responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 864

موضوع: تفسير سوره حجرات (10)

تاريخ پخش: 07/04/80

بسم الله الرحمن الرحيم

«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»

1- تفسيره سوره حجرات آيه 5

آيه 5 و 6، سوره «حجرات» را بهش مي‌گويند: سوره آداب، آداب گفتگو، آداب برخورد با پيغمبر، آداب برخورد با مؤمنين، آداب برخورد با آدمهاي فاسق و منحرف، سوره مهمي است بسياري از آقاياني که تفسير نوشته‌اند خيلي‌ها تفسير سوره حجرات را خصوصي نوشته‌اند، بعضي از سوره‌هاي قرآن را خط ويژه برايش رفته‌اند يعني ممکن است همه قرآن را تفسير نکرده اما سوره يوسف را تفسير نوشته، همه قرآن را تفسير نکرده اما تفسير سوره حجرات را نوشته، چون در سوره حجرات مسائلي است که هميشه همه مردم به يک نحوي با آن سر و کار دارند، الآن آيه پنج را مي خواهيم برايتان تفسير کنيم. سوره حجرات جزء 26 آيه 5 مقداري درباره‌اش صحبت کرديم مي‌فرمايد:
(وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحيمٌ) (حجرات /5) در قرآن «صبر و خير» چند جا با هم آمده، يك چيزي هست توي شعر که مي‌گويد:
صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند *** که بر اثر صبر نوبت ظفر‌ آيد
اين را بچه مدرسه‌اي که بوديم در کتابهاي ما بود که: صبر و ظفر هر دو دوستان قديمند که بر اثر صبر نوبت ظفر‌ايد. در قرآن «صبر و خير» چند جا با هم آمده که من خدمتتان مي‌گويم:

2- ازدواج را آسان بگيريد

پس ببينيد اين دو تا «صبر و خير» باهم است مثلاً در مورد ازدواج مي‌گويد: افرادي که پول دارند ازدواج کنند افرادي که فقيرند زنان کنيز و اسير ازدواج کنند بعد مي‌گويد که «وَ لَوْ أَنَّهُمْ صَبَرُوا حَتَّى تَخْرُجَ إِلَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ» يعني اگر صبر کنيد بهتر است، سعي کنطد يعني بايد با يک زن آزاده ازدواج کنيد، حالا مگر زنهاي کنيز شوهر نمي‌خواهند، برده‌ها آنها را بگيرند، چون ممکن است اين را در جنگ گرفته‌ باشند، حالا کنيز، برده‌اي است که رفته‌اند جنگ کند اين خانم هم در جبهه بوده است او را گرفته‌اند ما نمي‌دانيم از چه خانواده‌اي است کجا تربيت شده چه جوري است، چه لقمه‌اي را خورده چه شيري را خورده، چه جوري تربيت شده، حالا تو با هيجان با او ازدواج مي‌کني، نسل و بچه‌ات آنطور که مي‌خواهي نمي‌شود بنابراين اگر شهوت به تو فشار آورد و پول نداشتي با آزاد ازدواج کني، طوري نسيت کنيز را عقد و ازدواج کن ولي باز مي‌گويد: (وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ) (نساء /25) اين يک آيه که «تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ» مالِ ازدواج، مي‌فرمايد: اگر صبر کني «وَ أَنْ تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ» اينجا هم مي‌گويد: «تَصْبِرُوا خَيْرٌ لَكُمْ»

3- از تجملات دوري كنيد

باز يك جاي ديگر، مي‌گويد: اگر کسي را کشتند، بکشش، زد بزنش، دماغ بريد دماغش را ببر، گوش بريد، گوشش را ببر، يعني عدالت مي‌تواني انتقام بگيري بعد مي‌گويد:
(وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرينَ) (نحل /126) اگر صبر کنيد، تحمل کنيد، اگر ببخشيدش، «وَ لَئِنْ صَبَرْتُمْ لَهُوَ خَيْرٌ لِلصَّابِرينَ» پس ببينيد «تَصْبِرُوا خَيْرٌ»، «صَبَرُوا خَيْراً » سه جاي قرآن صبر و خير همراه هم آمده و اين اصل است.
از همه بانکها وام مي‌گيري که خانه‌ات را تمام کني، يك اطاق را گچ و خاک کن برو بنشين بهتر از اين است که وام بگيري، هي بهره برو بده، اين مو، طناب شود و خفه‌ات کند. چه دليلي دارد که در پذيرايي چند رقم غذا درست مي‌کنيم، غذا را ساده بگيريد «خَيْراً لَكُمْ» يکسري توقعات و يکسري بريز و بپاشها، بنايي ‌ما خيلي وقتها به خاطر اينکه عجله مي‌کنيم خودمان را به آب و آتش مي‌زنيم، هر کس صبر کند «خَيْراً لَكُمْ» يکي از اصولي که قرآن به ما مي‌دهد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم‌
در قرآن کلمه «صبر و خير» به هم چسبيده مثل دو تا گوشواره، اينها با هم است»
باز در سوره قصص داريم که: قارون وقتي داشت راه مي‌رفت، خوب اسکورت و دنگ و فنگ و پس و پيش برويد، قارون پولداري بود که آنقدر گنج داشت که دسته کليدش را چند نفر همراهش مي‌بردند آيه قرآن مي‌گويد: « مفتاح » مفتاح يعني کليد، مفتاح کليدهاي گنجهاي قارون را (لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَة أُولِي الْقُوَّةِ) (قصص /76) گروه قوي دسته کليد مي‌کشيد.
قارون با يک تشکيلاتي مي‌رفت يك عده‌اي گفتند: ‌هاي حظّ بزرگ مالِ او است. (إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ) (قصص /79) کيف مي‌کند قارون با اين پولها و دنگ و فنگش، ولي قرآن مي‌گويد که:
افرادي که اهل علم بودند گفتند: بابا اينها دنياست يک بار مصرف است بيست سال مصرف چهل سال مصرف است به فکر ابدي باش.
يه وقت يک مشت از اين ورزشکارها مي‌خواستند بروند خارج، قبل از اينکه بروند خارج با هم يک ملاقاتي داشتيم توي دفتر نهضت سواد آموزي، گفتم اگر شما قهرمان دنيا شويد چند سال گُل مي‌کنيد ده سال گفتم اگر شما قهرمان هم بشويد يک بار مصرف هستند منتهي مي‌شود در کنار يک بار مصرف بودن آن کمالاتي که عمري مي‌ماند از دست ندهيم مثلاً براي اينکه به يک لذت پنج ساله برسد پنجاه سال حيثيت خود را از بين مي‌برد، آبرو عزت، علم و تقوا، استعداد، اخلاق، تمام کمالاتش را زير پا مي‌گذارد.
من گاهي مي‌بينم توي ورزشها يا اين گروه برنده مي‌شود يا آن گروه با اينکه هر دو بچه ايرانند و هر دو مسلمان هستند در يک کشور در يک وطن، با يک فرهنگ، در يک نظام، خوب يك بار اين برنده مي‌شود او مي‌بازد و يك دفعه او مي‌برد اين مي‌بازد، يك بار اين بهايش او پايين بعد مي‌آيند شيشه ماشين بشکنند. کلماتي به هم مي‌گويند، اين توجه ندارد که گل زدن لحظه‌اي بود ولي اين کلمه‌اي که از دهن تو درمي‌آيد عزّت جواني و انساني و کمالات تو را از بين مي‌برد و شما را از انسانيّت خارج و به صورت يک انسان عوضي درمي‌آورد. حيف تو.
آيه بعد ميفرمايد: (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى‌ ما فَعَلْتُمْ نادِمينَ) (حجرات /6)
«يا أَيُّهَا الَّذينَ» چه آيه‌اي است، تمام دنيا را دور خود مي‌چرخاند خواهش مي‌کنم اين آيه را همه ايرانيها حفظ کنيد، کوچولوست ولي سرنوشت ساز است. آيه ششم خيلي مهم است تقاضاي من اين است كه اين آيه را حفظ كنيد. قرآن مي‌فرمايد ببخشيد يا:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ»، «إِنْ» يعني اگر «جاءَكُمْ» اگر به سراغ شما آمد «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ» اگر فاسقي به سراغ شما آمد «بِنَبَإٍ» يك خبري را آورد «فَتَبَيَّنُوا»، «تبين» تحقيق کنيد اگر فاسق خبر آورد تحقيق کنيد.
تمام خبرگزاري‌هاي کره زمين راديو فلان، راديو فلان، همه راديوها، همه اخبار در خودِ ايران روزنامه‌ها، نويسنده‌ها، خبرگزاري‌ها، قرآن مي‌گويد: يک خط کش دستت باشد اين آقايي که خبر نقل مي‌کند فاسق است يا عادل، اگر فاسق است خبرش را قبول نکن، ممکن است فاسق حرف راست بزند، تحقيق کن ف تحقيق، زودباوري نباشد، رو حساب خبرها و خبرهاي دروغ چه چيزهايي هست که حالا من يك خورده‌اش را براي شما مي‌گويم، اول يك قصّه برايتان بگويم:

4- ماجراي وليد و شأن نزول آيه

پيغمبر اسلام(ص) وليدبن عقبه را براي جمع آوري زکات فرستاد به قبيله بني المصطلق گفت برو سراغ فلان قبيله و زکات بگير و بياور، مردم وقتي ديدند نماينده پيامبر مي‌ايد آمدند بيرون شهر استقبال، ايشون چون قبلاً با اينها درگير بود فکر کرد آمدند او را گرفته و بکشند دَر رفت، و گفت يا رسول الله مردم راهپيمايي کردند که مرا بگيرند و اينها قصد کشتن مرا داشتند، مردم هم عصباني و نزديک بود يک حادثه‌اي رُخ بدهد آيه نازل شد که: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ» فاسق خبر آورد تحقيق کنيد.
يعني وليد آدم فاسقي خبرش را تحقيق کنيد. بعد پيامبر(ص) افرادي را فرستاد براي گزارشگري، رفتند گفتند مردم خيلي باوفا دارند، نماز مي‌خوانند، اذان مي‌گويند، آمده‌اند استقبال اين خودش کج فکر کرده بود. خودش، آخه يك وقتي ما يك چيزي را کج مي‌بينيم و کج قضاوت مي‌کنيم.
قضيه ليوان يادتان نرود، يك کسي آمد دکان ليوان فروشي، ليوان فروش ليوانها را دمر چيده بود. گفت آقاي ليوان فروش اين ليوان شما چرا دَرَش بسته است. بعد بلند کرد و گفت: اِ تِهِش هم سوراخ است، گفت آقا ليوان را از اينطرف بگير، اشکال شما رفع مي‌شود بسياري از اشکال‌ها که به خدا مي‌گيريم همينطور است مي‌گوييم‌اي خدا، چرا زلزله شد، چرا عقرب آمد چرا سيل آمد، چرا خشکسالي شد چرا مريض شد، چرا فلاني سرنگون شد، چرا فلاني عزيز و فلاني ذليل شد. نگو چرا چرا ليوان را از اينور بگير هان، هان، اين کار را کردي ذليل شدي اينکار را کردي عزيژ شدي کسي که تکبّر کند خدا او را ذليلش کند حديث داريم قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): «إِنَّ مَنْ تَوَاضَعَ لِلَّهِ رَفَعَهُ اللَّهُ وَ مَنْ تَكَبَّرَ خَفَضَهُ اللَّهُ» (كافي/ج‌2/ص‌122) کسي که تکبّر کند، باد کند، مردم را تحقير کند خدا ذليلش مي‌کند. هر کسي به مردم تواضع کند خدا او را بزرگش مي‌کند « هرگز نخورد آب زميني که بلند است » زمينهاي بلند آب نمي‌خورد، آدم بلند پرواز…
اگر فاسق خبري را آورد تحقيق کنيد، خوب حالا سؤال:
اينکه فاسق است فسقش براي حدث زدن نبود، اينکه اينها آمده‌اند استقبال آمده‌اند مرا بگيرند بکشند، اين فسق «وليد» به خاطر حدثش نبود، چون يک حدث چيز نيست اين به خاطر مسائل ديگري بود. حالا نکات:

5- درسهايي كه از آيه مي‌آموزيم

اول درسهايي که از اين آيه مي‌گيريم:
1- اول از «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» درس مي‌گيريم. پيام «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» از هر کسي خواستي کار بکش محترمانه صدايش بزن. خدا چون مي‌خواهد مسؤوليتي بدهد، مسؤوليت تحقيق برويد تحقِق کنيد مؤدب صدا مي‌زند «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» به هر کسي دستور مي‌دهيد او را محترمانه صدا بزنيد.
2- اگر ايمان داريد نبايد زود باور باشيد: بسياري از بچه‌هاي ما روي سادگي گول خوردند. چه جوانهايي را ما اول انقلاب داديم سنّ شما بودند به چه شعارهايي گول خوردند. حالا چون شماها بيست سال است ازش گذشته من اين روضه را حدود هيجده سال پيش خوانده‌ام که بعضي از شماها نبوديد من اين روضه را مي‌خوانم.
داشتم راه مي‌رفتم روزي نبود که گروهک‌ها خيلي فعاليّت مي‌کردند، هر کسي اول انقلاب اعلام موجوديّت مي‌کرد يک اعلاميه هم چاپ مي‌کرد ما هم داشتيم مشهد مي‌رفتيم يك اعلاميه آن را هم دستِ ما دادند، سابقه تلويزيوني داشتم چون من از اول انقلاب رفتم توي تلويزيون. يك دو سالي از تلويزيون ما گذشته بود مشهور شده بودم گروهکها هم بودند يکي‌اش را به ما دادگفت دادم به قرائتي، ديدم چند جمله نوشته، نوشته که، ما خواهان حق بيمه و مرخصي براي کارگران هستيم، خيلي خوب گوش بدهيد ما خواهان حق آزادي براي کارگران هستيم خيلي خوب ما خواهان حق شرکت در سود براي کارگران هستيم خيلي خوب ما خواهان عدالت اجتماعي براي کارگران هستيم خيلي شعار قشنگي است حالا اين اعلاميه را دست من دادند و خوب من که معلّم قرآن هستم با قرآن متر مي‌کنم بُردم توي قرآن ديدم کلمه رفاه در قرآن نيست اما در نهج البلاغه هست.
حضرت امير(ع) مي‌فرمايد: ‌اي کسي رفتي زکات بگيري، آخه زکات بر شتر و گاو و گوسفند هم زکات است، مثلاً هر چهل گوسفند يکي از آنها زکات است، شتر فلان نصاب دارد، حدّ دارد مي‌گويد: مثلاً اگر از مشهد رفتي نيشابور يا از تبريز رفتي يا از شيراز رفتي جهرم زکات بياوري در راه رفاه به آنها بده، خسته‌شان نکن جمله اين است در نهج البلاغه:
«وَ لْيُرَفِّهْ عَلَى اللَّاغِبِ» (نهج‌البلاغه/مه 25) يرفّه، يرفّه، يرفّه، رفاه، لاغب، لغوب: خسته، به حيوانهاي خسته رفاه بده.
اين آقا مي‌گفت ما خواهان رفاه براي کارگران، بابا کارگران انسان هستند، آن رفاهي که تو براي انسان مي‌خواهي حضرت علي(ع) براي حيوانها خواسته، يعني چيزي را که تو فکر مي‌کني براي انسان است در نهج البلاغه براي حيوان هاست، انسان که ولي خداست، کارگر که عزيز است. امام خميني(ره) فرمود: خدا هم کارگر است. کارگر که شريف و عزيز است، حيوان را اسلام گفته به او رفاه بده.
(حديث) يك کسي سوار حيوان نشسته بود حرف مي‌زد، حضرت فرمود: بيا پايين شما مي‌خواهي بروي سوار شو و برو ولي اگر مي‌خواهي اختلاط کني بيا پايين، حق نداري بيش از وزنش بار بارَش کني، حق نداري دُمَش را بکشي حق نداري نمي‌دونم اگر خواست به سمت آب و علفي برود افسارش را بکشي، حق نداري زنگوله سرش کرده او را اذيت کند گوشش را حق نداري به گوشش بزني حق نداري سيلي به صورتش بزني، حق نداري شير بدوشي و ناخن داشته باشي و او را اذيّت کند، حق نداري شير را تا آخر دوشيده چيزي از آن براي گوساله‌اش نماند.
چي دارم مي‌گويم: شعارها زيباست اما آدم، يك چيزي برايتان بگويم: کساني که گول مي‌خوردند فکر نکنند حرف مهم است طرف پوک است يعني وقتي درخت خشک است طرف با يك كبريت يک جنگل آتش مي‌گيرد فکر نکنيد گوگرد مهمّ است. گوگرد چيزي نبود درخت خشک بود، افرادي که با يک فيلم منقلب مي‌شوند با خواندن يک مقاله عوض مي‌شوند، با يک شبهه زير و رو مي‌شوند، آدمهايي که با يک شبهه، يک فيلم با يک مقاله و يک شعار زير و رو مي‌شوند فکر نکنند اين پوک است با يک ذرّه گوگرد، و به همين خاطر همه ما بايد شماره تلفن داشته باشيم هر جوان مسلماني واجب است براي حفظ خودش يک شماره تلفن يک دانشمند داشته باشد. لازم نيست برود خانه‌اش يک شماره تلفن داشته باشد که اگر فردا گفتند اَلو آقا فلانمي چنين کرده اَلوُ سلام من يك جواني هستم يك کسي يك همچنين اشکالي کرده است جوابش را توي تلفن به من بده نمي‌خواهم بگويم من کي هستم خانه‌ات هم نمي‌آيم اصلاً ممکن است بگويي من با شما خيلي هم آشنا نيستم ولي چون يك همچنين شبهه‌اي شده، من به عنوان يك کارشناس از شما سؤال مي‌کنم جوابش را به من بده اگر اين شماره تلفن را نداشته باشيد، اطلاعات که نداريم، دشمن هم که سمپاشي مي‌کند، شما هم که جواب را نمي‌تواني بدهي، بعد تلفن اسلام شناس را هم نداري، گول خوردن، ميکروب قوي و بدن ضعيف، پزشک هم نيست، ميکروبِ قوي، بدنِ ضعيف، نبود آمپول و پزشک، قهراً مريضي هست.
اگر فاسق خبري را آورد تحقيق کنيد و بدون بررسي اقدام نکنيد، هر خبري نياز به تأخير ندارد. کلمه «نبأ» نيست من، مي‌گويد «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ» من حالا اينجا حرف دارم که وقتم تمام شد يکي «جاءَكُمْ» يعني آنها سراغ شما مي‌آيند، اونها سراغ شما مي‌آيند، فاسق کيست؟ راجع به فاسق ما صحبت داريم با هم، «نبأ» چيست، «تَبَيَّنُوا» هم راجع به هر کدام از اين کلمات حرف داريم، اجمالاً در اين جلسه هر خبري را از هر کسي گوش ندهيد، اگر خبر مهم، چون «نبأ» به معناي خبر مهم است. بعضي از خبرها سرنوشت ساز و مهم است، خبرهاي مهم و مفيد را مي‌گويند: «نبأ» نگفته «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِخبر» گفته «نبأ» در اين خبرها بايد تحقيق کرد، راجع به اينکه چگونه تحقيق کنيم و فاسق را چگونه بشناسيم، برخوردمان چگونه باشد انشاءالله. درجلسات بعد صحبت خواهيم کرد. منتها با اين خبرهاي فاسق چه حوادث تلخ اخلاقي، اجتماعي و سياسي و اقتصادي راه ننداختند اگر جامعه ما به آيه عمل کند بسياري از فتنه‌ها جلوش گرفته مي‌شود.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 864
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست