نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 873
موضوع: تفسير سوره حجرات(19)
تاريخ پخش: 22/06/80
بسم الله الرحمن الرحيم
«الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
1- ادامه تفسير آيه نهم از سوره حجرات
سورهي حجراتي را كه تفسيرش را شروع كرديم الآن رسيدهايم به آيه نه در آيه نه مانديم كه حالا هم اين جلسه را يك مقداري صحبت كنيم. آيه نهم از سورهي حجرات: (وَ إِنْ طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنين) (حجرات /9) اگر دو طايفه از مؤمنين دو كشور اسلامي دو قبيله و محله(اقْتَتَلُوا) (حجرات /9) با هم در گير شدند، دست به شمشير بردند «فَأَصْلِحُوا» امت اسلامي بي تفاوت ننشيند، قيام كند، اصلاح كند بين اين دو قبيله را، اما اگر يكي گردن كلفتي كرد اگر «بغت»، «بغي» باغين يعني سركشي(فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما) (حجرات /9) اگر يكي از آنها«فَإِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى» يكي از اين دو قبيله بر قبيلهي ديگر سركشي كرد شما هم بسيج شويد دست جمعي همهي كشورهاي اسلامي «فَقاتِلُوا» بكشيد آن كشور، طايفهاي كه «تَبْغي» گردن كشي و گردن كلفتي ميكند، زير بار حق نميرود، دست به شمشير ببريد «حَتَّى» تا اين كه «تَفيءَ» آن قبيله و طايفه سركش برگردد «إِلى أَمْرِ اللَّهِ» برگردد به سمت فرمان خدا، تن به حق بدهد «فَإِنْ فاءَتْ» همين كه ديديد طرف برگشت «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما» پس اصلاح كنيد بين اين دو قبيله «بِالْعَدْل» عادلانه قضاوت كنيد «وَ أَقْسِطُوا»، «قسط» به عدالت رفتار كنيد. «إِنَّ اللَّه» بدرستي كه خدا(يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ) (حجرات /9) برگزار كنندگان قسط را دوست دارد. اگر دو قبيله و دو فاميل به همديگر درگير شدند بي تفاوت نباشيد بپا خيزيد و اصلاح كنيد اگر در اصلاح يكي سركشي كرد عليه سركش بسيج شويد، سركش را سركوب كنيد تا تسليم فرمان خدا شود همين كه تسليم شد شما عادلانه اصلاح كنيد و خداوند برقراركنندگان عدالت، عدالت خواهان را دوست دارد.
2- اصلاح و آشتي بين دو گروه
اين ترجمهي آيه، نكاتي از اين آيه خدمتتان نوشتهام كه بگويم مطالبي است كه عرض ميكنم: يك حالا بعضيهايش يك مقدار طلبگي است البته توي ايران هم دبيرستانيها با ادبيات عرب آشنا هستند «طائِفَتانِ» يعني دوطايفه از نظر اصلاح عربي بايد بگويد «طائفتان اقتتلا»، «اقْتَتَلُوا» جمع است، اين ميخواهد بگويد سران مالي دو طايفه هستند اما درگيري كه شد همه قاطي ميشوند، يعني در جنگ همه خودشان را قاطي ميكنند و لذا نميگويد: «طائفتان اقتتلا»، طايفه دو تاست اما وقتي درگير شدند غير اين دو طايفه هم به حمايت از آنها ميآيند ديگر دو تا نيست، چند تا، گاهي دو نفر باهم دعوا ميكنند اما وقتي جنگ شروع شد ديگه دو تا نيستند يك هيئت اين طرف و يك هيئت آن طرف ميشود. پس بنابراين درگيري را «اقْتَتَلُوا» گفته دسته جمعي، اصل فتنه مال دو طايفه است جنگ كه پيش آمد ديگه مال دو طايفه نيست، «اقْتَتَلُوا». بعد ميگويد: «مِنَ الْمُؤْمِنين» از اين معلوم ميشود كه ممكن است آدم مؤمن باشد، خودي هم باشد باز دعوا كند، آقا اگر مؤمن است چرا دعوا ميكند، طرف ايمان دارد، دعوا هم ميكند به يك كسي گفتند: سرما خوردي خربزه نخور، گفت: من هم سرما ميخورم هم خربزه ميخورم. اين حالا هم مؤمن است هم درگير. و اگر دو طايفه از مؤمنين ديگر شدند«فَإِنْ فاءَتْ» يعني سريع اقدام كنيد، «فاءَ» يعني تند يعني نگذاريد قصه خيلي طول بكشد: «فَأَصْلِحُوا» يعني سريع اقدام كنيد. ما دو تا «أَصْلِحُوا» در آيه داريم يكي اين جا داريم «أَصْلِحُوا بَيْنَهُما» يك اين جا ميگويد «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما» منتهي در «أَصْلِحُوا» اول عدل نيست در «أَصْلِحُوا» دوم ميگويد: «فَأَصْلِحُوا بَيْنَهُما بِالْعَدْل» اين جا ميگويد: اصلاح بدهيد بينشان را ديگه نگفته «بِالْعَدْل» اين جا ميگويد «اصلاح بدهيد به عدل» چون در درگيري اول آدم نميداند حق با كيست، فعلاً آتش بس و جنگ متوقف بشود، بعداً كه فهميديم ياغي و سركش كيست آن جا كه جلو ياغي را گرفتيم ميگوييم حالا عادلانه بايد خسارت جنگ را هم بدهد، نميشود دو نفر كه درگير هستند بگوييم خوب آشتي كنيد ببوسيد يا الله صلوات؟ تمامش كنيد. چي چي صلوات جيب مرا زده.
3- خاطرهاي از جنگ و صلح ايران و عراق
يك خاطره براي من پيش آمد زمان جنگ با بعثيها، كه ايران جنگ داشت رفته بوديم مكه، صدام ميگفت بياييد صلح كنيم، ايران هم صلح را نميپذيرفت. صلح اين است كه دادگاه بين المللي متجاوز را ثابت و معرفي كند، دو جبران خسارت، سه پس دادن اراضي اشغال شده، ما ميگفتيم با اين شرط، او ميگفت نه بياييد صلح كنيم. رفته بوديم مكه و يك تاجري پارچه فروش بود ايرانيها رفته بودند پارچه بخرند او ميگفت شما ايرانيها جنگ طلب هستيد، صدام ميگويد صلح كنيم. جرا صلح صدام را قبول نميكنيد. اينها با عربي داشتند با او كلنجار ميرفتند او هم زير بار نميرفت ما هم آمديم از پياده رو رد شويم گفتند آقاي قرائتي بيا بيا گفتند اين ميگويد صلح را قبول كنيد. ما چي چي بگوييم بعد هم گفتند اين شيخ ماست. من هم گفتم: يكي از اين طاقههاي پارچه را برداريد برويد كنار بايستيد نه اين كه فرار كنيد برويد يك خورده عقبتر اين هم يكي از توپهاي پارچه را برداشت و رفت، او گفت كجا رفتي؟ گفتم بيا صلح كنيد گفت پارچه را پس بده. گفتم ما هم همين را ميگوييم ميگوييم زمين را پس بده تا صلح كنيم مگر ميشود يكي يك طاقه پارچه را بردارد و فرار كند بعد بگوييم بياييد با هم صلح كنيد گفت: فهميدم. گفتم: خوب است. اول كه جنگ است ميگويد آتش بس، بعد كه معلوم شد ياغي و متجاوز كيست؟ بعد ياغي رابايد سركوب كرد خسارت جنگ را هم بايد ازش گرفت. از اين معلوم ميشود امت اسلامي شرائط فرق ميكند، در اين آيه هم «أَصْلِحُوا» داريم دو تا «أَصْلِحُوا، أَصْلِحُوا» بين دو تا «أَصْلِحُوا» يك «فَقاتِلُوا» هم داريم.
4- اسلام ديني ميانهرو است
اسلام طرفدار خشونت است يا رحمت؟ هر دو اون جا كه بايد «أَصْلِحُوا» و آنجا هم كه گردن كلفتي ميكند پاسخ خشونت، خشونت است «فَقاتِلُوا» پس در اين آيه هم «أَصْلِحُوا» داريم و هم «أَصْلِحُوا» و هم «فَقاتِلُوا» هم نرمش داريم و هم صلابت، حاجيها كه ميروند مكه شب عيد قربان همه لباسهايشان را درميآورند و كفن ميپوشند يعني لباس احرام، يك حوله سفيد و شروع ميكنند دعا و گريه، در بيابان عرفات خدا قسمت كند همه دارند دعا ميكنند فردا كه عيد قربان است هر حاجي يك چاقو دست ميگيرد، ميخواهد خون بريزد، يعني يك دست به مفاتيح و يك دست به چاقو، اين را ميگويند دين. ديني كه همهاش مفاتيح دست بگيري اين پنجاه درصد است و ديني كه همهاش چاقو دست بگيري پنجاه درصد است. يعني بايد. مثال: بدن هم استخوان ميخواهد هم گوشت، هم نازكي چشم و هم خشونت ساق پا، چون هر كجا يكي كارآرايي دارد. اين كه بياييم بگوييم از دم با همه با ملاطفت، اگر يك آدمي خشن بود چه كنيم؟ با خشن شما ميگويي چه كنيم در نماز هم ميگوييم «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» دو مرتبه ميگوييم: «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» دوباره در قل هو الله ميگوييم «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ»در هر ركعت از نماز ما شش بار «رحيم» ميگوييم «رحمن، رحيم» شش بار در هر ركعت كلمهي «رحيم» را ميگوييم. در همان جا كه ميگوييم «رحيم» كنارش ميگوييم (غَيْرِ الْمَغْضُوب) (فاتحه /7) يك عدهاي غضب شدند در كنار خدايي كه ارحم الراحمين است همان خدايي كه رحمان و رحيم است به گروهي غضب ميكند، «غَيْرِ الْمَغْضُوب» ما ميگوييم جزء غضب شدهها نباشيم. خدا به يك گروهي غضب ميكند. پس خداوند به گروهي رحم و به گروهي غضب ميكند. شما ميرويد مكه دو سنگ سياه در مكه است يكي سنگهاي سياهي كه كعبه را با آن ساختهاند دورش تاب ميخورند و ميبوسند و يك فرسخي مكه يك ستوني است همه به آن سنگ مياندازند (البته ظاهراً سنگهاي اين ستونها سياه است) دو سنگ است، يك سنگ مظهر برائت است مثل اين كه گوجه پرت ميكردند به ماشين شاه بگو ماشين ضد گلوله كه دردش نميآيد ولي اظهار تنفر است كه يعني من با تو بد هستم گرچه گوجه حريف ماشين ضد گلوله نميشود، سنگ حريف سنگ نميشود يعني بالاخره من اين فكر را غلط ميدانم و اظهار تنفر ميكنم.
5- مفسد في الارض كيست؟
پس ما در اسلام هم «أَصْلِحُوا» و هم «فَقاتِلُوا»، «أَصْلِحُوا» داريم و در همين يك منتهي دو «أَصْلِحُوا» و يك «اقْتَتَلُوا» خوب. در جامعهي اسلامي نبايد به «ياغي» مهلت داد اگر كسي «ياغي» است «ياغي» با «غين» «بغي» يعني گردنكش حتي يك چيزي به شما بگويم اگر كسي هفت تيرش را كشيد و او نزد چاقو را بيرون آورد ولو نكشيد، اگر كسي همين مقدار ارعاب كند با اصلحه و تفنگ و مسلسل، اگر كسي ارعاب كند گرچه نكشد از نظر فقه ما «مفسد في الارض» است يعني در زمين فساد كرده و حقش اعدام است، يعني در جامعه اسلامي يك كسي كه راه ميرود از هيچ كس مورد تهديد قرار نگيرد ولو چاقو بكشي و حمله نكني، همينكه چاقو را نشانش بدهي كه او بترسد، اين مسأله مهمي است كه دلهره نبايد باشد. در سوره احزاب يك آيهاي است برايتان معني كنم آيه 60 از سوره احزاب: خيلي آيه عجيبي است ميگويد: (الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فيها إِلاَّ قَليلاً) (احزاب /60) يك عده در جامعه دلهره بوجود ميآورند. فهميدي چي شد ناوگانها آمده كجا، فهميدي چه شد نبايست همچين شود بناست همچين بشود، هي يك اخباري پخش ميكنند كه دل مردم را خالي ميكنند قرآن ميگويد آنها كه دلها را پاره ميكنند ميگويند «الْمُرْجِفُونَ»، «رجف» يعني لرزيد (تَرْجُفُ الرَّاجِفَة) (نازعات /6) يعني زمين لرزه، آنهايي كه با پخش شايعاتي در جامعه دلهره بوجود ميآورند، كساني كه يك گرايشات منفي در روحشان است يا منافقند، يا «الْمُرْجِفُونَ فِي الْمَدينَةِ» با پخش شايعاتي «لَنُغْرِيَنَّكَ بِهِمْ» يعني تو را بر اينها ميشورانيم «ثُمَّ لا يُجاوِرُونَكَ فيها إِلاَّ قَليلاً» اينها حق ندارند در مدينه بمانند اينها بايد تبعيد بشوند (مَلْعُونينَ) (احزاب /61) خدايا اينها را لعنت كند كه در جامعه دلهره بو جود ميآورند «أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا») احزاب/61) هر كجا اينها را ديديد بگيريد. خدا شهيد رجايي را رحمت كند ميگفت وزارت اطلاعات سي و شش ميليوني، حالا بايد گفت، وزارت اطلاعات پنجاه ميليوني آقا ايشان شايعه مياندازد. «أُخِذُوا» بگيريد اينها را و(قُتِّلُوا تَقْتيلاً) (احزاب /61) اينها بايد اعلام شوند. بيست نفر بيشتر نيستند. اما در پنجاه ميليون همين بيست نفر دلهره بوجود ميآورند. فكر نكنيد اين كه ميگوييم بگيريد و ببنديد از دين اسلام است در تمام اديان كساني كه امنيت عمومي را بهم ميزنند حكمشان همين است، اين قانون هميشگي است. (سُنَّةَ اللَّهِ فِي الَّذينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْديلاً) (احزاب /62) چي گفتم: آيه شصت از سورهي احزاب ميگويد: كساني كه با پخش شايعه امنيت عمومي فضاي امن را تبديل ميكنند به فضاي وحشت اينها را دستگير كنيد به دادگاههاي صالحه تحويل بدهيد و دادگاه صالحه بدترين نوع برخورد را با اينها بكند كه اينها يك فردي هستند كه يك جامعه را بهم ميزنند. (فَقاتِلُوا الَّتي تَبْغي) (حجرات /9) اگر يك گروهي از مؤمنين درگير شدند. اينها را اصلاح بدهيد. اگر ياغي است، سركوب كنيد «حَتَّى تَفيءَ إِلى» بعضي وقتها ميگويد: بزنش تا تسليم تو بشود، نميگويد: «فَقاتِلُوا» با اينها بجنگيد تا اين كه تسليم بشود، نميگويد: «حتي تفئ الي امركم» ميگويد: «حَتَّى تَفيءَ إِلى أَمْرِ اللَّه». بعد آخرش ميگويد (إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُقْسِطينَ) (حجرات /9) عدل بايد باشد اگر اصلاح باشد عدالت نباشد اين سكوت مرگ بار است. بيايند بين گرگ و ميش اصلاح كنند ولي گرگ، گرگ و ميش هم ميش باشد اين سكوت مرگ بار است. خدا هر اصلاحي را دوست ندارد، اصلاحي را دوست دارد كه بر اساس عدالت باشد. آقا در قرآن چه آيهاي داريم براي اهميت امنيت؟ سورهي احزاب آيهي شصت فرمود آنهايي كه امنيت جامعه را با شايعه تبديل به دلهره ميكنند اينها تا مرز اعدام دادگاههاي صالحه حق قضاوت دارند. در اينجا «فَقاتِلُوا» چه كسي را بكشيم؟ آن كه متجاوز است، كيست؟ مؤمن است، چون دو تا مؤمن «طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ» دو گروه خودياند و دو گروه مسمان با هم درگير شدهاند منتهي مسلماني است كه گردن كلفت است ميگويد: بكش او را، يعني اسلام ميگويد: براي امنيت و سركوب گردنكش حتي خون مؤمن را بريزي اشكالي ندارد. آقا مسلمان كشي راه افتاده، بسمه تعالي، بله مسلمان سركش را بايد بكشيد تا امنيت برقرار شود از اين آيه معلوم ميشود امنيت از خون مؤمن واجبتر است. «طائِفَتانِ مِنَ الْمُؤْمِنينَ» مؤمن است منتها مؤمني است كه «إِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى» مؤمني است سركش، مؤمن سركش خونش حلال است. زير بار زور نبايد رفت. «إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى» نگفته، ميگويد فرق نميكند يكي به يكي شهري يا روستايي، روحاني و كت و شلواري ترك و فارس، عرب و عجم، كوچك و بزرگ، زن و مرد، هيچ شرطي ندارد، فقط ميگويد: هركس «بَغَت» اگر طغيان ميكند«فَقاتِلُوا» ديگه نميگويد كي به كي يعني در سركوبي متجاوز هيچ شرطي نيست كه ما بگوييم بابا اينها سابقهي انقلاب دارد، بله ايشان سابقهي انقلابي دارد زمان شاه هم زندان رفته ولي الآن گردن كلفتي ميكند.
6- حال فعلي افراد ملاك است
قرآن ميگويد كه: «إِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى» يعني يكي بر ديگري سركش است نميگويد ديگري سابقهاش چيست؟ آقا خانوادهي شهيداست، بسم الله الرحمن الرحيم: ايشان خانوادهي شهيد است ولي الآن سيل بيخودي زد به آن ما نبايد به خاطر اين كه خانوادهي شهيد است ديگر اجازه بدهيم به هر كسي سيلي بزند. ايشان فرزند شهيد است ما مخلص شهدا هستيم مخلص بچههاي آنها هم هستيم ولي ايشان فعلاً سيلي زد. آقا ايشان روحاني است ما مخلص روحاني هم هستيم اما فعلاً اين روحاني زور گفت، ميگويد «إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى» يكي بر ديگري، و هيچ شرطي ندارد. «ياغي» بايد سر جايش بنشيند چه سابقهي انقلابي داشته باشد و چه نداشته باشد، طاغوتي باشد يا خانوادهي شهيد. آقا سيد اولاد پيامبر است ما مخلص پيامبر و بچههايش هم هستيم اما اين جا فعلاً اين انگشتر مال او نيست، اين كه آقا پيرمرد است ولش كن، بابا پيرمرد است زور ميگويد، مگر نميشود پيرمرد زور نگويد. گاهي وقتها پيرمرد زور مي گويد، آقا بچهها حزب اللهي هستند من مخلص حزب اللهيها هستم اما اينجا اين حزب اللهي خلاف ميگويد. ببينيد آيه چه قدر جون دارد ميگويد «إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى» يعني يكي بر ديگري زور ميگويد جلوي زورگو را بگيريد هيچ شرطي ندارد زن يا مرد، پير يا بزرگ، سابقهاش چي چي باشد، ممكن است يك آدمي تارك الصلاة است بابا اين تارك الصلاة است و اين آقا نمازخوان ولي در اين ماجرا نمازخوان به تارك الصلاة زور ميگويد. آقا شما آمدي طرفدار يك تارك الصلاة شدي. بابا من مخلص هستم قرآن ميگويد: «إِنْ بَغَتْ إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى» فعلاً اين نمازخوان زور ميگويد، يكي كه به يكي زور ميگويد هيچ شرطي ندارد، نماز خوان يا بينماز سابقهي انقلابي داشته يا نداشته، پير است يا جوان، شيخ است يا سيد، «إِحْداهُما عَلَى الْأُخْرى» خيلي آيهي قشنگ است نگفته «إِنْ بَغَتْ» پير بر جوان، سيد بر غير سيد، زن بر مرد، مرد بر زن هيچ شرطي ندارد، هركس زور ميگويد بايد جلوي زور را گرفت. اسلام حتي غير اسلام يكي دزدي كرده بود رفتند او را بگيرندآن چيزي كه دزدي كرده بود انداخت خانه يك يهودي، و گفت او دزديده، آمدند پهلوي پيامبر رفتند ديدند بله خانهي يهودي است ديدند فرشي كه دزديده قاليچه خانهي يهودي است آيه نازل شد: پيغمبر مواظب باش اينها ميخواهند يك يهودي مظلوم را زير سؤال ببرند تو اين مسلمان را بگير تنبيهش كن و آن يهودي را تنبيهش نكن. ظلم، يهودي و مسلمان ندارد.
«والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 873