نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 813
1- سياست، جزيي از دين اسلام 2- ديدگاه اسلام دربارهي شيوه حكومت 3- حفظ سرمايههاي ملي از دستبرد دشمنان 4- آزادگي، مساوات و پايداري، آموزههاي سياسي اسلام 5- تبعيت از امامان معصوم و سيرهي آنان 6- امامت، برپادارندهي نماز و زكات در جامعه 7- زكات، عامل حفظ و توسعهي اموال 8- پيروي از فقيهان عادل، ضامن حفظ جامعه
موضوع: تربيت سياسي نسل نو بر اساس قرآن(1)
تاريخ پخش: 28/05/89
بسم الله الرحمن الرحيم
الحمدلله رب العالمين، بعدد ما احاط به علمك!
الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي
رمضان 89 در خدمت شما هستيم. در استان مركزي موضوع بحث ما هم تربيت است. معناي تربيت، اهميت تربيت، و رسيديم به ابعاد تربيت. اين جلسه ميخواهيم تربيت سياسي را صحبت كنيم. من آدم سياسي نيستم. به عنوان معلم قرآن هرچه ميگويم از قرآن مي گويم. و چون خطهاي سياسي پاييز دارند، زمستان دارند، هر روزي يك كسي حكومت دستش است. هر حزبي يك سليقهاي دارد. هر منطقهاي يكطور فكر ميكنند. من از بالاي ابرها عبور ميكنم. يعني من بندهي خدا هستم، حرف خدا را به خلق خدا ميزنم. كه ما بايد تربيت سياسي هم داشته باشيم. من اينجا يك سي، چهل آيه و حديث نوشتم، بتوانم در اين بيست و هشت دقيقه، چند مورد را بگويم. حالا با خداست.
1- سياست، جزيي از دين اسلام
بسم الله الرحمن الرحيم. تربيت سياسي. بعضيها ميگويند: دين از سياست جداست. جوابش اين است كه در قرآن حدود 500 آيهي سياسي داريم. اين ليبرالها و يك افرادي ديگر كه ميگويند: بگذاريد دنيا را قوانين بشري اداره كند. حالا دين يك رابطهي فردي است بين خودم و خدا، حالا نماز ميخوانم. دعا ميخوانم. حكومت را نميشود دست دين داد. آنهايي كه ميگويند: دين از سياست جداست يعني بايد 500 آيهي قرآن را حذف كنيم. تمام شد و رفت. حدود 500 آيهي قرآن آيات سياسي است. آن كسي كه ميگويد: دين از سياست جداست، يعني قرآن را قبول دارم، 500 آيهاش را قبول ندارم. نميگويند قبول نداريم. ولي عملاً همينطور است. مسئلهي چيزي كه بايد به بچهها بگوييم. در سياست ديني آزادي است. آخر در دنيا حكومتها چطور روي كار ميآيند؟ موضوع بحث ما در رمضان 89 موضوع كلي تربيت است. تربيت بدني را در دو جلسه گفتيم. حالا تربيت سياسي.
1- دين از سياست جدا نيست. نماز جماعت عبادت است. اما همين نماز جماعت سياست هم هست. اين مانور است. يك ميتينگ است. ميتينگ محلي داريم، مسجد محله. ميتينگ شهري داريم نماز جمعه. ميتينگ بينالمللي داريم، حج. كه از همهي دنيا آنجا ميروند. ميتينگ محلي، ميتينگ شهرستاني، ميتينگ بينالمللي. در دنيا حكومتهايي كه روي كار ميآيند، يا كودتا است. شيوهي حكومتها: 1- يا كودتا است. يا جانشيني است. يا اكثريت است. يا اقليّت است. اسلام هيچ كدام از اينها را قبول ندارد. چرا؟ كودتا زور است. كودتا زور است. جانشيني تحميل است. بلكه من پدر را قبول داشته باشم، پسر را قبول نداشته باشم. حالا چه كسي گفت اگر من اينجا پيشنماز بودم وقتي مردم بايد پسرم پيشنماز شود. ممكن است مردم خودم را قبول داشته باشند، ولي پسرم را… ممكن است پسر را قبول داشته باشند، پدر را قبول نداشته باشند. اين جانشيني است.
2- ديدگاه اسلام دربارهي شيوه حكومت
اكثريت دليل ندارد. چه دليلي داريم كه اگر پنجاه و يك نفر گفتند: «الف» چهل و نه نفر گفتند: «ب» بگوييم: حق با «الف» است. پس انتخابات را شما چه ميگوييد؟ اكثريت است. ما از درد لاعلاجي ميگوييم. چون نميدانيم چه كنيم، در راهها اكثريت از باقي راهها بهتر است. ولي اكثريت نشانهي حقانيّت نيست. اقليّت هم كه ظلم به اكثريت است. كه يك گروه اقلي بيايند سرنوشت همهي مردم را به… پس اقليّت، حكومت را به دست بگيرد، ظلم است. جانشيني تحميل است. كودتا زور است. اكثريت هم از درد لاعلاجي است. از درد لاعلاجي! اسلام چه ميگويد؟ اسلام ميگويد: خدا بايد رهبر را تعيين كند. خلاص! مثل نبوت، مثل امامت. نميشود مردم تعيين كنند. حالا يك صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار) پيغمبر را بايد خدا تعيين كند. جانشين پيغمبر را هم بايد خدا تعيين كند. زماني هم كه امام غايب است، امام را هم… ولي فقيه و مرجع تقليد را هم امام تعيين كرده است. منتهي نگفته: هركس فقيه است، رهبر است. گفته: كسي كه 1- فقيه باشد. 2- عادل باشد. 3- بيهوس باشد. در زماني كه من غايب هستم، حضرت مهدي (عج) فرمود: زماني كه دستتان به من نميرسد فقيه عادل بيهوس.
بنابراين تقليد يك مسئلهي سياسي است. اگر دستمان را در دست فقيه نگذاريم… ، فرمول رياضي است. يا فقيه است، يا غير فقيه. يا عادل است، يا بيتقوا، فاسق. يا بيهوس است، يا هوسدار. اگر دست من به امام معصوم نميرسد، بين فقيه و غير فقيه عقل ميگويد: فقيه. بين عادل و فاسق، عقل ميگويد: عادل. بين بيهوس و هوسدار ميگويد: بيهوس. اين عقل است. دليل نميخواهد. عقل است. دليل ولايت فقيه، شاه منكر بود يا معروف؟ بالاخره شاه منكر بود. براي رفع اين منكر اگر امام خميني نبود، ميشد اين شاه را برداشت يا نميشد؟ ما اينكه ميگوييم: ولايت فقيه اين است كه شاه را برداشت. البته با لطف خدا و حمايت مردم.
در طول تاريخ هروقت به ايران حمله كردند، يك تكه از ايران را گرفتند. در طول تاريخ يك زمان به ايران حمله شد و از ايران كم نشد. و آن زماني بود كه مردم دستشان در ولايت فقيه بود. هشت سال بمباران شديم يك وجب زمين به صدام نداديم. اين دليل بر نياز به ولايت فقيه است. دليل ديگر هم نميخواهد. چه كار داريم حالا اين روايتش نميدانم ضعيف است. ديگر اينها را در حوزهها بحثش را بكنند. شما وقتي سيگار كشيدي، سرفه كردي همين سرفه دليل اين است كه دود با ريه نميسازد. حالا هرچه ميخواهند بگويند، بگويند. من خودم سيگار كشيدم، اولين پكي كه زدم، سرفه كردم. فهميدم دستگاه تنفس با دود رفيق نيست. حالا فلان پروفسور هم ميكشد، خوب بكشد. فلان تاجر هم ميكشد. همهي دنيا بكشند، من خودم هم يك آدم هستم. كشيدم و سرفه كردم، شما وقتي ماه را ديدي، عيد فطر است. ولو همه بگويند: ثابت نشده است.
3- حفظ سرمايههاي ملي از دستبرد دشمنان
آموزش رازداري، يوسف وقتي خواب ديد، خوابش را به پدرش گفت. پدرش گفت: («يا بُنَي») (يوسف/5) عربيهايي كه ميخوانم قرآن است. («يا بُنَي» )بچه كوچولو! («لا تَقْصُص» )قصه نگو. («رُؤْياك» )خوابت را، («عَلى إِخْوَتِك» )خوابت را براي برادرانت نگو. («فَيَكيدُوا لَكَ كَيْدا») (يوسف/5) برايت نقشه ميكشند. در اين خواب راست است. آخر يوسف خواب ديد، خورشيد و ماه و يازده ستاره به او سجده ميكنند. به پدرش گفت. گفت: هيچي نگو. اينكه ميگويند: نقشه ميكشند يعني چه؟ («لا تَقْصُص» )نقشه ميكشند. («لا تَقْصُص» )كجا كتاب خطي است؟ نقشه ميكشند. شما الآن ميدانيد چند هزار جلد كتاب خطي منحصر به فرد ايرانيها در كتابخانههاي كشورهاي ديگر است؟ يكبار ديگر ميگويم. چند هزار جلد كتاب خطي كه روي كرهي زمين يك نسخه بيشتر نيست. خطي است. نويسندهاش دانشمندان ايران بوده، الآن در كتابخانههاي خارج است. چرا؟ براي اينكه يك كم عقلي خبر داد كه در فلان كتابخانه چه كتابي است. آمدند كتاب را دزديدند، يا خريدند. نگو كدام كتاب خطي است. نوابغ را معرفي نكنيد. از آن طرف مرز گذرنامه و دلار ميآيد ميگويند: بيا اين طرف. آثار عتيقه را در موزهها معرفي نكنيد، ميدزدند.
بنده خودم در يكي از كشورهاي غربي، ستونهاي تخت جمشيد را ديدم. هرچه فكر كردم گفتم: آخر اين را چطور دزديدند؟ آخر اين را نميشود دزديد. با چه جرثقيلي اين را برداشتند؟ با چه كشتي اين را حمل كردند؟ تخت جمشيد اروپا چه ميكند؟ رازداري. به اسم سمپاشي امدند تمام سوراخهاي خانهي ما را فهميدند، كجاست. به اسم سمپاشي آمدند همهي باغهاي ما و مزرعهها و توليد ما را به اسم كارشناس نظامي، به اسم كارشناس اقتصادي، وجب به وجب همه چيز ما را فهميدند. («فَيَكيدُوا لَكَ كَيْدا») نبايد يك چيزي بگوييم. اگر دشمن را حساس ميكند نبايد بگوييم.
4- آزادگي، مساوات و پايداري، آموزههاي سياسي اسلام
آموزش حريّت، تربيت حريّت، شنيديد. مأورن الرشيد آمد برود. در كوچه بچهها بازي ميكردند. همه فرار كردند، يك كوچولو ايستاد. رسيد گفت: پسر. گفت: بله! گفت: چرا فرار نكردي؟گفت: گناهي نكردم كه از تو فرار كنم. كوچه هم گشاد است. تنگ نيست. شما از آن طرف بياييد برويد. گفت: چه كسي هستي؟ تو پسر امام رضا هستي. امام رضا ميتواند بچهاش را اينطور آموزش بدهد كه از هيچ شاهي نترسد. يك چيزي را ما به عنوان روضه ميخوانيم. اين روضه نيست، سياست است. حضرت قاسم در كربلا سيزده سالش بود. پسر امام حسن مجتبي! عمويش امام حسين (ع) پرسيد: مرگ چطور است؟ فرمود: از عسل شيرينتر است. كدام دانشكدههاي كرهي زمين كدام كشورهاي مترقّي، ميتواند بچهي سيزده ساله را طوري پرورش كند، كه بگويد: اگر حكومت دست نااهل باشد، من شهيد شوم شيرين است. ولي زنده باشم كه رهبرم يزيد باشد، شيرين نيست. شهادت با حسين شيرين است. زنده بودن با يزيد شيرين نيست. كدام دانشكده فارغ التحصيل سيزده سالهاش، اينقدر مخش ميفهمد؟ اين امام حسن است. آموزش مردانگي! اگر بنا است من زنده باشم رهبرم يزيد باشد، ميخواهم نباشم. آموزش حريّت!
آموزش مساوات، اميرالمؤمنين به دخترش فرمود: گردنبند كجا بوده است؟ گفت: آقا عيد قربان يا فطر بوده عاريه گرفتم. خزينهدار را خواست. فرمود: چرا به او عاريه دادي؟ گفت: آقا من ضامن هستم. فرمود: دختر علي با باقي دخترها يكسان است. برگرداند. آموزش مساوات. خانم مهمي دزدي كرد. خواستند دستش را قطع كنند. گفتند: يا رسولالله! اين خانم خيلي مهم است. از فلان قبيله است. يك پولي بگيريد دست اين را قطع نكنيد. يا يك طور ديگر… فرمود: دخترم زهرا هم دزدي كند دستش را قطع ميكنم. آموزش مساوات. اين تربيت سياسي است.
آموزش صراحت! («لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ») (كافرون/6) آمدند به پيغمبر گفتند: يك خرده تو كوتاه بيا. يك خرده ما! تو به بتهاي ما كاري نداشته باش. ما هم به خداي تو كاري نداريم. فرمود: («لَكُمْ دينُكُمْ وَ لِيَ دينِ») امكان ندارد. صراحت، آموزش صراحت. بچههاي ما نزد يك مسئول مملكتي پچ پچ ميكنند، نميتوانند حرف بزنند. ما بايد بچههايمان قشنگ حرف بزند. صراحت داشته باشد.
آموزش تبّري از منحرفين. ابراهيم نوجوان بود. به عمويش گفت: اين بتها چيست؟ گفت: مگر («أَ راغِبٌ أَنْتَ عَنْ آلِهَتي»)(مريم/46) تو از اين بتها متنّفر هستي؟ گفت: بله، اينها مجسّمه است. چيزي را كه تو تراشيدي، تو خالق آن هستي، تو آن را خلق كردي. آن مخلوق تو است. نه خداي تو! گفت: («وَ اهْجُرْني مَلِيًّا») (مريم/46) برو! از خانه بيرون برو! گفت: از خانه بيرون ميروم، ولي بت قبول نميكنم.
آموزش سعه صدر! اميرالمؤمنين به استاندار ميگويد: مردم يا همفكر تو هستند، «أَخٌ لَكَ فِي الدِّين»، («إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَة») (حجرات/10) اگر هم مسلمان نيستند، «نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْق»(بحارالانوار/ج33/ص599) بالاخره انسان كه هستند. با همهي مردم بايد خوب رفتار كني، چه مسلمان، چه غير مسلمان. اگر مسلمان است، «أَخٌ لَكَ فِي الدِّين» برادر ديني تو است. اگر يهودي است، مسيحي است، «نَظِيرٌ لَكَ فِي الْخَلْق» در آفرينش هردو انسان هستيد. هر دو انسان هستيد.
5- تبعيت از امامان معصوم و سيرهي آنان
آموزش تبعيّت از رهبري معصوم. امام رضا (ع) يك جملهاي دارد، ميفرمايد كه: «إِنَّ الْإِمَامَةَ زِمَامُ الدِّين» امامت زمام دين است. اساس دين امامت است. «وَ نِظَامُ الْمُسْلِمِينَ»، «وَ صَلَاحُ الدُّنْيَا»، «وَ عِزُّ الْمُؤْمِنِين» (بحارالانوار/ج25/ص120) امامت عزت مسلمانها است. ما چند چيز داريم دشمن خيلي ميخواهد بشكند. يكي عاشورا داريم. چون اين عاشورا پير درميآورد. نسبت به طاغوتيها، چون عاشورا ميگوييم: حسين حسين حسين حسين حسين حسين! اين يعني چه؟ امام حسين(ع) زير سم اسب رفت، زير بار زور نرفت. خوب با اين مردم چه كنيم؟ اينها زير بار نميروند. كشورهايي كه حسين ندارند زير بار رفتند. كشوري كه حسين دارد، زير بار نميرود. چون رهبرش گفت: زير سم اسب ميروم، زير بار زور نميروم.
رمضان دارد. ميگويد: آقا يك وعده غذا نميخوريم. ناهار نميخوريم. خوب كشوري كه راحت تصميم ميگيرد يك ماه غذا نخورد، يك وعده غذايش را كم كند، خوب محاصرهي اقتصادي چيست؟
محاصرهي نظامي، امام حسين هفتاد و دو نفر، كربلا بين سي هزار نفر محاصره شد. محاصرهي نظامي حسين و همفكرانش را نميشكند. محاصرهي اقتصادي حسين و اطرافيانش را نميشكند. محاصرهي اقتصادي، مثلاً در كربلا آب نبود. حتي براي علياصغر آب نبود. ديگر محاصرهي اقتصادي از اين بالاتر. حالا به ما قطعات هواپيما نميفروشند. قطعات نميدانم فلان چيز را به ما نميفروشند. ما وقتي در محاصره قرار گرفتيم، يكسري قطعات را به ما نخواهند فروخت. اما آب كه داريم بخوريم. كربلا آب هم نبود. اما زير بار نرفتند. يعني محاصرهي نظامي، امام حسين را نشكست. محاصرهي اقتصادي امام حسين را نشكست. اين عاشورا خيلي مهم است. بايد محكم عاشورا را نگه داشت. عاشورا، رمضان، ولايت فقيه، تقليد اينها مهم است. اگر نبود ما را قورت داده بودند. ما را خورده بودند. بلعيده بودند. حتي نجويده بودند. آخر بعضي چيزها را ميمكند. بعضي چيزها را ميجوند، بعضي چيزها را ميبلعند. اگر اينها نبود ما را قورت داده بودند. «إِنَّ الْإِمَامَةَ أُسُّ الْإِسْلَام» امام رضا (ع) فرمود: اساس اسلام رهبري معصوم است. «أُسُّ الْإِسْلَامِ النَّامِي»نامي يعني نمو و بارور. «وَ فَرْعُهُ السَّامِي»شاخهي بلند. «بِالْإِمَامِ تَمَامُ الصَّلَاة وَ الزَّكَاةِ وَ الصِّيَام» (بحارالانوار/ج25/ص120) اصلاً اگر امام بود نماز، نماز است. يك آيه را همهي ايرانيها تقريباً حفظ هستند. نصفش را من ميخوانم. نصفش را با هم بخوانيد. («إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ») (عنكبوت/45) نماز جلوي فحشا و منكر را ميگيرد. خوب پس اين را كه بلد هستيد. آيهي قرآن است. مهمترين نماز روي كرهي زمين كجاست؟ نماز مكه، مسجد الحرام جمعيتش ميليوني است. بلندگوها، هفتصد تا سالم است. زير پا نفت است. سنگها مرمر است. آبش زمزم است. قبلهاش يك خرده كج و يك خرده صاف نيست. قبلهاش كعبهي واقعي است.
ما يكوقت خانهي كسي رفتيم، گفتيم: قبله چطور است؟ گفت: حاج آقا قبله مثل خودمان است. كمي انحراف دارد. گفتيم: خيلي خوب! در خانهها كه ميروي ميگويند: قبله كمي انحراف دارد. قبله خود كعبه! پيشنمازش حافظ كل قرآن. حمد و سوره به به! يكبار ديگر ميگويم. سنگ مرمر، آب زمزم، قبله قطعي، جمعيت ميليوني، پيشنماز حافظ قرآن، قرائت بيست، پس اين نماز يك ميليوني، كدام فحشا و منكر را برداشته است؟ خدا دروغ ميگويد؟ خدايا تو در قرآن ميگويي: («إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ») نماز جلوي فحشا و منكر را ميگيرد. نماز مسجدالحرام كدام منكر را گرفت؟ هرسال كه لبنانيها و فلسطينيها نابود ميشوند. اين نماز جلوي… منكري بالاتر از كشتن بچههاي فلسطين هست؟ بالاترين منكر كشتن مسلمان است. مسلمانها را ميكشند، چه عراق، چه افغانستان، چه فلسطين، چه لبنان، مسلمانها را ميكشند، بالاترين جنايت ميشود و مسجدالحرام هم نماز جماعت ميخواند. يا خدا دروغ گفته است. نعوذ بالله! يا معلوم ميشود اين نماز، نماز نيست. خدا دروغ نميگويد. پس معلوم ميشود اين نماز، نماز نيست. ببين اين نماز چه اشكالي دارد كه نماز نيست.
6- امامت، برپادارندهي نماز و زكات در جامعه
نماز مسجد الحرام ولايت ندارد. حمد و سوره دارد. سنگ مرمر دارد. آب زمزم دارد. بلندگو دارد. همه چيز دارد فقط ولايت ندارد. در اسكناس نخ است كه به اسكناس ارزش ميدهد. اگر آن نخ نباشد، اسكناس با باقي كاغذها… آموزش به اينكه ولايت چه نقشي دارد. «تَمَامُ الصَّلَاة» نماز عيد كه خيلي خواندند. اين نماز عيد شهيد مفتح بود كه شاه را برداشت. تپّههاي قيطريه رفتند. يك نماز عيد خواندند، از آن نماز عيد جمعيت راه افتادند. مرگ بر شاه، مرگ بر شاه، مرگ بر شاه!
به مأمون الرشيد گفتند: امام رضا دارد ميرود نماز عيد بخواند. بعد از اين نماز عيد تو ديگر حكومت دستت نيست. امام رضا را از ميان راه برگرداند. نماز، نمازي است كه اگر بشود بايد مأمون الرشيد فرار كند. نماز، نمازي است كه اگر خوانده شود، با مطهري و بهشتي و امثال اينها بايد شاه از مملكت فرار كند. اگر ما نمازي خوانديم در مسجد دارند جنايت ميكنند، پيداست اين نماز يك مشت پيرمرد نسل منقرض هستند، پيشنمازش هم بيحال است. خادمش هم سيگاري. اين نماز جماعت هيچ خاصيتي ندارد. بايد جوانها مسجد بروند، مسجد را زنده كنند. و بايد پيرمردها به جوانها حق بدهند دخالت كنند.
پيغمبر ما لحظهي رحلت هجده ساله را فرمانده كرد. چه اشكال دارد اگر اين هيئتهاي عزاداري پدرها را به پسرها بدهند. ما مأمور هستيم اين كار را بكنيم. بگذار حديث بخوانم. چرا از خودم بگويم. حديث داريم پول كه ميخواهي به فقير بدهي، خودت نده. به بچهات بده او به فقير بدهد. يعني اين كمك به فقير را به يك نسل منتقل كن. ما بايد مسجدها، هيئتها، جلسات را بايد به نسل ديگر منتقل كنيم. تا چه وقت ميخواهيم رييس باشيم. ما همين هستيم كه هستيم. بايد نگاه كنيم چه توليدي داشتيم.
اگر بيست تا ترياكي يك جايي بودند، سال ديگر چهل تا ميشوند. اگر بيست تا نمازخوان، بيست تا نماز خوان توليد نكند، زنده باد ترياكيها! چون بيست تا ترياكي بيست تا توليد داشت. اما بيست تا مسجدي بيست تا توليد ندارد. گير كجاست؟ گير اين است كه ما قانع هستيم. بنده به همين مريدهايم قانع هستم. به فكر نميافتم كه بگويم حاج آقا شما سه تا پسر داري. من امشب ميآيم خانهي شما با پسرهايت صحبت كنم. هركس زاييد يك كتاب كودك آقاي فلسفي برايش بفرستيم. هركس عروس شد، يك كتاب آيين همسرداري آيتالله ابراهيم اميني برايش بفرستيم. هركس شاگرد اول شد، سلام عليكم! من هيئت امناي مسجد هستم. شما در محلهي ما هستي و نفر اول شدي. نفر دوم شدي. در فلان مسابقه، در فلان ورزش، ميخواستم از شما تلفني تشكر كنم. يا به اسم هيئت امنا، يا به اسم پيشنماز. بابا يك تلفن كن. صبح ميبيني همان شاگرد اول پشت سر تو است. صبح پشت سر تو است. ما قانع هستيم. يعني خوب، خوب، خوب، خوبهاي ما مدير هستيم. رهبر نيستيم. فرق بين مدير و رهبر را بگويم. مدير يعني اداره ميكند اين مسجد را، اين هيئت را، اين صندوق را. يعني يك قدم براي مردم جلو برود. ما بايد رهبر باشيم. قرآن نميگويد: «وَ اجعلنا لِلمُتَقين مُديرا» ميگويد: («وَ اجْعَلْنا لِلْمُتَّقينَ إِماماً») (فرقان/74) آيهي قرآن ميگويد: امام، يعني ما بايد امام باشيم، رهبر باشيم. يعني كاري كنيم ديگران را به دنبال خودمان بكشانيم.
7- زكات، عامل حفظ و توسعهي اموال
امامت، تمام نماز و زكات است. تمام روزه، زكات خيلي مهم است. به شكرانهي اينكه امسال بارندگي خوب شد، مردم زكات بدهيد. زكات در ايران نبود. خيلي كم سو بود. به لطف خدا، الحمدلله، خوب ائمهي جمعه تلاش كردند. روحانيون مستقر، مهاجر، كميتهي امداد، آستين بالا كردند. زحمت كشيدند. يك موجي راه افتاد. صدا و سيما و خيليها كمك كردند. به هر حال هشتاد ميليارد تومان گفتند جمع شده است. ولي هشتاد ميليارد چيزي نيست. ما زكات گندممان بالاي 500 ميليارد تومان است. نه يك حديث، نه دو حديث، نه سه حديث، نه چهار حديث، يك هيئت حديث داريم كه اگر مردم زكات بدهند گرسنهاي روي كرهي زمين نميماند. نه يك حديث، نه دو حديث، نه يك حديث، نه چهار حديث، يك هيئت حديث داريم. هرجا بلا آمد، به خاطر اين است كه مردم زكات نميدهند. عربياش را بخوانم.«مَا تَلِفَ مَالٌ فِي بَرٍّ وَ لَا بَحْر» (بحارالانوار/ج93/ص20) مالي در دريا دريا و خشكي تلف نميشود، «إِلَّا بِمَنْعِ الزَّكَاةِ» (بحارالانوار/ج93/ص20) هرجا ديديد مالي تلف شده است، امام كاظم (ع) فرمود: پول حق ندهيد دو برابرش را در راه باطل ميدهيد.
من هيئت دولت رفتم. گفتم: آقايان وزرا! شما پولي كه براي حوادث غير مترقّبه ميدهيد، اين پول را خرج نماز كنيد، خرج زكات كنيد، خدا به خاطر نماز، زكات حوادث غير مترقّبه را از كشور برطرف ميكند. وقتي سي سال از انقلاب ميرود، ما ميخواهيم نماز بخوانيم هنوز جوان ما مدرسهاش سالن ندارد. البته اين سالها مدرسههايي كه ساختند، سالن دارد. ولي مدرسههاي قبل ميخواهد نماز بخواند جا ندارد. خوب وقتي براي نماز جاي ندارد، آنوقت شما دائم براي حوادث غير مترقّبه پول بدهيد. ما سيلي ميخوريم و بايد بدانيم از كجا سيلي ميخوريم. از خودم نيست. امام فرمود. نه يك امام، نه يك حديث، نه پنج حديث، حديثهاي متعدد داريم هرجا مالي آتش گرفت، به خاطر اين است كه مردم زكات ندادند. البته زكات معناي عام است. شامل خمس و انفاق و اينها هم ميشود.
با امام است كه نماز اقامه ميشود. حج اقامه ميشود. جهاد اقامه ميشود. اين حج يك كنگرهي بينالمللي و ميتينگ چند ميليوني، يك سؤال ميكنم. تمام رييس جمهورها جمع شوند، خواسته باشند يك ميتينگ درست كنند. ميتوانند يك ميتينگ ميليوني راه بياندازند؟ هزار و چهارصد سال پيش قرآن گفت: («وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْت») (آلعمران/97) يك آيه فرمود هرسال يك ميتينگ يك ميليوني، دو ميليوني، سه ميليوني. خيلي اسلام زور دارد. منتهي اين زور… حج انرژي هستهاي است. عاشورا انرژي هستهاي است. يك يا حسين بگو، هفتاد ميليون سياه پوش در خيابان ميريزند. خوب اين انرژي هستهاي نيست؟ عاشورا انرژي هستهاي است. حج انرژي هستهاي است. منتهي ما مهندسيمان خوب نيست. از اينها خوب استفاده نكرديم. حاجيها كه مكه ميروند، يك مراسمي انجام ميدهند. مراسم خيلي ساده و برميگردند. اگر امام باشد، نماز اقامه ميشود، زكات پرداخت ميشود و روزه و حج و جهاد و مردم مزهاش را ميفهمند و حدود اقامه ميشود. مرزها حفظ ميشود.
8- پيروي از فقيهان عادل، ضامن حفظ جامعه
آموزش سياسي، تربيت سياسي؛ بايد به بچههايمان ياد بدهيم. فكر نكنند، اينكه ميگويند: تقليد كن. من اين را گفتم. اجازه بده باز هم بگويم. گاهي وقتها مثلاً ميگويند: آقا چرا تقليد كنيم؟ مگر خودمان عقل نداريم. اين را بارها در تلويزيون گفتم. منتهي من بايد اينقدر بگويم كه همه ايرانيها بشنوند. چون هر دورهاي جمعي پاي تلويزيون هستند. يك عده هم يادشان ميرود. بگذاريد دو بار بگويم. مگر ما عقل نداريم؟ باسمه تعالي عقل داريم، كوتاه است! اگر عقل ما كامل بود، هيچكس پشيمان نميشد. پشيماني دليل بر اين است كه عقل ما نرسيد. مگر ما انتخابات نداريم؟ انتخابات داريم ولي كوتاه است. اگر انتخاب انسان درست بود، هيچكس همسرش را طلاق نميداد. آمار طلاق به اين است. من اين همسري كه قبول كردم، يا همسري كه من را قبول كرد، اول كه انتخاب ما با دقت بوده است. بعد فهميديم اِ… اشتباه كردم. اگر انتخابها درست بود، طلاقي نبود. اگر عقل كامل بود، پشيماني نبود.
ما بايد دستمان را در دست كسي بگذاريم كه كمتر پشيمان ميشود. عبادتش حداكثر است. بيهوس بودنش حداكثر است. علمش حداكثر است. اين اكثر و اقل را گفتم. امتحان هوش براي اينهايي كه پاي تلويزيون هستند. نصفش را من ميگويم، حداقل و حداكثرش را شما بگو. دستمان را در دستي بگذاريم، كه علمش حداقل يا اكثر؟ علمش حداكثر باشد. هوايش حداقل باشد. اشتباهش حداقل باشد. تقوايش حداكثر باشد. پيدا كنيم. حالا چه كسي است؟ برو پيدا كن. مرجع تقليد زوري نيست. برو انتخاب كن. علم حد اعلي، يعني اعلم. يا قطعاً اعلم باشد. يا در اين پنج، شش تا يكي اعلم است. شبههي اعلميتش برود.
اينها آموزش سياسي است. ما اگر دستمان را در دست فقيه بگذاريم، بيمه هستيم. به ما گفتند: حوادث واقعه، سراغ فقيه برويد. حوادث واقعه يعني چه؟ يعني نفت بفروشيم يا نفروشيم. گاز بفروشيم يا نفروشيم. با اين رابطه داشته باشيم يا نداشته باشيم. حوادث واقعه كه تيّمم و نماز نيست. تيمّم و نماز كه حادثه نيست. هزار و چهارصد سال است مردم وضو ميگيرند و تيّمم ميكنند. حوادث واقعه يعني مسائل روز. حادثه! حادثهاي كه واقع شد، ببينيد مرجع تقليد بيهوس نظرش چيست؟ اگر كسي گفت: آقا ما كار نداريم. حديث داريم. «الراد عليهم كالراد علينا» كسي اگر مرجع تقليد را رد كند، امام صادق را رد كرده است. دستمان را برداريم ميخواهي در دست چه كسي بگذاري؟ دستت را از دست فقيه برداري، در دست غير فقيه ميگذاري. از دست عادل برداري، در دست فاسق ميگذاري. از دست بيهوس برداري در دست كسي ميگذاري كه هوس دارد.
آموزش استقلال، قرآن يك آيه دارد ميگويد: امت اسلامي مثل گياهي است كه («فَاسْتَوى عَلى سُوقِه») (فتح/29) («استوي») بايستد، («علي سوقه») روي پايهي خودش. امت اسلامي بايد روي پاي خودش بايستد. روي پاي خودش بايستد. («فَاسْتَوى عَلى سُوقِه» )
زماني كه چهارصد نفر در مكه شهيد شدند، يك كنگرهاي در آفريقا بود. از ايران هم يك پنج نفري رفتيم كه بنده هم بودم. جز آن پنج نفر. آنجا همهي آخوندهاي كشورهاي آفريقايي جمع شده بودند، آخوندهاي اسلامي، و چون سعودي پول به اين آخوندها ميدهد، گفته بودند: كسي عليه سعودي حرف نزند. قرار بود من فردا سخنراني كنم. گفتند: شرطش هم اين است كه عليه سعودي چيزي نگوييد. گفتيم: آقا ما آمديم كه عليه سعودي بگوييم. چهارصد نفر شهيد شدند. گفتند: خوب اگر باشد كه قطع ميكنند. بلندگو را قطع ميكنند، خدا يك چيزي به ذهن من انداخت، خيلي چيز خوبي بود. كه شيرين است. دقيقهي آخر بگوييم. يك عكس گنبد خضرا بود، گنبد سبز، گنبد پيغمبر، يك عكس بزرگ بود. گفتم: شما اين را ميتواني فردا، من كه ميروم سخنراني كنم، اين گنبد را نگه داري، من پشتم را به مردم بكنم، رويم را به گنبد بكنم. يك زيارتنامه درست كنم. گفت: باشد. گفتم: فقط همينطور نگه دار. ما رفتيم و يك زيارتنامه بافتم. چون زيارتنامه را ميشود بافت. فارسي هم ميشود گفت. مثل نماز نيست كه حتماً بايد عربي بگوييم. سمينار بود، چند صد نفر از علماي كشورهاي مختلف من پشتم را به علما كردم و زيارتنامه را خواندم. «السلام عليك يا رسول الله» آنوقت باقياش را قرآن خواندم. يا رسول الله! در قرآنت گفتي: («لا تَظْلِمُونَ وَ لا تُظْلَمُونَ») (بقره/279) نه ظلم كنيد نه زير بار طلم برويد. بلند شو ببين، امت تو به يك عده ظلم ميكنند، نسبت به يك عدهي ديگر زير بار ظلم ميروند. در قرآنت گفتي: («فَاسْتَوى عَلى سُوقِه») امت اسلامي روي پاي خودش بايستد، بلند شو ببين، سنگهاي مسجدالحرام و مسجد النبي از خارج آمده است. يعني حتي سنگهاي مسجد شما هم از كشور… يا رسول الله! در قرآن چنين گفتي، ما چنين هستيم. در قرآن گفتي: («أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُم») (فتح/29) بلند شو ببين امت اسلامي أَشِدَّاءُ عَلَى مسلمانها! رُحَماءُ بَيْنَهُم كفار! نسبت به آمريكا لبخند ميزنند. نسبت به مسلمانها چنين ميكنند. در قرآن چه گفتي و ما چه ميكنيم. در قرآن چه گفتي و ما چه هستيم. در قرآن چه گفتي و… آقا همه از آيات قرآن. يا رسول الله! در قرآن اين آمده است، ما اين هستيم. اين آمده است… آقا جلسه روي گريه رفت. من هم پشتم به آقايان بود و داشتم با پيغمبر يك زيارتنامهي قرآني خواندم. بعد از جلسه دور ما ريختند. ما را بغل كردند. بوسيدند. يكي گفت: آ شيخ! تو جايت در تلويزيون است. نميدانست من در تلويزيون هستم. گفت: خيلي هنرمندانه هم جنايت حكومت سعودي را چهارصد تا شهيد را گفتي، هم همهي كشورهاي اسلامي سازشكار را تحقير كردي. هم قرآن خواندي. نميشد گفت: كجا غلط است. قرآن ميخواندي. يا رسول الله در قرآن اين است، ما اين هستيم. اين است، اين هستيم. اين است، اين هستيم. خيلي بين آن كه در قرآن است و ما. «الاسلام شيء والمسلمون شيء آخر» اسلام چه ميگويد و ما چه هستيم. ما بايد اينها را آموزش بدهيم كه اسلام چه گفته است؟ آموزشهاي سياسي، ولايت نسبت به خوديها، برائت نسبت به بيگانگان!
خدايا كشور ما را از همهي بليات حفظ بفرما. نسل ما را با قرآن روز به روز آشناتر و عامل بفرما. دشمنان ما را شاد نكن. آنچه ماه رمضان 89 براي خوبان تاريخ مقدّر ميكني، همه را براي همهي ما مقدّر و ما را زيانكار اين ماه قرار نده. روح امام و شهدا و كساني كه، روح پدران و مادران و كساني كه، روح معلمان و مربيّان و كساني كه در وجود ما، در اسلام ما، در شيعه بودن ما، در انقلاب ما، در تعليم و تربيت ما سهمي دارند، روحشان را از ما راضي و ما را پاسدار خونها و خدمات آنها قرار بده.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
«سؤالات مسابقه»
1- حدود چه تعداد از آیات قرآن مربوط به حكومت و سیاست در اسلام است؟ 1) پنجاه آیه 2 ) یكصد و پنجاه آیه 3) پانصد آیه 2- به فرموده امام رضا(علیهالسلام) حافظ و نگهبان اسلام كیست؟ 1) امت اسلامی 2) رهبری معصوم 3) خون شهیدان 3- در انقلاب اسلامی ایران، كدام نماز نقش مؤثری در قیام مردم علیه شاه داشت؟ 1) نماز عید شهید مفتح 2) نماز جمعه مرحوم طالقانی 3) نماز جماعت شهید بهشتی 4- چه امری جامعه را در برابر حوادث و خطرات بیمه میكند؟ 1) رجوع مردم به قرآن و حدیث 2) پیروی مردم از فقهای جامع الشرایط 3) وحدت مردم در برابر دشمن 5- آیه 29 سورهی فتح بر كدام اصل سیاسی تأكید میورزد؟ 1) آزادی جامعهی اسلامی 2) استقلال امت اسلامی 3) شایسته سالاری در حكومت اسلامی
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 813