responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 866

موضوع: تفسير سوره حجرات (12)

تاريخ پخش: 21/04/80

بسم الله الرحمن الرحيم

الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي

1- تفسير سوره حجرات آيه 6

ای کساني که ايمان آورده‌ايد هر خبری را گوش ندهيد، در جلسه قبل درباره اين بحث كرديم بود. در اين جلسه می‌خواهيم درباره راههای تحقيق بحث كنيم.
تفسير آيه سوره حجرات آيه (يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا) (حجرات /6)

2- راههاي تحقيق

«فَتَبَيَّنُوا» تحقيق کنيد، در اين جلسه می‌خواهيم راههای تحقيق را بگوييم. راههای شناخت، راههای شناسائی
1- مراجعه به اسناد کتبی:
يکی از راههای تحقيق اين است كه پيغمبر گفت من پيغمبرم بعد خوب يک عده گفتند: ما از کجا بفهميم که تو پيغمبری؟ گفت: بابا (النَّبِيَّ الْأُمِّيَّ الَّذي يَجِدُونَهُ) (اعراف /157) من همان پيغمبر درس نخوانده‌ای هستم که «يَجِدُونَهُ» می‌يابيد نام مرا «مَكْتُوباً» مکتوب يعنی چی؟ نوشته شده (عِنْدَهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ) (اعراف /157) شما اگر به اسناد کتبی مراجعه کنيد نام و نشان «محمّد» در تورات و انجيل هست، اللّهم صل علی محمد و آل محمد.
خوب حالا، من يك چيزی می‌خواهم بگويم يك مقداري فنّی است، اگر تيز باشيد گير می‌آوريد يعنی ياد می‌گيريد تيز باشيد ياد نمی گيريد پاسخ يك سؤال را مي‌خواهم بدهم. انشاءالله بتوانم با يک بيان آسانی اين را بگويم.
اگر يهودی آمد گفت: شما مي‌گوييد نام پيامبر(ص) در تورات هست خوب اين تورات کو نام پيامبر، شما هم از اول تورات تا آخر مي‌خوانی مي‌بينی نام پيغمبر نيست، مي‌گويد پس شما مسلمانها دروغ گفته چون شما مي‌گوييد: «مَكْتُوباً فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ» اين تورات است که در آن نيست. شما چه جوابی می‌دهی؟ مي‌گوييم تورات را عوض کرده‌ايد بوده حالا برداشته‌اند، دست کاری شده، تحريف شده، مي‌گويد: به چه دليل، تا گفت: به چه دليل شما اينجا مي‌مانی، دليلش را من مي‌خواهم برای شما بگويم: و آن اينکه:
اگر نام پيامبر نبود همان زمانی که پيامبر(ص) گفت: نام من در تورات هست. اگر نبود فوری مي‌گفتند بيا، بيا، بيا، نيست و آبروی پيامبر را پهلوی مسلمانها مي‌ريختند و ديگه اين همه جنگ و جفا هم نبود اينکه يهودی‌ها بارها با مسلمانها جنگ کردند و تورات را نشان ندادند از همين نشان ندادن پيداست که بوده، يک مثال بزنم: بنده می‌آيم مي‌گويم نصف خانه شما مالِ من است. اسم من توی سند خانه هست، شما شروع مي‌کنيد با من درگيری، داد و بيداد و درگيری، پول، جزيه، حوادث، هر کس نگاه کند مي‌گويد معلوم مي‌شود که قرائتی راست مي‌گويد: چون اگر نام قرائتی تو سند خانه ايشان نبود فوری مي‌رفت، مي‌گفت اين سند نام ايشان نيست اينهمه هم جنگ و دعوا نبوده، همين که يهودی‌ها جنگ و دعوا کردند و تورات نياوردند ما مي‌فهميم بوده.
2- راجعه به افراد موثق:
قرآن مي‌فرمايد: (فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْر) (نحل /43)
سند کتبی همين بود که خواندم، مي‌گويد: «مَكْتُوباً فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجيلِ» يك کسی که مي‌خواهد ببيند چه جور است از نامه هايی که نوشته، از کتابهايی که نوشته، از باقیِ خبرهايی که داده،
افراد موثق، مراجعه به افراد موثق و دانشمند، قرآن در اين زمينه مي‌گويد: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ» که راجع به اين من يك وقت در تلويزيون مفصل صحبت کردم که ده، دوازده نکته اين آيه دارد، گفتم: «أَهْلَ الذِّكْرِ» از دانشمندان بپرسيد.
پس، 1- مراجعه به متب، 2- مراجعه به دانشمندان، 3- دو شاهد عادل: مراجعه به دو شاهد عادل
که در قرآن در خيلی از کارها مي‌گويد: (ذَوا عَدْلٍ مِنْكُمْ) (مائده /95) ما نمی دانيم کی راست مي‌گويد کی دروغ، اين دو نفر شاهدند که خبر من درست است.
4- بررسی شخصی: ارزيابی از طريق جمع آوری قرائن: گاهی دو نفر کتک کاری مي‌کنند و به هم چاقو مي‌کشند با بدن خونين به کلانتری مي‌روند، خوب، رئيس کلانتری نمی داند کی اول زده کی دوم زده، کی دفاع کرده کی هجوم کرده، حمله با کی بوده، دفاع از کی بوده، مي‌گويد بياييد بنشينيد کجا دعوا کرديد؟ بعد مي‌گويد: با چی دعوا کرديد، بعد مي‌گويد: با کی‌ها بوديد، بعد می‌آيد مي‌گويد که: چه گفتيد، چه گفته شد، چه عمل شد، يك مشت از اين سؤالها را مي‌کند از جمع آوری اين سؤال مي‌فهمد که طرف، هدف چه بوده با چه هدفی؟ با چه وسيله ای، يك وقت مي‌گويد آقا من با پاشنه کش دعوا کردم و يك وقت مي‌گويد با چاقو، فرق مي‌کند پاشنه کش و چاقو، يك وقت مي‌گويد: با کی؟ مي‌گويد با پسرعموها و پسرخاله‌ها، معلوم مي‌شود يك باندی بوده‌اند مي‌خواستند طرف را بزنند، يك وقت مي‌گويد: يك نفر سبزواری بود يك نفر جهرمی، يك نفر مراغه ای بود و يك نفر هم نمی‌دانم فرض کنيد برازجان بود يک نفر هم نمی‌دانم فرض کنيد که يزدي بود. هرکس از يك جايی بود، معلوم مي‌شود اينها توطئه نبوده و اگر همه پسر عموها و پسرخاله‌ها بودند با کی بود، از با کی چند درصد مي‌فهمد، از چه گفت چند درصد مي‌فهمد با چه هدفی بود، چند درصد مي‌فهمد، وسيله پاشنه کش بود يا چاقو، با کی‌ها بود، با چی بود، کجا بود اين آقا کی بود، يك وقت مي‌بينی اين آقا اصلاً چاقوکشِ حرفه ای است. از همان نفر اول آدم مي‌فهمد که اين خودش است، بعضی‌ها اين کاره نيست اين بنده خدا در فشاری قرار گرفته که دست به کتک کاری گرفته و الّا ايشان آدم جنگ طلبی نيست. کی بود صدام بو. د، بله اين اصلاً در ذاتش هجوم است هيچ کس هم نباشد داماد خود را مي‌کشد. به هر حال شد ايران نشد کويت نشد کردها نشد دامادش، پس ذات چه ذاتی است، کيه، کجاست؟ ما الآن پيامبر(ص) را اينجوری مي‌توانيم بشناسيم کی بود؟ امين بود، دوست و دشمن مي‌گفتند: محمد امین، کجا بود؟ مرکز بت، عليه بت، خيلی مهمّ است که يك کسی مرکز بت عليه بت بگويد. کسی برود وسط رشت بگويد مرگ بر برنج، اونجا مرکز برنج است. مرکز بت بگويد مرگ بر بُت، ببينيد کی بود؟ «امين» بود، آدمِ سالمی بود، مرکز بت بود با چه وسيله ای بود؟ با حق بود، هيچ وقت نمی خواست با باطل پيش برود، حتی پيامبر ما(ص) يک بچه کوچولو داشت از دنيا رفت، آن شبی که از دنيا رفت سنگهای آسمانی که پَرت مي‌شود، جرقه مي‌شود «شهاب» دو سه شهاب پيدا شد، مردم گفتند: به به پيامبر ما آنقدر مهم است که بچه کوچولوی او هم که مي‌ميرد ستاره های آسمان به هم مي‌ريزد، فوری حضرت فرمود: بياييد مسجد رفت بالای منبر و گفت: پسرِ من با بقيه پسرها فرق نمی‌کند، کرات آسمانی به خاطر کسی تغيير نمی کند. حالا اگر پيامبر ما يك آدم دکانداری بود (العياذ بالله) خوب است خوب است. مردم حاليشون نيست بارک الله يعنی حاضر نبود به خاطر عظمت خودش، مردم به انحراف بيافتند، حاضر نبود سَرِ مردم کلاه بگذارد و مردم خرافه گرا شوند. وخودش بزرگ شود.
خديجه زنی بود که هيچ گول نخورد پولدارترين، مشهورترين خواستگارها آمد گفت: تو به دردِ من نمی خوری، اما پيغمبر يک جوان يتيم، فقير، پيامبرِ يتيم و فقير را پذيرفت، اشراف و پولدارها و مشهورترين منطقه را نپذيرفت، خديجه زنِ با کمالی بود، علی بن ابيطالب، با کی؟ چه عمل کرد؟ به گفته‌هايش عمل کرد؟ به چی عمل کرد؟ در چه مسأله‌ای در بهداشت؟ در عبادت؟ در تقوا؟ عمل پيامبر چه هدفی داشت؟
بنابراين يکی از راههای شناخت، سؤالات و جمع آوری قرائن، کی بود؟ کجا بود؟ اين قرائن را باهم جمع مي‌کنيم شناسايی پيدا مي‌کنيم. حالا يك کسی خبر آورده، اين خبر را از کجا نقل کردی؟ منشأ خبرش چی بوده؟ گاهی وقتها يك دلارهايی را خرج مي‌کنند برای خبرسازی. کارخانه خبرسازی خبر توليد مي‌کند. توهين جمهوریِ اسلامی چقدر خبر دروغ پخش شد و چقدر آبروی خوبها را ريختند، يك چيزهايی که آدم تحقيق مي‌کند، مردم هم اگر بفهمند دختر و پسر ما و بچه های ما ساده هستند و امت ما زود يك خبر را دهن به دهن مي‌گويند: سريع آبروی يك کسی را مي‌ريزند، سه شنبه تصميم مي‌گيرند تا چهارشنبه آبروش ريخته.
5- هماهنگیِ خبر با اخبار ديگر: گاهی وقتها نمی دانيم اين خبر راست است يا نه، حساب کنيد اين خبر با آن خبرهايش مي‌خورد يا نه؟ اين خبر به آن خبرهايش مي‌خورد يا نه، تضادّی نيست، چون آدمِ دروغگو کم حافظه است.
من يك وقتی چند سال پيش در تلويزيون گفتم: ناصر الدين شاه به علمای تهران ماه رمضان افطاری مي‌داد، يك سال چون غلطی کرد علما تصميم گرفتند افطاری را نروند، دربار مي‌خواست اين افطاری را عملی کند، به شاه نگويد که آقايان و علما با شما بد هستند گفت: حالا دو، سه تا شيخ و آخوندی پيدا مي‌کنيم، يك افطاری مي‌دهيم و گزارش مي‌دهيم که اعليحضرت ما افطاری را داديم بالاخره يک مشت آدمِ رنگ و وارنگ پيدا کرد و دنبال يک آيه الله مي‌گشت، سرچشمه تهران، يك خربزه فروشی بود که ريشهای سفيدی داشت. اين به درد آيت اللهی مي‌خورد. رفت گفت آقا روزی چقدر درآمد داری گفت، گفت من ده برابر به تو مي‌دهم امشب بيا پيش ما و فقط يک ساعت يک لباس بپوش، گفت: باشد، او را برد و يک لباس آيت اللهی به او پوشانيد و گفت هيچی نگو فقط افطار کن و برو فقط ما مي‌خواهيم يك گزارش تهيه کنيم، گفتند: الحمدالله مراسم افطاری برقرار شد و علمای تهران آمدند. گفت باشند من يك سلام و عليکی بکنم بعد از افطار من ملاقاتی داشته باشم، گفتند اجازه بدهيد بروند منبر و مسجد و روضه دارند گفت نه بنشينيد. ناصر الدين شاه آمد و قيافه‌ها را ديد و خوب بعد از افطار بود خربزه بود تا رفت خربزه بخورد ديد خربزه بي‌مزه است. ناصرالدين شاه گفت: علمای بزرگ من معذرت مي‌خواهم که اين خربزه خوب نيست مثل اينکه نرفته‌اند خربزه خوب تهيه کنند، يک مرتبه آيت الله گفت: بياييد دکان خودم (خنده حضّار) يعنی: همه چيز لو رفت، دکان خودم يعنی نمی شود يك چيزی، دروغ هيچ وقت نمی ماند، کاهو بکاری هِی بگويی اسفناج، اسفناج، بالاخره وقتی برگش در آمد مي‌شود کاهو.
مي‌گويند يك کسی جگر بو مي‌داد گربه‌ها جمع شدند (و شعارش را عوض کرد و گفت: بلال، بلال، ذرتِ بلال. اين خوب مثلاً هی بگو بلال اين گربه‌ها اينجا چه مي‌کنند اينجا گربه‌ها که برای بلال جمع نمی شوند که، يعنی با گفتن بلال گربه‌ها را چکار مي‌کنی، وقتی برگ کاهو سبز شد. معلوم مي‌شود کاهو کاشته‌ای، حالا هِي شعار بده اسفناج، آيا اين حرفها با حرف ديگران موافق است؟ گاهی هم بايد بازرسِ ويژه فرستاد برای تحقيق، همين وليدی که آمد گفت مردم منطقه مي‌خواهند دعوا کنند، حضرت يک بازرس فرستاد و لذا بازرسی ويژه داريم، در عربی بازرسی را مي‌گويند: عين، عين يعنی چشم، عين من است يعنی چشم من است. يعنی او خبر به من مي‌دهد. اميرالمؤمنين در نهج البلاغه، مي‌فرمايد: آن چشمی که من در مغرب دارم به من خبر داده، يا گزارشات مردمی مردم به من اطلاع داده‌اند:
6- پس گاهی هم بازرس ويژه
7- سابقه کار:
پس ببينيد بازرس، سابقه، اينها راههای شناسايی است، حرفهايم را جمع کنم، آنها که دير تلويزيون را روشن کرده‌اند مي‌گويند اين شيخ چی چی مي‌گويد.
بسم الله الرحمن الرحيم: يکی از مفاسد اجتماعی اين است که جامعه وقتی افرادش ساده هستند، يك شايعه و دروغی را يك افراد فاسقی پخش مي‌کنند با اين پخش اخبار وِلوِله مي‌اندازند قرآن مي‌گويد: برای اينکه جامعه بيمه شود. اگر فاسقی خبر آورد تحقيق کنيد، آيه 6 سوره حجرات اين است: اگر فاسقی برای شما خبر آورد، تحقيق کنيد، اين جلسه قبل بود در اين جلسه راههای تحقيق اين است اسناد کتبی، افراد دانشمند، دو شاهد عادل، ارزيابی از طريق جمع آوری خبرها، اين خبر با خبرهای ديگر چطور است، بازرس ويژه، سابقه کار…
اين آيه را بخوانيد، «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا» ای کسانی که ايمان داريد، «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» اگر يک آدمی ‌آمد که عادل نيست، فاسق است. اگر خبری را آورد زود باور نباشيد، حالا زود باور نبودن تو جامعه ما افراد، باورهای مردم ريشه هايی دارد، اين ريشه های باورها را هم برايتان بگويم،
باورهای نابجا: 5، 6 دقيقه بگويم و تمامش کنم، باورهای نابجايه وقت يك کسی يك چيزی را باور دارد روی حساب مدّ:
1- تقليد نابجا: شما چون نوجوان هستند همه دخترها و پسرها پای تلويزيون گوش بدهند ما چهار رقم تقليد داريم، اصلاً تقليد يعنی چه؟ تقليد از قلاّده، يعنی من کارم را به گردن ايشان بيناندازم بگويم ايشان گفته اين قرص را بخور اين آمپول را بزن، ايشان گفته اين راه را برو، دنبال روی، کار را به گردن فلانی انداختن، ما چهار رقم تقليد داريم:
1- عالم از عالم است
2 – تقليد جاهل از جاهل
3- عالم از جاهل
4- جاهل از عالم خيلی خوب تقليد عالم از عالم درست نيست، جاهل از جاهل درست نيست، عالم از جاهل درست نيست، تقليد اين است، تقليد نابجا سه رقم تقليد است. به بت پرستها مي‌گفتند: چرا بت مي‌پرستيد؟ مي‌گفت بابامان بت مي‌پرستيده ما هم مي‌پرستيم اين تقليد غلط است. باورهای نابجا، تقليد نابجا
2- عادات، پيروی از عادات و رسوم اين کار غلطی است، عادت رسم ما اين است خيلی از عادات و رسوم غلط است، پايش به جايی بند نيست، تقليد از نياکان
3- تقليد از خيالات: خيال من است، خيال و پندار غلط است
4- شايعات: غلط است.
5- پيش گويی: افرادی هستند پيشگويی مي‌کنند. تقليد از پيشگويی باورهای غلط.
6- رؤيا و خواب
7- احتمالات، احتمال مي‌دهم جامعه ما پُر است، بسیاری از زن و شوهرها زندگی‌شان به هم مي‌ريزند عروس و داماد را زندگی‌شان بهم مي‌خورد، يک شايعه، يک خواب، يک احتمال، من احتمال مي‌دهم همچين باشد، يه، من به خيالم مي‌رسد، پندار، پنداش، اينجا خيلی نوشته‌ام مي‌ترسم بنويسم طول بکشد مي‌خوانم.
ستايش‌ها بايد تحقيق شده باشد، بی خود به هر کس آيه الله نگويی، آيه الله بايد قدرت اجتهاد داشته باشد. و بی خود به هر کس دکتر و مهندس نگوييم، بی خود به هر کس حزب اللهی نگوييم، حزب اللهی يعنی چه؟ حزب الله يک لقب بسيار مهمّ است. امام سجاد(ع) مي‌گويد: خدايا مرا جزء حزب اللهی‌ها قرار بده. بعضی مي‌گويند ما از سی سال پيش حزب اللهی بوده‌ايم، يعنی امام سجاد(ع) مي‌خواهد باشد اين از سی سال پيش بوده (خنده حضار) خوب ببينيد حزب الله کيست؟ آيت الله کيه، دکتر چيه، مهندس كيست؟ اسلام شناس كيست؟ کار، کارِ مهمی است، افرادی دست به يک کارهايی مي‌زنند، خيلی زود، مثال: درختهايی که زود گُل مي‌کنند زود هم سرما مي‌خورند، بعضی کارها را بايد صبر کنيم به فرصتش انجام بدهيم، افرادی عجله مي‌کنند و وقتی عجله مي‌کنند دسته گل به آب مي‌دهند.
استنباط من از اسلام اين است. آقا بيا جنابعالی کی باشيد که حالا راجع به اسلام استنباط مي‌کنيد به هر حال مواظب باشيم ستايشهايمان حساب شده باشد. انتقادهايمان حساب شده باشد. چيزهايی که به خدا نسبت مي‌دهيم برداشت خودمان نباشد يعنی واقعاً دين گفته باشد بعد مي‌گوييم اقتصاد اسلامی منتها اقتصاد اسلامی نيست. اقتصاد قرائتی است. من فکر مي‌کنم اقتصاد اين است مي‌اندازم گردنِ اسلام به هر حال يك مقداری نسبت دادن به خدا دقت کنيم. آخرِ حرفهايمان يك قصه بگويم برايتان: جبهه نبود، پيغمبر(ص) لشگری را فرستاد برای دفاع، در يك ماجرايی گروهی از طرف پيغمبر(ص) رفتند به يك منطقه ای مردم منطقه، کافر بودند. يکی از آنها چون يك مقداری سرمايه داشت، سرمايه‌هايش را يك جايی قايِم کرد، آمد جلو گفت: اشهد ان لا اله الاّ الله من مسلمان هستم اين فرمانده نظامی گفت اين که مي‌گويد: اشهد ان لا اله الّا الله، از ترس جانَش و مالَش است مي‌ترسد او را بکشيم سرمايه هايش را غنائم جنگی برداريم اين از ترس جانش و برای حفظ مالَش اشهد ان لا اله الاّ الله مي‌گويد: زد و او را کشت، آيه آمد که چه حقی داشتيد که کشتيد: گفت آقا دروغ مي‌گويد، احتمال مي‌دهی که او دروغ بگويد، احتمال هم مي‌دهد که تو زود او را بکشی، اين دو احتمال را بايد حساب کنيم، که کداميک وزنه‌اش بيشتر است، آقا: مسلمانها وقتی شما مي‌رويد جبهه و يك کسی مي‌گويد: « اشهد ان لا اله الاّ الله» نگو نه دروغ مي‌گويی بکش به خاطر اينکه مالش را به غنيمت بگيری يك بيگناهی را کشتی و به لا اله الاّ الله او ترتيب اثر ندادی. اينجا هم از آنجاهايی است که مي‌گويد: تحقيق کنيم. خلاصه در قرآن چند جا مي‌گويد: تحقيق کنيد، هر خبری داشتيد يك تحقيق کنيد بزودی آبروی افرادی را مي‌برند که اگر کسی آبروی افرادی را ريخت او هم در گناه شريک است.
حديث: روز قيامت يك قطره خون مي‌چکد به لباسش، به سينه‌اش، مي‌پرسد اين قطره خون چيست؟ مي‌گويد يك بی گناهی را کشتند تو هم به مقدار يك قطره در کشتن او شريک بودی. اگر يك خبری را پخش کردند، شما هم به يك نفر گفتی او هم به يك نفر شما به مقداری که به يك نفر گفتی در آبروی آن مؤمن شريکی، حفظ کنيد آبروی همديگر را هركي هر گناهی ديد نقل نکند مگر چيزی که مربوط به نظام و حکومت و امت باشد، گناهان شخصی را هم تجسّس حرام است و هم آبروريزی و افشاگری.

«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»

نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 866
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست