سورهی قصص را تفسیر میگفتیم رسیدیم به آیهی 26 که دختران شعیب گفتند «یا ابت» موضوع بحث ادامهی تفسیر سوره مبارکهی قصص آیهی 26 «یا ابت استئجره ان خیر استئجرت القوی الامین» آقایونی که در جریان ما نیستند باشند یک، یک دقیقه حرفها را تکرار میکنم تا نخ دست آنهایی بیاید که این قطعهی بحث را گوش میدادند کسی آمد به موسی گفت در کاخ نشستهاند مشورت میکنند طراحی برای دستگیری توز و ددرّو، موسی در رفت آمد منطقهی مدین، مدین تحت حکومت فرعون نبود لب دروازه همین که وارد شد چشمهی آبی بود دید دو تا دختر کنار ایستادهاند رفت پهلوی آنها گفت چرا شما کنار ایستادهاید گفتند ما پدر پیری داریم نمیتواند چوپانی کند ما دو تا خواهر چوپانی میکنیم آمدهایم میشها و بزها را آب بدهیم لب چشمه شلوغ است کنار ایستادهایم خلوت شد برویم آب بدهیم که تنهمان به تنه ی مردها نخورد موسی میش و بز را از اینها گرفت آب داد و سریع اینها زودتر از هر روز رفتند خانه بابایشان حضرت شعیب پیرمرد پرسید چطور شد زود آمدید خانه گفتند بابا یک جوانی آمد و امروز کمک ما کرد حضرت شعیب گفت بروید به جوان بگویید بیاید مهمان ما باشد جوان آمد قصه را گفت که تحت تعقیبام فراریام حضرت شعیب گفت خیلی خوب خدا تو را در جای خوبی قرار داده بعد یکی… به بابایش گفت که یک دقیقهای که گفتم مال اصل قصه «یا ابت» بابا جون «یا ابت» بابا جون «استئجره» اجیر کن این موسی را بیاور کارگر ما باشد «ان» بدرستیکه «خیر من استئجرت» بهترین کسی که اجیر کنی این جوان هم قوی است قدرت بازویی دارد هم امین است از این نکات استفاده میشود درسهایی که از این آیه میگیریم درسهای زیادی است بعضی از درسهایش این است:
آزادی سخن در خانه و خانواده
1-در خانه آزادی سخن باشد بعضی خانهها چنان پدرسالاری و یا مادرسالاری است اصلاً اجازه، خفه شو، کسی به تو نگفته بود حرف بزن، به تو این فضولیها، نه خانهی پیغمبر است دختر حرف میزند پیشنهاد دارد پیشنهاد اقتصادی دارد گزینش میکند بابا ایشان خوب است اشکالی دارد هم اجازه بدهیم حرف بزند هم حرفش را گوش دهیم آزادی بیان داشته باشد آزادی پیشنهاد داشته باشد توی مسائل اقتصادی طرح بدهد «یاأبت استأجره».
کارگری عیب نیست، بیکاری عار است
مسئلهی دیگر کار عیب نیست هم خود پیغمبر چوپان بود حضرت شعیب تا جوان بود چوپان بود حالا هم که دخترهایش چوپاناند چون از کار افتاده هم حضرت موسی حاضر شد چوپانی کند کار کند کار عیب نیست برای بعضیها کار هست میگویند این کار در شأن ما نیست کار عیب نیست اسلام برای کار خیلی ارزش قایل است داریم دعای بیکار مستجاب نمیشود در یک مسافرت دسته جمعی که قرار شد آبگوشتی درست کنند یکی گفت من گوسفند را میکشم یکی گفت من پوست میکنم یکی گفت من میپزم یکی گفت من ظرفها را میشویم حضرت فرمود پس من هم باید هیزم جمع کنم گفتند شما پیغمبرید فرمود اگر من کار نکنم از این آبگوشت نمیخورم اصلاً داریم کسی که خرج شما را میدهد باهاش مسافرت نرو چون کسی که خرج شما را میدهد شما ذلیل میشوید تحقیر میشوید با کسی مسافرت برو که دنگی باشد شما هم از نظر کار سهم خودت کار کنی هم سهم خودت را پول بدهی کار خوب است کارگری عیب نیست چوپانی عیب نیست حتی برای پیغمبرها دختر پیشنهاد بدهد پیشنهاد اقتصادی بدهد «ان خیر من»، این «خیر من اس»، «خیر» بهترین کسی که استجار میکنی ما باید همیشه بهترین باشیم.
کارهای خدا، «احسن» است
در قرآن چند تا «احسن» داریم خدا میگوید: «احسن» توی قرآن زیاد داریم «احسن» از خدا «احسن» از خلق خدا گفته من هر کاری کردم «احسن» است «فتبارک اللّه احسن الخالقین»«احسن الخالقین» بهترین آفریدگار منم «انزل احسن الحدیث» بهترین حدیثها را من گفتم آیهی قرآن است «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم» بهترین ساختمانها را من دادم به شما ساختمانهای اندام، از من میخواهد کارهایم بهتر باشد، میگوید «فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه» شما حرفها را گوش بده «فیتبعون» پس «یتبعون» پیروی کن «احسن» بهترش، «یقول التی هی احسن» حرف که میزنی بهترین کلمهها را به کار ببر من یک وقت شمردم ده تا «احسن» از خداست 10 تا «احسن» از خلق خداست یعنی خدا میگوید من کاری که میکنم نمرهی19ونیم بیست «احسن کل شی خلق» هر چیزی آفریدم نمرهاش بیست حتی زهرمار در بدن مار نمرهاش بیست است بیرون که آمد نمرهاش صفر میشود مثل آب دهان، آب دهان کسی توی دهان خودش نمرهاش بیست است بیرون که آمد پرتاب شد تف میشود جسارت میشود ولی آب دهان در دهان انسان نمرهاش بیست است اشک انسان در چشم انسان نمرهاش بیست است زهرمار در بدن مار نمرهاش بیست است هر چیزی را آفرید این خودش یک نکته است مسلمان 19ونیم سراغش نباید برود میخواهی نماز بخوانی احسن عضوهای شما کجاست، پیشانی، بلندترین قلهی بدن پیشانی است احسن خاکها کجاست خاک کربلا، احسن لباسها، احسن عطرها، احسن مکانها، در بین چند تا پیش نماز احسن پیش نماز میخواهی تقلید کنی اعلم علما، این خودش یک معیار است که شما به کم قانع نشوید یعنی همیشه هدفتان عالی باشد «خیر من استجرت» یعنی آنی که اجیر میکنی بهترین باشد «القوی الامین» الان مسئولین ما کشور ما یکی از اشکالهایی که دارد یا هر مسلمانی یا هر کشوری یکی از اشکالهایی که میشود به افراد گرفت این است که فلانی آدم قوی نیست آدم خوبی است اما به درد این کار نمیخورد بعضیها آدم خوبیاند اما قوی نیست یکی از علماء و مراجع تقلید رفت حمام، حمامی یک کیسهکشی فرستاد برای آقا کیسهی حمام آقا را بکشد حمامی آمد پزی بدهد گفت حضرت آیةاللّه العظمی این آقایی که کیسهی شما را میکشد نماز شبش ترک نمیشود گفت خدا میداند من آمدم حمام برای کیسه برای نماز شب نیامدم این نماز شب میخواند اما کیسه کش خوبی نیست ما هر کسی را که کاری ازش میخواهیم باید درست انجام بدهد یک طلبه گوسفند خرید قربانی کند قم وقتی کشت دید این گوسفند کور است رفت پهلوی این چوب داره گفت آقا این گوسفندت کور بود گفت گوشتش را بخور مگر میخواستی قرآن برایت بخواند ولی این طور نیست اسلام میگوید گوسفند هم که میخواهی قربانی کنی گوسفند سالم باشد گوشت بریده نمیدانم دم بریده شاخ شکسته نباشد چیزی که آدم میخواهد هدیه کند به محبوب درست باشد (قوی)، افرادی هستند تحصیلاتشان هم بالاست اما لیاقت این کار را ندارند سوره برائت که آمد حضرت فرمود فلانی برود بخواند وسط راه گفت فلانی برگردد این این کاره نیست دیگری برود آیه آمد این هم این کاره نیست آخرش گفتند مرد این کار علی بن ابیطالب است بیخود دنبال این و آن نرو سورهی برائت را باید علی بخواند گاهی اشرار به مدینه حمله میکردند در یک بار در یک ماجرا اشرار به مدینه حمله کردند سه دفعه حضرت گروهی را فرستاد به فرماندهی افراد مختلف برگشتند آخرش فرمود بابا این کار، کار علی است حضرت علی رفت و شبانه خواندند و اشرار را تارومار کرد آیه آمد «والعادیات ضبحا، فالموریات قدحا»، «العادیات» جمع عادیه، اسبی که میدود «ضبحا» یعنی اُه، اُه میکند قسم به اُه، اُه اسبی که زیر پای علی است «فالموریات قدحا»«موریات» جمع موریه، جرقه اسب که سماش به سنگ میخورد جرقه میزند میگوید به جرقههای سم اسب علی به اُه، اُه اسبی که زیر پای امیرالمؤمنین است چرا برای اینکه علی مرد کار بود افرادی باید قوی باشند افرادی هستند دزدند (قوی) یعنی تخصص این کاره باشد (امین) یعنی تعهّد، یک بحثی من اینجا باز کنم در اسلام عزل و نصب داریم بله، گزینش داریم بله، این آیه مال گزینش است.
قدرت و امانت دو شرط مسئولیّت
«خیر من استئجرت القوی الا…» دختران شعیب گفتند این موسی را بگیر برای چوپانی در گزینش دو تا رتبه دارد هم تعهد دارد هم تخصص، قوی است توانمند است و امین است بعضیها قوی هستند امین نیستند بعضیها امین هستند چی، قوی نیستند آن یکی خر داشت پالونش نبود، چون که پالون یافت خر دیگر نبود، کرمداران عالم را دَرَم نیست، درم داران عالم را کرم نیست، یکی دو تا پس بود یکیاش کمال بود یکیاش جمال، میگفت جمال را کمالی نیست و کمال را جمالی نیست: نان دارد دندان ندارد دندان دارد نان ندارد، هیچ وقت کارهای دنیا جور در نمیشود. ملاک عزل و نصب، ملاکهای عزل و نصب در قرآن: 1-علم «هل یستوی الذین یعلمون والذین لایعلمون» 2-سابقه «والسابقون السابقون، اولئک المقربون» 3-تقوا «ان اکرمکم عنداللّه اتقکم» 4-هجرت «والذین امنوا ولم یهاجروا مالکم من ولایتهم من شی» اینهایی که ایمان دارند ولی هجرت نمیکنند هیچ مسئولیتی بهشان نده چون رفاه طلبند همیشه میخواهند در شهرهای بزرگ و مرفه زندگی کنند «امنوا» ولی «ولم یهاجروا» ایمان دارد هجرت نمیکند «مالکم من ولایه من شی» برای شما هیچ رقم سرپرستی نباید این مسئولیت به عهده بگیرند چون اینها «اخلد الی الارض»اند به زمین چسبیدهاند هجرت، قدرت، همین آیه «القوی الامین» عمارت، «ان خیر من اسئجرت القوی الامین» همین آیه، اینها یک سری ملاکهاست توی ذهنم این است که در یادداشتهایم یازده تا است ولی الان چون بنا نداشتم این بحث را بگویم هفت تایش توی ذهنم مانده چهارتایش یادم رفته یک و دو و سه و چهار و پنج و آهان این شش را پنجش کنید پنج و شش، پنجتایش یادم رفته حالا خوب است پنجتایش یادم رفته یک کسی میگفت امام صادق (علیه السلام) فرمود دو چیز حافظه را کم میکند یکیاش را راوی یادش رفته یکیاش را هم من یادم رفته گفت خوب پس هیچی (خنده حضار) الان ملاک عزل و نصب چیه؟ اگر خدا نکرده خدا نکرده، خدا نکرده، خدا نکرده ملاک عزل این باشد که: 1-ملاکهای (مفهوم نیست)… از ما است آن چهارده که از ما، جُناحبندی که شد ناروا است فامیلی، از بستگان است، قرآن هیچ خویش و قومی چیز نمیکند بابا نون و نمک خوردهایم وابسته هستیم. سفارش شده پدرش بوده، اینها زور گفته با زور آمده این را گرفته رودر بایستی داریم اگر خدا نکرده خدا نکرده اگر میگویم هست یا نیست هیچ قضاوتی ندارم البته بعضی جاها هست اگر یک کسی مسئولیت گرفت بخاطر اینکه از جناح ما است این شرک است شرک یعنی چه 209 مرتبه توی قرآن گفته «دون اللّه»، «دون اللّه و دونه» یعنی اگر غیر از خدا چیز دیگری را حساب کنید شرک است اگر 99 درصد لیاقت دارد ولی 1 درصد هم بخاطر اینکه این با ما است اگر از این باشد که چون این از ما است سراغ غیر خدا رفتند چون از بستگان است چون به ما وابستگی، یعنی چون من به او وابستهام بالاخره این، یک وقتی به من وام داده حالا بهش وام بدهیم یک وقتی نان و نمکش را خوردیم این حرفها نیست یک عمری حضرت موسی نان و نمک فرعون را خورد آخرش هم نمکگیر نشد فرعون را انداخت توی دریا غرقش کرد همین که فرعون توی دریا غرق شد یعنی چه یعنی نمکگیر نشو حالا یک بسته تریاک دهنت گذاشته دیگر حالا وابسته شدی دیگر حالا نونش را آجر نکنیم خوب تو که میفهمی چند کیلو چند کیلو طلا ببخشید تریاک حمل ونقل میکند خوب تلف کن لوش بده بگو بگیرنش میدانی آخر ایشان توی عروسی برای دخترمان یک پتو آورده آخر برای ابوالفضل شب تاسوعا ده تا کیسه برنج داد به خاطر اینکه ده تا کیسه برنج روز تاسوعا داده دو هزار تا جوان هم تریاکی و هروئینی کند به خاطر ده تا کیسه برنج ابوالفضل کاریش… این حرفها نیست نمکگیرش این نمکگیرش… سفارش شده اگر خدایی نکرده روی اینها باشد پدرش بوده خوب حالا اگر یک جایی بنده مسجدی میسازم وصیت میکنم بعد از من پسرم نماز بخواند ولی مردم منطقه پسر من را قبول ندارد پسر من میرود توی مسجد با ده نفر که اگر پسر من نباشد مسجد پر میشود ما باید اینجا سفارش وصیّت آقا را نگه داریم با ده نفر نماز جماعت ده نفری یا این وصیت را بگذاریم کنار مسجد را پرش کنیم باید استفاده کنید از مراجع، خیلی وصیتها مزاحم کار است و لذا وصیت نکنید کی بعد از ما نماز بخوانید بگویید هر کس که مردم قبولش دارند گاهی وقتها بخاطر بعضی از وصیتها مسجدهای مهم جمعیتش بگویید کم است بخاطر اینکه آقا وصیت کرده خوب چرا ما به خاطر وصیت «یصدّون عن سبیل اللّه» بشویم مسجد راه خانهی خدا خلوت شود به خاطر وصیت من، سفارش شده حالا سفارش یا زنده یا مرده، ممکن است سفارشش وصیت باشد بعد از مرگش پس ببین اینها ملاکهای ناروا است اینها ملاکهای قرآن است.
پذیرش پیشنهادهای درست و منطقی
حالا قرآن میگوید که: «یا ابت» بابا جون نگفت دختر حرف نمیزند این حرفها چی چیه دختر حرف میزند پیشنهاد میکند این هم طرح اقتصادی میدهد اصلاً کی گفت کارشناسها کارشناساند ممکن است آدمهای عادی طرحی به ذهنشان بیاید که به ذهن کارشناسها نیاید کارشناسها هم خودشان را مستغنی از دیگران نداند بابا هدهد یک پرنده آمد پهلوی سلیمان گفت آقا تو کارشناسی، رئیس کشوری اما من هدهد پرنده ممکن است یک چیزی به ذهنم بیاید که به ذهن شما نیاید قرآن بخوانم «احطّ» یعنی احاطه دارم «عالم تحط به خبراً» هدهد آمد به سلیمان گفت «احط» من احاطه دارم به چیزی که «لم تحط به خبراً» تو با همهای هم که سلیمانی خبر نداری ممکن است یک زنی، مردی، پیرمردی، کنار کوچه یک چیزی بفهمد که وزارت اطلاعات متوجه نشود اگر دیدید طرحی، توطئهایی است مسئولین پیشنهاد بدهید پیشنهاد توی خونه را هم قبول کنید از دلتان هم پیشنهاد را قبول کنید داریم با زنی که عاقلتر از تو است و خیلی زنها هم عاقلتر از مردهایند تجربه کنید «جرّبت عقلهن» این جمله توی نهجالبلاغه است «جرّبت عقلهن» توی کامپیوتر کلمهی «جرّبت» را ببینید یعنی بعضی وقتها «جرّبت» تجربه داری عقل خانم را میدانی که خانم خوب عقلش کار میکند نگو که من مردم این زن بابا این زن است ولی بهتر از تو میفهمد دختر پیشنهاد میکند در پیشنهاد هم میگوید (خیر) است نه که حالا عاشقش شدمها آخر گاهی دختر عاشق پسر میشود. میگوید بابا این را بیارش، نه میگوید (خیر) ملاک هم میگوید «القوی» پس ملاکها چیه خیر است قوی است امین است یعنی پیشنهاد دختر هم باید ملاک داشته باشد زن و مرد دختر و پسر هر کی حرف میزند بگوید آقا منطق شما چیه گاهی وقتها یک چیزی طرف میگوید میبینیم خوب درست میگوید توی خانه نشسته بودیم به دخترم گفتم که این بچهات را تا دو سال شیرش بده چرا غذا دهنش میگذاری بچه باید دو سال شیر بخورد قرآن هم میگوید «حولین کاملین» یعنی دو سال کامل شیر بدهید به بچه، گفتم حالا من گاهی غذا بهش میدهم گفتم نه هیچ گاهی نه مرتب شیرش بده باریک کوچولو نشسته بود نوهی من بود گفت بابا جون گفتم بله گفت اگر بچه را دو ساله باید شیرش داد پس چرا قبل از دو سالگی دندانهایش درمیآید همین که قبل از دو سالگی دندانهایش درمیآید یعنی قبل از دو سالگی هم باید یک چیزی بخورد دختر کوچولو هرچی دیدم عقلمماندم گفتم عقلم گفتم بله حق با شماست خوب یک چیزیاش بده بخورد گاهی وقتها نوه یک حرفی میزند پدربزرگ عاجز میشود عاجز میشود بنابراین هیچ کس را تحقیر نکنید برو بابا حالا یک بچه بازاری با من حرف زده یک ارتشی یک سپاهی یک سرباز میآید با یک تیمسار حرف میزند یک کلبه به یک آیةاللّه پیشنهاد میدهد آخه چه اشکالی دارد چه اشکالی ندارد گاهی پدربزرگ دنبال کلید میگردد بچه میگوید آقاجون کلید آن است خدا پدرت را هم بیامرزد اشکال دارد درس مرحوم مطهری میرفتیم در قم ایشان بحثی داشت راجع به تاریخ و فلسفهی تاریخ بیان کرد که تاریخ چیست فرمود حوادث گذشته را میگویند تاریخ فلسفهی تاریخ قوانین و عبرتها و درسها و اصولی که از گذشته درمیآوریم برای زندگی امروز اون قوانین و اصول را میگویند فلسفهی تاریخ پس حوادث گذشته تاریخ است عبارتها و اصول و درسهایی که از تاریخ میگیریم به اون درسها و عبرتها میگویند فلسفهی تاریخ ما هم حالا یک بچه طلبهی قصه مال سی سال پیش است یک بچه طلبه نشسته بودیم پای درس مرحوم شهید مطهری گفتم آقا اشکال دارد بگوییم قبل از «کذلک»ها تاریخ است «وکذلک»ها فلسفهی تاریخ است ایشان وسط درس ساکت شد یک مدتی فکر کرد گفت حق با تو است چون ببین قصهی یوسف را خدا نقل میکند هرچی حضرت یوسف نقل میکند میشود تاریخ بعد میگوید: «وکذلک نجزی المحسنین» یعنی فکر نکن اینها برای گذشته بود تو هم اگر مثل یوسف خودت را حفظ کنی اون لطفی که خدا به یوسف کرد به تو هم میکند قصهی یونس را نقل میکند بعد میگوید: «وکذلک ننجی المؤمنین» تمام کلمههای «کذلک» یعنی فکر نکن قصه مال گذشته است تو هم اگر از همان راه بروی به همان نتیجه میرسی پس قبل از «کذلک»ها میشود تاریخ کلمهی «کذلک»ها توی قرآن یعنی فلسفهی تاریخ یعنی از آن تاریخ یک قانون درمیآوریم که جوانها آن یوسف خودش را از شهوت حفظ کرد گناه نکرد ما علم تعبیر خواب بهش دادیم یونس توبه کرد ما گشایش دادیم شما توبه کنی راه باز میشود شما هم عفت به خرج بدهی علوم غیبی به مغز شما سرازیر میشود «وکذلک نجزی المحسنین»، «وکذلک ننجی المؤمنین»، «وکذلک»ها فلسفهی تاریخ است هیچی، مرحوم مطهری استاد ما بود اما در عین حال گفت حق با شماست هیچ اشکالی ندارد دختر پیشنهاد میدهد قبول کنید پیشنهاد اقتصادی از کسی که کارش اقتصادی نیست قبول کنید، قبول کنید حرفتان روی ملاک باشد چون خیر است چون قوی است قبول کنید.
تقسیم کارها میان زن و مرد
خوب دیگر درسهایی که از این… عرض کنم به حضور شما که زنان عفیف دنبال اینند که کمتر از خانه بروند بیرون آخر بعضی زنها میگویند پول بده خودمان بخریم خانم تو خانم باش شوهرت بخرد مدیریت داخل برای تو یک بار حضرت امیر و حضرت زهرا آمدند پهلوی رسول خدا برای تقسیم کار گفتند یا رسول اللّه برنامهی خانه را تو بده فرمود هر چی کار بیرون خانه است علی انجام بدهد زهرا دخالت نکن هر کاری هم توی خانه هست مرد دخالت نکند مرد میآید و میگوید که پرده را از اینجا… بابا ولش کن هر جوری میخواهد پرده را بزند آقا نمیدانم فرش را از اینور بینداز هر جوری خانم میخواهد بیندازد آقا نمیدانم این کار را بکن این غذا را بپز این رقم بدوز این رقم… بگذار توی خانه تصمیم را خانم بگیرد مردها هستند نه میگویند ببخشید این چای را ببر برای من آب جوش بیار نه کانادا را ببر پپسی بیار پپسی را ببر کوکا بیار نه سفره را از اینور بینداز بابا ولش کن توی ریز مسائل دخالت میکنند گاهی هم مرد، زنها توی ریز مسائل دخالت میکنند که آقا از این قصاب گوشت نگیر از آن بگیر از این خیابان برو از این یک مقداری به هم خوشبین باشند و کارها را تقسیم کنند خود زن پیشنهاد کرد که این مرد را بگیر که ما چوپانی نکنیم یعنی زنان عفیف هر چی عفتش بیشتر است سعی میکند کمتر از خانه بیاید بیرون کار هم، عار نیست عرض کنم به حضور جنابعالی که برویم سراغ آیهی بعد اما زمان کار کیه ما در اسلام از کارافتادگی داریم بازنشستگی نداریم انسان تا جان دارد باید کار بکند بگو پس این قانون بازنشستگی چیه این یک چون قرارداد بستیم به خاطر قرارداد بازنشسته میشویم چون ما از اول با دولت قرارداد بستیم که ما یک مقداری از حقوقمان کم کنند در عوض بعد از سی سال، چون قرارداد بستیم به خاطر قرارداد میرویم توی خانه مینشینیم اما انسان تا نفس دارد باید کار بکند ما از کارافتادگی داریم مراجع تقلید ما اکثراً بعد از هفتاد سالگی کارشان شروع میشود خدا به پیغمبر میگوید: «فاذا فرغت فانصب» وقتی فارغ شدی یک کار دیگر شروع کن «والی ربک فرغب» کار زمان ندارد برای کارگر اسلام خیلی حقوق قایل است اول به کارگر فشار نیاوریم یک، قبلی از آنی که عرقش خشک بشود حقوقش را بدهیم دو البته این حرفهایی که میزنم یک عده هم پای تلویزیون میگویند آقای قرائتی چی چی داری توی تلویزیون میگویی چهار ماه است حقوق ما کارگرها را ندادند.
رعایت اولویّت در تنظیم بودجه
حالا اینجا یک فضولی هم بکنم نخیر فضولی نمیکنم حرف حق میزنم هیچی هم فضولی نیست «بسم اللّه» با جرأت هم میگویم «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» سازمان مدیریت و برنامه و بودجه باید یک ستاد بحران بسازد که اگر یک بار یک بحرانی پیش آمد بتواند بودجه جایی را جا به جا کند شاید هم داشته باشد من خبر ندارم مثلاً بودجه میدهند برای استخر سرپوشیده بعد میبینیم یک جایی یک نیاز واجب واجب واجب پیش آمد که به… استخر هم لازم است استخر لازم لازم، اما از استخر لازمتر هم داریم اگر یک حادثهای پیش آمد توی آن ستاد بحران بنشینید بگویند این بودجه را از اینجا جا به جا کنید ما الان اگر پولی خرج عطسه شد خواسته باشیم خرج سرفه کنیم تخلف اداری است میآیند میگیرندمان، بابا یک ستاد بحران بنده توی نهضت سوادآموزی میگویم «بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» بنده رئیس نهضت هستم الان صلاح این است که این بودجه از اینجا جا به جا بشود پیشنهادم را بروم و بگویم دلیلم را بگویم در ادارهی سازمان مدیریت برنامه و بودجه بیاند طبق استدلال ما پولها را جا به جا کنند چون توی مملکت ما بسیاری پولهایی خرج میشود که واجبترین مستحب هم نیست و بسیاری از جاهایی که مثلاً ما شاید دهها هزار مدرسه داشته باشیم مدرسههای کوچولو که دستشویی ندارد بچهی مظلوم صبح میآید که برود کلاس تا ظهر ادرارش را نگه میدارد ظهر میرود خانه ادرار میکند آنوقت در همان استان مثلاً فرض کنید که برای چمن برای نمیدانم فرض کنید که بدنسازی برای نمیدانم زمین اسکی برای چی یک کارهایی که حالا آنها هم مفید است به شرطی است که بچهها اولیات زندگیشان باشد و بله باید آدم کارهایش برنامهریزی داشته باشد اما یک ستاد بحران هم باید داشته باشیم که با یک برنامهریزی دنبال منطق جا به جا کنیم بنده باید نمازم را درست بخوانم اما تا یک حادثهای پیش آمد میگوید: «قیاما» فوراً میگوید «وقعوداً» بینش یک نماز بخوان صلاح نیست بایستی نمیتوانی بایستی بعد میگوید نمیتوانی بنشینی: «وعلی جنوبهم» قرآن میگوید: «قیاماً وقعوداً وعلی جنوبهم» یعنی ایستاده نشسته، خوابیده، حالا، اگر همه بسیج شویم الآن جنگ نیست چقدر نیروهای ما توی پادگان میتوانند یک حرکتی انجام بدهند مشکل مسکن را حل کنیم آقا هر سربازی به جای مثلاً یک سال، دو سال مثلاً فرض کنید که یک ماه دو ماه سه ماه چهار ماه مثلاً کمتر بیشتر این کار را بکند ما بسیاری از مشکلاتی که نیروی انسانی میخواهد میتوانیم از پادگانها حل کنیم خیلی کارها را کارهای کلان را میشود با یک تسمههایی زیر و رو کرد به هر حال به من چه که این حرفها را میزنم ولی دلم میسوزد با چشمهای خودم میبینم جاهایی که واجب است واجب است زمین مانده و چیزهایی که نه واجب است نه مستحب پول خرجش میشود ما در مملکتمان افرادی بودند بیست سال اذان میگویند کسی یک قرون به اینها نداد. یک پیراهنی یک کت شلواری بیست سال هم است اذان میگوید یک افطاری کسی به اینها نداده بعد هم یک بودجهای میآورند برای مثلاً فلان مسأله که هر چی فکر میکنی این واجب بود نه مستحب بود نه نیاز جامعه بود نه یک اسمی رویش میگذارند بودجه را اختصاص میدهند بخور بخور راه میاندازند اجمالاً انشاءاللّه عرض کنم به حضور جنابعالی که چون بیتالمال هست باید دو تا سه تا اسلامشناس عادل متقی چند تا کارشناس قوی با یک ستاد بحران باشد که اگر رئیسی وزیری وکیلی خودش آمد گفت فعلا ما به جای این، این کار را بکنیم بتواند این چیزها را جا به جا کند تا انشاءاللّه اولویتها فراموش نشود. خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد در هر لحظه تک تک ما را به راه مستقیم هدایت بفرما. (آمین) در قرآن آیاتی داریم که بعضیها فکر میکنند کارهایشان درست است بعد میفهمند که کارشان غلط بوده ما را از آنهایی که خیال میکنیم کارهایمان درست است ولی روز قیامت شرمنده هستیم ما را از «یحسبون انّهم یحسنون صنعا» از خیالگرانها قرار نده. (آمین) واقعبین حقبین، حقگو، فکر حق، بیان حق، عمل حق، همهی کارهایمان را در راه مستقیم قرار بده. (آمین) «والسّلام علیکم و رحمة اللّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 968