تا مي‌آيد اين هم غذا است، ما كه نيستيم! فردا شب ديگر نمي‌آيد. چون رستوران‌ها باز است، ديگر در خانه نمي‌ايستد. اين اگر رستوران را بسته باشد، غذاي شور هم باشد، مي‌خورد مي‌گويد: دست شما درد نكند. ما رستوران‌ها را باز كرديم، سن ازدواج بالا رفته است. يك قهرماني مي‌خواهد تمام قيودي كه ريشه‌اش در عقل نيست، ريشه‌اش در وحي نيست، نه خدا گفته، نه عقل مي‌گويد. همينطور آداب و رسوم است، همه‌ي نخ‌ها را پاره كند و ازدواج آسان شود.

خدايا وسيله‌ي رشد ما را در تحصيل، در ازدواج، در مشورت، در صنعت، تمام راه‌هاي رشد ما را باز و موانع را برطرف بفرما.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

«سؤالات مسابقه»

1- اولین آیه سوره علق به چه امری تأكید دارد؟
1) خواندن و آموختن
2) ذكر نام خدا
3) خواندن به نام خدا
2- بر اساس آیه 157 سوره اعراف چه چیزی در تورات و انجیل آمده است؟
1) اقامه نماز و ادای زكات
2) نام و نشان پیامبر اسلام
3) اسلام آوردن یهودیان و مسلمانان
3- بر اساس قرآن، چه كسی را خدا و فرشتگان و مؤمنان لعنت می‌كنند؟
1) افراد بی‌نماز
2) افراد بداخلاق
3) كتمان كنندگان حق
4- بر اساس قرآن، اولین معلّم قرآن كیست؟
1) خداوند متعال
2) رسول گرامی اسلام
3) جبرئیل امین
5- آیه 6 سوره توبه، بر چه امری تأكید دارد؟
1) جهاد با كافران
2) پناه دادن به كافران حقیقت جو
3) صلح و سازش با كافران

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 798
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست