responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 969
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم»
الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی

ادامه سوره قصص را تفسیرش را داشتیم به این آیه رسیدیم که خدا به پیامبرش می‏گوید: که نبودی ما به پیامبران قبل در کوه طور و از جانب غرب و از شاهدین و از جانب غربی نبودی، خلاصه وصل به تاریخ باش. که خبرهایی در تاریخ بوده که تو نبودی ما این‏ها را از علم غیب به تو گفتیم. اگر انسان از غیب از اطلاعات آسمانی جدا بشود خودش همین اطلاعات دورش را می‏بیند. خوراک، پول، مسکن. یک عربی حرف قشنگی می‏زد می‏گفت: ما قبل از اینکه پیامبر بیاید همه‏اش نگاهمان به زمین بود، شر و شراب و عیش و غارت و قتل. یه مرتبه پیامبر آمد گفت: «فلا اُقسم بمواقع النجوم» به مدار ستارگان قسم خورد ما را از پائین برد رو به بالا، قبل از آمدن انبیاء مردم در مقابل سنگ و چوب سجده می‏کردند، از جماد رفت به خالق، نبودی که ما چطور تو را بند کردیم به گذشته و آینده و تاریخ. بعد می‏فرماید: این‏ها همه رحمت بود. آیه 47 سوره قصص که یک بخش از آن را گفتم می‏گوید که: «و لو لا ان تصیبهم مصیبة بما قدمت ایدیهم فیقولون» وقتی گیر می‏کنند می‏گویند تقصیر تو است اگر یک پیامبری می‏فرستادی ما را هدایت می‏کردی ما دچار بدبختی نمی‏شدیم. برای اینکه مردم یک حرفی نزنند ما پیامبر فرستادیم. آخه اگر شما از یک خیابان بروی و پلیس جریمه ات کند شما می‏گویی تقصیر شماست. تابلو ورود ممنوع نبود. برای اینکه گیر ندهید که بدبختی‏های ما به خاطر این است که تو اعلام نکردی پیامبر فرستادیم که کسی نگوید من نمی‏دانستم. تا این آیه را در جلسات قبل آمده بودیم؛ بحث ما ادامه تفسیر سوره قصص آیه 47؛ «و لو لا ان تصیبهم مصیبة بما قدمت ایدیهم فیقولوا لو لا ارسلت الینا رسولا فنتّبع آیاتک و نکون من المؤمنین»: برای اینکه وقتی مصیبت به مردم می‏رسد به خاطر عملکردشان، مردم گرفتار می‏شوند به خاطر کج رویشان غلطی می‏کنند چوب خوره و خلافی می‏کنند جریمه می‏شوند. دروغ می‏گوید بی اعتبار شده. و سیگار می‏کشد تنگ سینه پیدا می‏کند دور حوضش نرده نمی‏گذارد بچه‏اش غرق می‏شود. درست رانندگی نکرده تصادف می‏کنه و مراعات بهداشت را نمی‏کند مریض می‏شود. همینطور که این کارها ملموس و پیداست یکسری چوبهایی که ما می‏خوریم علّتش پیدا نیست. باید پیامبر بگوید که چون همچین کردی آبروی فلانی را ریختی آبرویت را ریختند. برای اینکه مصیبتهایی به مردم اصابت می‏کند و گرفتاری به مردم می‏رسید به خاطر «بما قدمت ایدیهم» آنوقت بعد می‏گوید بعد زباندرازی می‏کنند که: «لو لا ارسلت الینا رسولا» خدایا چرا رسول نفرستادی رسول فرستادی اگر رسول می‏فرستادی ما دچار این بدبختی نمی‏شدیم. می‏گوید برای اینکه مردم یک حرفی نزنند ما پیامبر فرستادیم: خلاصه اینکه در جلسه قبل، آیه قبل فرمود نبوّت رحمت است.

هدف بعثت پیامبران، اتمام حجت بر مردم

این جلسه می‏خواهد بگوید نبوّت اتمام حجت است. ما پیامبر فرستادیم تا اتمام حجت کنیم. سؤال: آیا واقعاً عقل کافی نیست؟ آیا علم کافی نیست؟ آیا تربیت خانوادگی کافی نیست؟ آیا وجدان کافی نیست؟ پاسخ: دلیلش این است که همه جنایت‏ها را عاقل‏ها می‏کنند، دیوانه‏ها خطری ندارند، یک سنگ به شیشه می‏اندازند تمام طراحی هایی که دنیا را به آتش می‏کشد چه کسی دنیا را تهدید می‏کند؟ آمریکا، آمریکا مگر دیوانه است. چه کسی تهدید می‏کند امنیّت‏ها را، امروز افغانستان و عراق، فردا جای دیگر، مگر آمریکایی دیوانه است، مگر بی سوادند مگر جامعه شناس و روانشناس ندارند، اوه آنقدر دکترای علوم تربیتی آنجاست، آنقدر دکترای حقوق در آمریکاست و حقوق ملت‏ها از بین می‏رود. خود ما، می‏توانیم آمار بدهیم که افرادی از ما که باسوادتر هستند، یعنی اینکه 30 تا کتاب خوانده است فسادش کمتر از 29 تا و این از 28 کتاب کمتر، یعنی بگوئید هر کس یک کتاب بیشتر بخواند خوب‏تر می‏شود نه، باسوادتر می‏شود ولی خوبتری معلوم نیست. هیچ دلیلی نداریم که آنها که علم و درست بیشتری دارند خلاف، گاهی همان عقل و علم را وسیله قرار می‏دهد که خلافش پررنگتر باشد. مثلاً یک گیوه دوز چقدر می‏تواند دزدی کند یا خلافکار باشد، می‏گوئیم کفش بدوز باید کک‏ها را ریز بزند می‏دزدند درشت می‏زنند، یعنی دزدی گیوه دوز در کک است یک میوه فروش خلافش در یک صندوق پرتقال، فاسدها را زیر و بزرگ‏ها را رو می‏گذارد، خلافش در چهار تا پرتقال است و در چهار تا کک اما اگر یک آدم عاقل، دانشمند و تحصیل کرده در سطح بالا تربیت انبیاء نباشد به چهار تا کیک و پرتقال نیست خیلی خطرناک است. می‏گوید: ما رسول فرستادیم تا مردم نگویند: «لو لا ارسلت الینا رسولا» چرا برای ما رسول نفرستادی؟ «فنتّبع» پیروی و تبعیت کنیم آیات تو را، و از مؤمنین باشیم. ما پیامبر فرستادیم تا مردم نگویند چرا راهنما نفرستادی؟
سؤال: دلیل و فلسفه نبوّت چیست؟ پاسخ: اتمام حجت، تا کسی حرفی برای زدن نداشته باشد. خوب برویم آیه بعد: «فلّما جاءهم الحق»، اول می‏گویند خدایا یک پیامبر بیاید اما حالا این را هم بگویم که مشکلات این چیه؟ مشکلات عقل و علم چند چیز است که اشاره می‏کنم.

علم و عقل، لازم است، کافی نیست‏

1-محدودیّت: عقل محدودیّت دارد و یک سری چیزها را نمی‏فهمد، علم محدودیت دارد مگر ما چند کتاب خوانده‏ایم. علم و عقل محدودیّت دارد از همه گذشته محکومیت؛ آفات علم و عقل را می‏گویم:
سؤال: آیا علم و عقل آفت دارد؟
جواب: بله آفت علم و عقل‏
1-محدودیت، علم کم است‏.
2-محکومیت است؛ علم دارد و می‏فهمد ولی فشار خارجی پیش می‏آید و دست از علم خودش برمی‏دارد.
3-اختلافات: اگر عقل و علم و مردم را به تربیت و وجدان رها کنیم و نبوت را بگذاریم کنار هرکس طبق سلیقه خودش هرکسی یک جوری کار می‏کند. می‏گوید عقل من اینطور می‏پسندد به نظر و سلیقه من اینطوری است. سلیقه‏ای می‏شود. الان فرم دارد نماز اسکلت بندی دارد. اولش «اللّه اکبر» و آخر «السلام علیکم و رحمة اللّه». سر و ته آن معلوم است. ولی آقا که می‏رود منبر نمی‏فهمیم چقدر، ده دقیقه یک ساعت است و نمی‏دانیم چه خواهد گفت. ولی نماز را هرکس می‏فهمد «بسم اللّه»، «ولاالضالین»، «قل هو اللّه» رکوع. ما اگر نماز را از ما بگیرند و بگویند هر کس خودش عبادت کند عبادت یک ثانیه‏ای داریم تا 14 ساعتی به هم می‏ریزد همه چیز، عقل لازم است، کافی نیست علم لازم است و تربیت، کافی نیست و وجدان این‏ها کافی نیست ما منکر این‏ها نیستیم من خودم هم عاقل و هم باسوادم یه خورده ولی کافی نیست خیلی از جاها می‏فهمد چه کار کند. چقدر علما و عقلای دنیا توی اطاقهای دربسته نشسته‏اند ولی بدون دسترسی به نتیجه‏ای جلسه شان تمام شده، دور دوم مذاکرات، دور دهم، همه با سوادهای دنیا نشسته‏اند جلسات سنگین و ساعت‏های طولانی آخرش هم به نتیجه مطلوب نرسیده‏اند، دیوانه خانه که نبود  این‏ها عاقل و باسواد بوده و کارشناسی شده، در عین حال به نتیجه نمی‏رسند به خاطر اختلافات سلیقه‏ای، هرکس به سمتی می‏کشد و به نتیجه نمی‏رسد. «نبوت»: انسان باید دستش را بگذارد در دست خدا، انسان اگر خودش باشد و عقل و وجدان کافی نیست. خوب برویم سراغ آیه بعد یک صلوات ختم کنید (صلوات حضّار) آیه 48؛ «فلمّا جاءهم الحق من عندنا قالوا لو لا اوتی مثل ما اوتی موسی» همینکه پیامبر و حق سراغشان آمد گفتند: بهانه گرفتند، ما می‏خواهیم معجزات پیامبر هم مثل معجزات موسی باشد. معجزه هر زمان باید سنخیّت داشته باشد با همان زمان یک مثال ساده؛ اگر کسی خواست برای خیاطها هنرنمایی کند، در نقاشی نمی‏تواند، باید در خیاطی باشد، یعنی باید دید افکار عمومی چیست بر وزن آن آدم شیرینکاری کند که بگویند اوه عجب این غیر از کار ماست. زمان موسی (علیه السلام) سحر و جادو زیاد بود پیامبر هم عصا انداخت اژدها شد. می‏گفتند چرا مثلاً همچین کاری نمی‏کنی به می‏گوید حالا خوب بهانه شما چیه؟ می‏گویند: معجزه باید مثل او باشد می‏فرماید: «او لم یکفروا مثل ما اوتی موسی» شما وقتی موسی معجزه آورد کفر نورزیدید؟

بهانه‏گیری و لجاجت، شیوه مخالفان راه حقّ‏

بهانه گیر هستید، افرادی که می‏خواهند بهانه بگیرند به مختصر چیزی می‏گویند این چرا این نیست؟ مثلاً می‏گوید: «علیها تسعة عشر» 19 مأمور دارد، هرکس می‏خواند 19 تا چرا 20 تا اگر می‏گفتیم 20 تا می‏گفت چرا 2 نه نماز مغرب 3 رکعت است، چرا چهار رکعت نیست؟ اگر 4 رکعت چرا 5 رکعت نیست، طواف دور کعبه 7 تا اگر 8 تا بود می‏گفتند چرا 8 تا، 11 تا می‏بود همین را می‏گفتند ما یک دست غیبی را می‏بینیم، ببین آقا اگر تمام متخصصین انرژی اتمی، تمام متخصصین جامعه و روان شناس، پزشک‏ها، تمام، تمام مغزهای زمین جمع شوند و به مردم بگویند دور این طواف کنید حضرت عباسی نمی‏گیرد. اما حضرت ابراهیم (علیه السلام) چند هزار سال قبل از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم) یک کعبه ساخت گفت دورش طواف کنید، شبانه روز دارند طواف می‏کنند. ما می‏خواهیم بگوئیم چه دستی در کار است که تمام مغزهای متفکر اگر یک جایی را بسازند و حتّی به دانشجوهای خودشان مثلاً رئیس دانشگاه بگوید دانشجویان عزیز مگر من استاد و رئیس دبیرستان شما و آیة اللّه محل شما نیست مزد من اینکه دور این بگردید مردم گوش نمی‏دهند. چه دستی است و چه رمز و نخ و حرکتی است که یک ناله سر زده شده چند هزار سال ماند. این باید پی‏گیری شود که قصّه چیست؟ غیر از، یعنی پشت این حرف‏ها یک حرف دیگری هم هست خیلی حرف می‏زنند چطور این ماند؟ شما پدرت از دنیا می‏رود، خدا پدرتان را به سلامت بدارد. اگر کسی پدرش از دنیا برود یک هفته اول ده تا قطره اشک هفته دوم 8 تا و بعد 4 و 3 و کم کم دو، سه سال که می‏گذرد حتی، دیگه فراموش می‏کند، کم کم عکس او را هم از جلو چشم برمی‏دارد. یعنی انسان نسبت به پدر و مادرش بعد از چندی فراموش می‏کند. ولی این حسین (علیه السلام) کیست که سال به سال عاشورایش پر رنگ‏تر می‏شود چه دستی در کار است آدم فوت پدرش را فراموش می‏کند، چطور امام حسین (علیه السلام) 1400 سال است فراموش نشده. 43 تا رادیو به امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی دری وری می‏گفت و از صدام تجلیل می‏کرد چطور یک مدتی که گذشت مرده امام از زنده صدام عزّتش بیشتر است کسی رئیس جمهور یک مملکتی باشد و ادعای سردار قادسیه را داشته باشد. توی لانه‏ها و خانه هایش را بیایند بازرسی کنند ذلیل‏ترین رئیس جمهور در تاریخ صدّام شده و حال آنکه از همه رؤسای جمهور گردن کلفت‏تر بود، شد چی، به خاطر اینکه خدا قول داده، «والعاقبة لاهل التقوی»، «والعاقبة للمتقین» عاقبت مال متقین و اهل تقواست. «انّا لننصر رسلنا و الذین ءامنوا» ما انبیاء خودمان را، بیننده‏ها وقتی بحث را گوش می‏دهید. حاجی‏ها مکه هستند، یکی، دو میلیون جمعیّت سال‏ها پول جمع می‏کنند. حالا بعضی کشورها بچه که به دنیا می‏آید حساب بانکی برایش می‏گذارد برای اینکه بعد که بزرگ می‏شود روی حساب قرعه و.. البته نمی‏دانم حالا برنامه‏اش چیست؟ که این‏ها اتوماتیک می‏روند مکه، حتی، حدیث داریم که: یک قوطی و به قول امروزی‏ها یک قلّک (حساب بانکی) بگذار یک پولی درمی‏آوری که صد در صد حلال است بگو «هذا للحجّ» برای مکه، یه ذره، ذرّه جمع شود که یک دفعه بهت فشار نیاید. حتی حدیث داریم که: مردها زندگی خانواده‏شان را سخت بگیرند یعنی حتی نان و نمک به زنشان بدهند و نان و سرکه بدهند و از گوشت چیزهای گران دوری کنند عوضش پولشان را جمع کرده و خانمشان را ببرند مکه. این چیه که از اول تولد بعضی کشورها، مثلاً امام حسن (علیه السلام) 25 مرتبه پیاده می‏رود مکه و هرچه هم می‏روند سیر نمی‏شوند. آخه شما 33 پل اصفهان را که دیدی می‏گویی بیا برویم یک بار دیگر. باب صبح دیدم ولم کن تو را به حضرت عباس یعنی الان دیگه شوفرهای تاکسی در اصفهان از دیدن 33 پل لذت نمی‏برند. و آنهایی که چند بار اصفهان رفته‏اند از دیدن عالی قاپو و سی و سه پل لذت نمی‏برند چطور شد افرادی هر چه می‏روند مکه تشنه‏تر می‏شوند؟ یک رمزی دارد. حالا قرآن می‏فرماید که: شما بهانه گیر هستید، می‏گوئید که: «لو لا ارسلت» چرا پیامبر نیامد. پیامبر هم بیاید گوش نمی‏دهید. مگر تورات نیامد، مگر سابقه‏ خرابی ندارید؟ شما همانهایی هستید که «او لم یکفروا بما اوتی موسی» قبلاً مگر قبلاً موسی موسی آمد کفر نورزیدید؟ «و قالوا سحران تظاهرا» و گفتید هم قرآن و هم تورات سحر است. «انّا بکل کافرون» ما همه چیز را قبول نداریم هر چی بگوئید قبول نداریم، شما از اول موضع گرفتید. افرادی موضع گرفته می‏گوید فلانی آدم خوبیه بعد می‏گوید: آقای قرائتی نظر شما راجع به فلانی چیه؟ نظر من این است که اشتباه دارد. ولش کن این آخوند هم به درد نمی‏خورد. بابا از اول موضع گرفته‏ای و مرید او شده‏ای دیگه بعد هم هرچه؛ مثل آدمی که می‏خواهد خودش را به خواب بزند. خو، خو، لگد به او هم بزنی، این بنا دارد بخوابد، با لگد هم خور خور می‏کند. اما اگر طبیعی خوابش برده باشد دو مرتبه با حسن آقا و حسین جون پا می‏شود. پس اگر طبیعی باشد با تذکر بیدار می‏شود اما اگر لجوج و از اول موضع گرفته، هر چی هم بیاید: «انا بکلّ کافرون» هرچی هم بگویی گوش نمی‏دهد. یک سیگاری تند تند سیگار می‏کشید گفتند: پدرجون نکش یه خورده نگاه کرد گفت نمی‏فهمی یکی دیگه گفت، گفت: تو هم نمی‏فهمی، گفت اگر پول سیگار را جمع کنی می‏توانی برای بچه ات یک چیزی ذخیره کنی، گفت: همه تان نفهمید. این موضع گرفته و می‏خواهد بکشد. ابر و باد و مه و خورشد می‏گوید همه تان نمی‏فهمید. من باید سیگار بکشم. قرآن می‏فرماید: «انّا بکلّ کافرون» هرچی بگوئید، موسی و عیسی و… همه دروغ می‏گوئید چون موضع گرفته است «قل فأتوا بکتاب من عندالله هو اهدی منهما» پیامبر موضع ندارد می‏گوید اگر یک کتاب بهتر آوردید «اهدی منهما اتبعه» چه دین قشنگی است. قرآن می‏گوید که، آیه 49 «قل» به مردم بگو «فأتوا» این کتاب من بود، شما یک کتاب بیاورید «بکتاب من عندالله اهدی منهما» یک کتابی از جانب خدا بیاورید «اتّبعه» من پیروی می‏کنم «ان کنتم صادقین».

معیار پذیرش سخن، هدایت است‏

به مردم بگو یک کتابی از طرف خدا بیاورید هدایت گرتر باشد از تورات و انجیل من لجبازی ندارم پیروی می‏کنم. افراد رنگ وارنگ برخورد می‏کند. مثلاً این چرا همچین، چرا، چرا، بگو مثلاً شما یک رهبری بهتر از امام خمینی (ره) بیاور ما می‏گوئیم زنده باد او، خدا می‏داند بعضی‏ها که می‏گویند ما طرفدار، اگر بگوئی ببخشید، لطفاً 4 کمال از آقای که قربانش می‏روی بنویس نمی‏تواند بنویسه، لجاجت نکنیم، البته عیب‏هایی که هست بپذیریم. من یک جمله‏ای هست خیلی نقل می‏کنم از یکی از دوستان خدای رحمتش کند، می‏گفت:
– توجیه حماقت است؛ ما اگر بخواهیم همه چیز را توجیه کنیم که همه آدم خوب است و هیچ عیبی نیست این خیلی آدم احمقی باید باشد که از دم بگوید خوب هستند.
تضعیف جنایت است؛ برای اینکه می‏دانی چقدر شهید شد تا جمهوری اسلامی درست شد حالا به همین راحتی و سادگی جمهوری اسلامی را زیر سؤال می‏بری؟
– تکمیل رسالت است؛ خیلی جمله قشنگی است الان رسالت ما این که تکمیل کنیم. تا اینجا آمده عیب دارد آن را برطرف کنیم نه می‏خواهیم توجیه کنیم که همه آدم‏ها خوب هستند. اگر بخواهیم بگوییم همه کارها خوب و همه انسانها درست، خیلی باید آدم احمقی باشد. اگر خواسته باشیم بگوئیم حالا که این کار بد است، این شهردار، وکیل، وزیر، مدیر، کاسب، تاجر، حالا که ما چهار تا بد دیدیم دیگه نیستیم تضعیف کنیم این هم جنایت است. ما دیگه 22 بهمن راهپیمایی کاری نداریم ما دیگه نماز جمعه، چرا تضعیف می‏کنی؟

نه توجیه، نه تضعیف، بلکه تکمیل‏

پس چه کنیم؟ هیچی رسالت ما تکمیل است. ببینیم کجا گیر است گیرش را حل کنیم، آقا نمی‏شود ممکن است من نتوانسته‏ام، دو نفری بشویم. دو نفری نمی‏شود، طومار، نمی‏شود، راهپیمایی، نمی‏شود، توی روزنامه‏ها، داد گریه می‏کنیم توی مسجد بالاخره باید حل بشود. شما بچه ات مریض است در خانه احمد آقا را می‏زنی می‏گویند خواب است شما بگویی پس بچه را دور بیاندازیم. یه خانه دیگر، دومی، سومی، می‏گویی درب را باز کن بیشتر می‏دهم. گاهی وقتها، یادم نمی‏رود یه جایی می‏خواستم بروم خیابان خاکی و چاله چوله ولی کار لازمی داشتم گفتم به تاکسی مرا ببر هرچه بخواهی بهت می‏دهم کار دارم گفت سوار شو، سوار شد این بنده خدا هی افتاد توی چاله‏ها، جاده خاکی آخرش که پیاده شد دیدم هیچی پول جیبم نیست (خنده حضار) دیدم خیلی بد شد آبرو ریزی گفتم حاج آقا، خدا می‏داند، نمی‏دانستم پول جیبم هست یا نه، حالا یک کار کن دو مرتبه مرا سوار کن ببرم توی شهر مغازه‏ای آشنا هست پول بگیریم دو مرتبه مرا برگردان همین جا، گفت آشیخ می‏شود مرا رها کنی (خنده حضار) می‏ترسم توی این چاله چوله‏ها ببرم اون مغازه بسته باشد. درب را باز کن، ما شرمنده شدیم. گفت: فهمیدم که تو راست می‏گویی. ما چیزش را گرفتیم که یه وقت خدا برای کسی بد نیاورد. یه بار دیگر هم زمان شاه طلبه بودیم لباس‏های نو پوشیدم سوار اتوبوس شدم بیام تهران، تا سوار شدیم شاگرد شوفر آمد گفت آقایان کرایه‏ها را حاضر کنند دیدم من لباس نو پوشیدم پولها را نگذاشته‏ام توش، خیلی بد شد حالا چه کنم به راننده گفتم مرا پیاده کن، چرا؟ گفتم لباس نو پوشیده‏ام پول نگذاشته‏ام و کرایه ندارم، گفت: بنشین مهمان من، گفتم من تهران هم پیاده شوم حالا اول بدبختی است یا همینجا مرا پیاده کن یا خرجی تهران را هم به من بده (خنده حضار) یه خورده پول از این راننده گرفتیم، خرجی تهران را گرفته، البته آدرس گرفتم بهش دادم، تا حالا به لطف خدا مال کسی را نخورده‏ایم، گاهی می‏شود اینطوری توجیه حماقت است، تضعیف جنایت، تکمیل رسالت است. برو بابا این مسجدی‏های این مسجدی بد است باشد، تو هم برو مسجد هم عیب او را نداشته باش. این دانشجو، یک دانشجو عیب دارد، تو برو دانشگاه اول عیب را نداشته باش، تو برو توی بازار کلاه برداری که او می‏کند تو نکن. «احدی من» این کلمه، را من یک خورده درباره آن صحبت کنم، یعنی هرکس هدایتش بیشتر است. ما افتخار داریم که هیچ تعصّبی روی هیچ چیز نداریم. این قرآن و از قول پیامبر «اهدی منهما» می‏گوید که اگر کتابی آوردید که هدایتش بیشتر بود تسلیم می‏شویم خلاص، قرآن چند بار گفته، اگر یک کتاب بیاورید مثل قرآن ما دیگه خداحافظی می‏کنیم، دیگر جنگ و اینترنت و ماهواره و سم پاشی و شایعه اصلاً همه را ول کنید. «فأتوا بکتاب مثله» یک کتابی بیاورید مثل قرآن ما دکانمان را جمع می‏کنیم ممکن است بگویی مثل قرآن نمی‏توانیم بیاوریم. «فأتوا بعشر سُوَر» ده تا سوره مثل قرآن بیاورید ما بساطمان را جمع می‏کنیم، باز می‏گوید تخفیف می‏دهم «فأتوا بسورة» یک سوره مثل قرآن بیاورید باز هم تخفیف می‏دهم «علی ان یأتوا بحدیث» یک خاطره مثل قرآن بیاورید من بساطم را جمع می‏کنم.

تحدّی قرآن، همراه با تخفیف و تحریک مخالفان

چقدر تخفیف می‏دهد اول یک کتاب صد و چهارده سوره، بعد یکجا صد و چهارده سوره را تخفیف می‏دهد می‏گوید ده سوره، بعد 9 تا را تخفیف می‏دهد می‏گوید یک سوره بعد یک سوره را هم می‏گوید یک خاطره تازه این چهار دفعه تخفیف می‏دهد چهار دفعه هم تخفیف می‏دهد تحریک می‏کند می‏گوید: «ان کنتم صادقین» اگر راست می‏گویی، یعنی نمی‏توانی، طومار درست کنید، کنگره بین المللی «و لو کان بعضکم لبعض ظهیراً» می‏خواهی فلانی را هم از آن طرف دنیا با هواپیما دو سره بیاورش «و ادعوا من استطعتم» دعوت کن هرکس را استطاعت داری. یعنی هر کس را می‏خواهی، بعد گفته تو که هچ ننه و بابا هم نمی‏توانند، «لن تستطیعوا»، «اللّه اکبر» چهار مرتبه تحریک کرده، پشت به پشت همدیگر بدهید نمی‏توانید، از هر کجای کره زمین بیائید نمی‏توانید، هرگز نمی‏توانید. چهار مرتبه نیش زده که تو نمی‏توانی چهار مرتبه هم تخفیف داده، این چه دینی است؟ حالا ما فارسی هستیم و عربی بلد نیستیم. ما چقدر کمونیست عرب داریم میلیون‏ها کمونیست عرب داریم که دانشمند هم هستند. هم باسود و هم زبان مادری عربی و هم ضد خدا، این پیام هست چهار تخفیف و چهار تحریک. اگر من گفتم آقا این قرآن را از دست من بگیر، اگر گرفتی من سند خانه‏ام را به اسمت می‏کنم، اگر مردی بگیر، اگر زور داری بگیر، با دوستانت با هم بیائید بگیرید، تلگراف کن هر پهلوانی بیاید بگیرد از دست من بعد گفتم حالا نمی‏خواهی قرآن را بگیری یک جلدش را بگیر، یک ذره‏اش را بگیر، بعد، اگر هی تخفیف دادم تحریک کردم و شما هی به من تیراندازی کردی ولی یکی نمی‏آید این قرآن را بگیرد از این چه می‏فهمیم؟ این همه دشمنان اسلام، الان تمام حمله آمریکا برای محو اسلام است. اصلاً اجلاس‌هایی را که گرفته‏اند گفته‏اند ما سه چیز را در آن گیر کرده‏ایم قطعنامه اجلاس‌هایی که در تلاویو و جای دیگر بوده گفته‏اند: این‏ها یک مسئله دارند، امام حسین (علیه السلام) این عاشورا، هرچه باشد دوباره مردم را بسیج می‏کند، هرچه در روزنامه‏ها و خطهای سیاسی انتقاد، فلان، ظهر عاشورا همه می‏گویند، حسین، حسین، هیچ کس نمی‏گوید توی چه خطی هستی. این عاشورا زور دارد فقیر و غنی، بچه و بزرگ همه را بسیج می‏کند این حسین را چه بهش کنیم؟ بعد می‏گوید: این‏ها زیر بار ما نمی‏روند می‏گویند کلّتان کشکید ما منتظر مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستیم می‏آید یک حکومت جهانی، ول کن بابا آمریکا آروغ می‏زند، اصلاً هر کشوری اف 14 و 16 نشان می‏دهد می‏گوید بابا کلشان کشکند حکومت حق، تک محوری و حق محوری مال امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) است، یک مهدی دارند. اخیراً هم یک ولایت فقیهی درست کرده‏اند (!؟) این هم زور دارد می‏تواند مردم را بسیج کند، امام خمینی (ره) بود که راه انداخت این بساط را، گفتند: ما حریف امام حسین نمی‏شویم چون خیلی داغ است، امام زمان هم نمی‏شود حریفش شد داغ است بیایید یک کاری کنیم روی این ولایت فقیه البته باز نمی‏خواهم بگویم، توجیه حماقت است ممکن است بنده که نماینده امام باشم یکجا دسته گل آب بدهم، اینجا ماشین و خانه و زن و بچه‏ام من ضامن رفتار تک تک آدم‏ها نیستم. ولی به نباید به خاطر اینکه این درخت چهار تا میوه‏اش است درخت را ارّه کنی، نباید یه جایی اگر دو تا لک از سقف می‏آید ساختمان را منفجر کنی. اگر مشکل دارد باید تکمیل کنیم که رسالت است. پس 4 تخفیف و 4 تحریک، تحریک «انْ کنْتم صادقین» ظهیر یعنی چه؟ ظهر یعنی پشت ط ظ «ظهیراً» یعنی پشت به پشت هم بدهید «وادعوا» یعنی چه؟ دعوت کنید «من استطعتم» هر کس را از هر کجای کره زمین از هر نژادی و زبانی و زمانی، مکانی و شخصیّتی، «مَنْ» یعنی هر کس نه سنش چقدر و سوادش چقدر، هر کسی را از هرکجا، در هر زمانی، بعد هم می‏گوید: هرگز، چهار تحریک، چهار تخفیف، این همه دشمنان بناست ما را بشکنند ولی این مثل قرآن نمی‏آورد چیست قصه، ما می‏گوئیم «اهدی منهما» اگر مثل قرآن کسی آورد «بسم اللّه» یک آیه قرآن را بگوئید من بهترش را دارم، من یک قانون دارم بهتر از این هنوز اسلام شناخته نشده است. الان که بحث را گوش می‏دهید حاجی‏ها مکه هستند یک چیزی برایتان بگویم اسلام می‏گوید؛ اگر همه حاجی‏ها دوشنبه رسیدند مکه و یک حاجی یک ساعت زودتر آمد، یکشنبه یک روز زودتر آمد این حاجی که یکشنبه آمد دیگه حرفش توی دادگستری از اعتبار می‏افتد، از عدالت ساقط است چرا؟ من زود آمده‏ام گناهم چیه؟ می‏گوید: گناهت این است که اسبت را در راه دوانده‏ای، اول روزها که با اسب و شتر می‏رفتند مکه، کسی که حمایت حیوان نکند، حتی در راه مکه اسبش را بدواند معلوم می‏شود سنگدل است، قساوت قلب دارد و کسی که رحم به حیوان نکند ولو انسان حاجی باشد از اعتبار می‏افتد چه دینی را سراغ دارید که در رحم به حیوان یک انسانی را برای همیشه (!؟) سرنگون می‏کند. حالا شما بیاورید حمایت حیوان شما این حدیثی را که برای حمایت حیوان خواندم بروید بگوئید تمام قوانین که برای حمایت حیوان است بررسی کنید اگر چنین جمله در آن بود. اگر حاجی حتی در راه مکه بی رحمی کند و اسبش را بدواند از اعتبار ساقط می‏شود خیلی جمله قشنگی است. چیزی بهتر از قرآن بیاورید ما تسلیم هستیم.
خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد مزه فهم دین، عمل به آن، تبلیغ دین به ما بچشان. (آمین)
خدایا! آنچه به ماده‏ای دین، معرفت، حکومت، امنیت، سلامت، علم، آبرو، خدایا هرچه به ما داده‏ای تو شناخت و شکرش را به ما مرحمت بفرما.(آمین)
خدایا! در بهمن طاغوت ایران سرنگون شد تمام طاغوت‏های جهان را سرنگون کن.(آمین)
خدایا! در جمهوری اسلامی سه گروهند، گروهی که اخلاص کار می‏کنند خدایا این‏ها را به سلامت بدار. گروهی که ناشیاند ولی حلال‏زاده‏اند، آدم‌های خوبیاند ولی بلد نیستند، خراب می‏کنند، آن‏ها را هم عقل و تدبیر مرحمت بفرما، گروهی با برنامه ریزی کیف می‏کنند که اسلامی و ایران بشکند، لذت می‏برند از شکستن ما، و برنامه ریزی می‏کنند برای شکستن ما، خدایا آنها را هم بشکن.(آمین)
«والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی    جلد : 1  صفحه : 969
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست