نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 969
«بسم اللّه الرّحمن الرّحیم» الهی انطقنی بالهدی و الهمنی التقوی
ادامه سوره قصص را تفسیرش را داشتیم به این آیه رسیدیم که خدا به پیامبرش میگوید: که نبودی ما به پیامبران قبل در کوه طور و از جانب غرب و از شاهدین و از جانب غربی نبودی، خلاصه وصل به تاریخ باش. که خبرهایی در تاریخ بوده که تو نبودی ما اینها را از علم غیب به تو گفتیم. اگر انسان از غیب از اطلاعات آسمانی جدا بشود خودش همین اطلاعات دورش را میبیند. خوراک، پول، مسکن. یک عربی حرف قشنگی میزد میگفت: ما قبل از اینکه پیامبر بیاید همهاش نگاهمان به زمین بود، شر و شراب و عیش و غارت و قتل. یه مرتبه پیامبر آمد گفت: «فلا اُقسم بمواقع النجوم» به مدار ستارگان قسم خورد ما را از پائین برد رو به بالا، قبل از آمدن انبیاء مردم در مقابل سنگ و چوب سجده میکردند، از جماد رفت به خالق، نبودی که ما چطور تو را بند کردیم به گذشته و آینده و تاریخ. بعد میفرماید: اینها همه رحمت بود. آیه 47 سوره قصص که یک بخش از آن را گفتم میگوید که: «و لو لا ان تصیبهم مصیبة بما قدمت ایدیهم فیقولون» وقتی گیر میکنند میگویند تقصیر تو است اگر یک پیامبری میفرستادی ما را هدایت میکردی ما دچار بدبختی نمیشدیم. برای اینکه مردم یک حرفی نزنند ما پیامبر فرستادیم. آخه اگر شما از یک خیابان بروی و پلیس جریمه ات کند شما میگویی تقصیر شماست. تابلو ورود ممنوع نبود. برای اینکه گیر ندهید که بدبختیهای ما به خاطر این است که تو اعلام نکردی پیامبر فرستادیم که کسی نگوید من نمیدانستم. تا این آیه را در جلسات قبل آمده بودیم؛ بحث ما ادامه تفسیر سوره قصص آیه 47؛ «و لو لا ان تصیبهم مصیبة بما قدمت ایدیهم فیقولوا لو لا ارسلت الینا رسولا فنتّبع آیاتک و نکون من المؤمنین»: برای اینکه وقتی مصیبت به مردم میرسد به خاطر عملکردشان، مردم گرفتار میشوند به خاطر کج رویشان غلطی میکنند چوب خوره و خلافی میکنند جریمه میشوند. دروغ میگوید بی اعتبار شده. و سیگار میکشد تنگ سینه پیدا میکند دور حوضش نرده نمیگذارد بچهاش غرق میشود. درست رانندگی نکرده تصادف میکنه و مراعات بهداشت را نمیکند مریض میشود. همینطور که این کارها ملموس و پیداست یکسری چوبهایی که ما میخوریم علّتش پیدا نیست. باید پیامبر بگوید که چون همچین کردی آبروی فلانی را ریختی آبرویت را ریختند. برای اینکه مصیبتهایی به مردم اصابت میکند و گرفتاری به مردم میرسید به خاطر «بما قدمت ایدیهم» آنوقت بعد میگوید بعد زباندرازی میکنند که: «لو لا ارسلت الینا رسولا» خدایا چرا رسول نفرستادی رسول فرستادی اگر رسول میفرستادی ما دچار این بدبختی نمیشدیم. میگوید برای اینکه مردم یک حرفی نزنند ما پیامبر فرستادیم: خلاصه اینکه در جلسه قبل، آیه قبل فرمود نبوّت رحمت است.
هدف بعثت پیامبران، اتمام حجت بر مردم
این جلسه میخواهد بگوید نبوّت اتمام حجت است. ما پیامبر فرستادیم تا اتمام حجت کنیم. سؤال: آیا واقعاً عقل کافی نیست؟ آیا علم کافی نیست؟ آیا تربیت خانوادگی کافی نیست؟ آیا وجدان کافی نیست؟ پاسخ: دلیلش این است که همه جنایتها را عاقلها میکنند، دیوانهها خطری ندارند، یک سنگ به شیشه میاندازند تمام طراحی هایی که دنیا را به آتش میکشد چه کسی دنیا را تهدید میکند؟ آمریکا، آمریکا مگر دیوانه است. چه کسی تهدید میکند امنیّتها را، امروز افغانستان و عراق، فردا جای دیگر، مگر آمریکایی دیوانه است، مگر بی سوادند مگر جامعه شناس و روانشناس ندارند، اوه آنقدر دکترای علوم تربیتی آنجاست، آنقدر دکترای حقوق در آمریکاست و حقوق ملتها از بین میرود. خود ما، میتوانیم آمار بدهیم که افرادی از ما که باسوادتر هستند، یعنی اینکه 30 تا کتاب خوانده است فسادش کمتر از 29 تا و این از 28 کتاب کمتر، یعنی بگوئید هر کس یک کتاب بیشتر بخواند خوبتر میشود نه، باسوادتر میشود ولی خوبتری معلوم نیست. هیچ دلیلی نداریم که آنها که علم و درست بیشتری دارند خلاف، گاهی همان عقل و علم را وسیله قرار میدهد که خلافش پررنگتر باشد. مثلاً یک گیوه دوز چقدر میتواند دزدی کند یا خلافکار باشد، میگوئیم کفش بدوز باید ککها را ریز بزند میدزدند درشت میزنند، یعنی دزدی گیوه دوز در کک است یک میوه فروش خلافش در یک صندوق پرتقال، فاسدها را زیر و بزرگها را رو میگذارد، خلافش در چهار تا پرتقال است و در چهار تا کک اما اگر یک آدم عاقل، دانشمند و تحصیل کرده در سطح بالا تربیت انبیاء نباشد به چهار تا کیک و پرتقال نیست خیلی خطرناک است. میگوید: ما رسول فرستادیم تا مردم نگویند: «لو لا ارسلت الینا رسولا» چرا برای ما رسول نفرستادی؟ «فنتّبع» پیروی و تبعیت کنیم آیات تو را، و از مؤمنین باشیم. ما پیامبر فرستادیم تا مردم نگویند چرا راهنما نفرستادی؟ سؤال: دلیل و فلسفه نبوّت چیست؟ پاسخ: اتمام حجت، تا کسی حرفی برای زدن نداشته باشد. خوب برویم آیه بعد: «فلّما جاءهم الحق»، اول میگویند خدایا یک پیامبر بیاید اما حالا این را هم بگویم که مشکلات این چیه؟ مشکلات عقل و علم چند چیز است که اشاره میکنم.
علم و عقل، لازم است، کافی نیست
1-محدودیّت: عقل محدودیّت دارد و یک سری چیزها را نمیفهمد، علم محدودیت دارد مگر ما چند کتاب خواندهایم. علم و عقل محدودیّت دارد از همه گذشته محکومیت؛ آفات علم و عقل را میگویم: سؤال: آیا علم و عقل آفت دارد؟ جواب: بله آفت علم و عقل 1-محدودیت، علم کم است. 2-محکومیت است؛ علم دارد و میفهمد ولی فشار خارجی پیش میآید و دست از علم خودش برمیدارد. 3-اختلافات: اگر عقل و علم و مردم را به تربیت و وجدان رها کنیم و نبوت را بگذاریم کنار هرکس طبق سلیقه خودش هرکسی یک جوری کار میکند. میگوید عقل من اینطور میپسندد به نظر و سلیقه من اینطوری است. سلیقهای میشود. الان فرم دارد نماز اسکلت بندی دارد. اولش «اللّه اکبر» و آخر «السلام علیکم و رحمة اللّه». سر و ته آن معلوم است. ولی آقا که میرود منبر نمیفهمیم چقدر، ده دقیقه یک ساعت است و نمیدانیم چه خواهد گفت. ولی نماز را هرکس میفهمد «بسم اللّه»، «ولاالضالین»، «قل هو اللّه» رکوع. ما اگر نماز را از ما بگیرند و بگویند هر کس خودش عبادت کند عبادت یک ثانیهای داریم تا 14 ساعتی به هم میریزد همه چیز، عقل لازم است، کافی نیست علم لازم است و تربیت، کافی نیست و وجدان اینها کافی نیست ما منکر اینها نیستیم من خودم هم عاقل و هم باسوادم یه خورده ولی کافی نیست خیلی از جاها میفهمد چه کار کند. چقدر علما و عقلای دنیا توی اطاقهای دربسته نشستهاند ولی بدون دسترسی به نتیجهای جلسه شان تمام شده، دور دوم مذاکرات، دور دهم، همه با سوادهای دنیا نشستهاند جلسات سنگین و ساعتهای طولانی آخرش هم به نتیجه مطلوب نرسیدهاند، دیوانه خانه که نبود اینها عاقل و باسواد بوده و کارشناسی شده، در عین حال به نتیجه نمیرسند به خاطر اختلافات سلیقهای، هرکس به سمتی میکشد و به نتیجه نمیرسد. «نبوت»: انسان باید دستش را بگذارد در دست خدا، انسان اگر خودش باشد و عقل و وجدان کافی نیست. خوب برویم سراغ آیه بعد یک صلوات ختم کنید (صلوات حضّار) آیه 48؛ «فلمّا جاءهم الحق من عندنا قالوا لو لا اوتی مثل ما اوتی موسی» همینکه پیامبر و حق سراغشان آمد گفتند: بهانه گرفتند، ما میخواهیم معجزات پیامبر هم مثل معجزات موسی باشد. معجزه هر زمان باید سنخیّت داشته باشد با همان زمان یک مثال ساده؛ اگر کسی خواست برای خیاطها هنرنمایی کند، در نقاشی نمیتواند، باید در خیاطی باشد، یعنی باید دید افکار عمومی چیست بر وزن آن آدم شیرینکاری کند که بگویند اوه عجب این غیر از کار ماست. زمان موسی (علیه السلام) سحر و جادو زیاد بود پیامبر هم عصا انداخت اژدها شد. میگفتند چرا مثلاً همچین کاری نمیکنی به میگوید حالا خوب بهانه شما چیه؟ میگویند: معجزه باید مثل او باشد میفرماید: «او لم یکفروا مثل ما اوتی موسی» شما وقتی موسی معجزه آورد کفر نورزیدید؟
بهانهگیری و لجاجت، شیوه مخالفان راه حقّ
بهانه گیر هستید، افرادی که میخواهند بهانه بگیرند به مختصر چیزی میگویند این چرا این نیست؟ مثلاً میگوید: «علیها تسعة عشر» 19 مأمور دارد، هرکس میخواند 19 تا چرا 20 تا اگر میگفتیم 20 تا میگفت چرا 2 نه نماز مغرب 3 رکعت است، چرا چهار رکعت نیست؟ اگر 4 رکعت چرا 5 رکعت نیست، طواف دور کعبه 7 تا اگر 8 تا بود میگفتند چرا 8 تا، 11 تا میبود همین را میگفتند ما یک دست غیبی را میبینیم، ببین آقا اگر تمام متخصصین انرژی اتمی، تمام متخصصین جامعه و روان شناس، پزشکها، تمام، تمام مغزهای زمین جمع شوند و به مردم بگویند دور این طواف کنید حضرت عباسی نمیگیرد. اما حضرت ابراهیم (علیه السلام) چند هزار سال قبل از پیامبر (صلی اللّه علیه و آله و سلم) یک کعبه ساخت گفت دورش طواف کنید، شبانه روز دارند طواف میکنند. ما میخواهیم بگوئیم چه دستی در کار است که تمام مغزهای متفکر اگر یک جایی را بسازند و حتّی به دانشجوهای خودشان مثلاً رئیس دانشگاه بگوید دانشجویان عزیز مگر من استاد و رئیس دبیرستان شما و آیة اللّه محل شما نیست مزد من اینکه دور این بگردید مردم گوش نمیدهند. چه دستی است و چه رمز و نخ و حرکتی است که یک ناله سر زده شده چند هزار سال ماند. این باید پیگیری شود که قصّه چیست؟ غیر از، یعنی پشت این حرفها یک حرف دیگری هم هست خیلی حرف میزنند چطور این ماند؟ شما پدرت از دنیا میرود، خدا پدرتان را به سلامت بدارد. اگر کسی پدرش از دنیا برود یک هفته اول ده تا قطره اشک هفته دوم 8 تا و بعد 4 و 3 و کم کم دو، سه سال که میگذرد حتی، دیگه فراموش میکند، کم کم عکس او را هم از جلو چشم برمیدارد. یعنی انسان نسبت به پدر و مادرش بعد از چندی فراموش میکند. ولی این حسین (علیه السلام) کیست که سال به سال عاشورایش پر رنگتر میشود چه دستی در کار است آدم فوت پدرش را فراموش میکند، چطور امام حسین (علیه السلام) 1400 سال است فراموش نشده. 43 تا رادیو به امام خمینی (ره) بنیانگذار جمهوری اسلامی دری وری میگفت و از صدام تجلیل میکرد چطور یک مدتی که گذشت مرده امام از زنده صدام عزّتش بیشتر است کسی رئیس جمهور یک مملکتی باشد و ادعای سردار قادسیه را داشته باشد. توی لانهها و خانه هایش را بیایند بازرسی کنند ذلیلترین رئیس جمهور در تاریخ صدّام شده و حال آنکه از همه رؤسای جمهور گردن کلفتتر بود، شد چی، به خاطر اینکه خدا قول داده، «والعاقبة لاهل التقوی»، «والعاقبة للمتقین» عاقبت مال متقین و اهل تقواست. «انّا لننصر رسلنا و الذین ءامنوا» ما انبیاء خودمان را، بینندهها وقتی بحث را گوش میدهید. حاجیها مکه هستند، یکی، دو میلیون جمعیّت سالها پول جمع میکنند. حالا بعضی کشورها بچه که به دنیا میآید حساب بانکی برایش میگذارد برای اینکه بعد که بزرگ میشود روی حساب قرعه و.. البته نمیدانم حالا برنامهاش چیست؟ که اینها اتوماتیک میروند مکه، حتی، حدیث داریم که: یک قوطی و به قول امروزیها یک قلّک (حساب بانکی) بگذار یک پولی درمیآوری که صد در صد حلال است بگو «هذا للحجّ» برای مکه، یه ذره، ذرّه جمع شود که یک دفعه بهت فشار نیاید. حتی حدیث داریم که: مردها زندگی خانوادهشان را سخت بگیرند یعنی حتی نان و نمک به زنشان بدهند و نان و سرکه بدهند و از گوشت چیزهای گران دوری کنند عوضش پولشان را جمع کرده و خانمشان را ببرند مکه. این چیه که از اول تولد بعضی کشورها، مثلاً امام حسن (علیه السلام) 25 مرتبه پیاده میرود مکه و هرچه هم میروند سیر نمیشوند. آخه شما 33 پل اصفهان را که دیدی میگویی بیا برویم یک بار دیگر. باب صبح دیدم ولم کن تو را به حضرت عباس یعنی الان دیگه شوفرهای تاکسی در اصفهان از دیدن 33 پل لذت نمیبرند. و آنهایی که چند بار اصفهان رفتهاند از دیدن عالی قاپو و سی و سه پل لذت نمیبرند چطور شد افرادی هر چه میروند مکه تشنهتر میشوند؟ یک رمزی دارد. حالا قرآن میفرماید که: شما بهانه گیر هستید، میگوئید که: «لو لا ارسلت» چرا پیامبر نیامد. پیامبر هم بیاید گوش نمیدهید. مگر تورات نیامد، مگر سابقه خرابی ندارید؟ شما همانهایی هستید که «او لم یکفروا بما اوتی موسی» قبلاً مگر قبلاً موسی موسی آمد کفر نورزیدید؟ «و قالوا سحران تظاهرا» و گفتید هم قرآن و هم تورات سحر است. «انّا بکل کافرون» ما همه چیز را قبول نداریم هر چی بگوئید قبول نداریم، شما از اول موضع گرفتید. افرادی موضع گرفته میگوید فلانی آدم خوبیه بعد میگوید: آقای قرائتی نظر شما راجع به فلانی چیه؟ نظر من این است که اشتباه دارد. ولش کن این آخوند هم به درد نمیخورد. بابا از اول موضع گرفتهای و مرید او شدهای دیگه بعد هم هرچه؛ مثل آدمی که میخواهد خودش را به خواب بزند. خو، خو، لگد به او هم بزنی، این بنا دارد بخوابد، با لگد هم خور خور میکند. اما اگر طبیعی خوابش برده باشد دو مرتبه با حسن آقا و حسین جون پا میشود. پس اگر طبیعی باشد با تذکر بیدار میشود اما اگر لجوج و از اول موضع گرفته، هر چی هم بیاید: «انا بکلّ کافرون» هرچی هم بگویی گوش نمیدهد. یک سیگاری تند تند سیگار میکشید گفتند: پدرجون نکش یه خورده نگاه کرد گفت نمیفهمی یکی دیگه گفت، گفت: تو هم نمیفهمی، گفت اگر پول سیگار را جمع کنی میتوانی برای بچه ات یک چیزی ذخیره کنی، گفت: همه تان نفهمید. این موضع گرفته و میخواهد بکشد. ابر و باد و مه و خورشد میگوید همه تان نمیفهمید. من باید سیگار بکشم. قرآن میفرماید: «انّا بکلّ کافرون» هرچی بگوئید، موسی و عیسی و… همه دروغ میگوئید چون موضع گرفته است «قل فأتوا بکتاب من عندالله هو اهدی منهما» پیامبر موضع ندارد میگوید اگر یک کتاب بهتر آوردید «اهدی منهما اتبعه» چه دین قشنگی است. قرآن میگوید که، آیه 49 «قل» به مردم بگو «فأتوا» این کتاب من بود، شما یک کتاب بیاورید «بکتاب من عندالله اهدی منهما» یک کتابی از جانب خدا بیاورید «اتّبعه» من پیروی میکنم «ان کنتم صادقین».
معیار پذیرش سخن، هدایت است
به مردم بگو یک کتابی از طرف خدا بیاورید هدایت گرتر باشد از تورات و انجیل من لجبازی ندارم پیروی میکنم. افراد رنگ وارنگ برخورد میکند. مثلاً این چرا همچین، چرا، چرا، بگو مثلاً شما یک رهبری بهتر از امام خمینی (ره) بیاور ما میگوئیم زنده باد او، خدا میداند بعضیها که میگویند ما طرفدار، اگر بگوئی ببخشید، لطفاً 4 کمال از آقای که قربانش میروی بنویس نمیتواند بنویسه، لجاجت نکنیم، البته عیبهایی که هست بپذیریم. من یک جملهای هست خیلی نقل میکنم از یکی از دوستان خدای رحمتش کند، میگفت: – توجیه حماقت است؛ ما اگر بخواهیم همه چیز را توجیه کنیم که همه آدم خوب است و هیچ عیبی نیست این خیلی آدم احمقی باید باشد که از دم بگوید خوب هستند. تضعیف جنایت است؛ برای اینکه میدانی چقدر شهید شد تا جمهوری اسلامی درست شد حالا به همین راحتی و سادگی جمهوری اسلامی را زیر سؤال میبری؟ – تکمیل رسالت است؛ خیلی جمله قشنگی است الان رسالت ما این که تکمیل کنیم. تا اینجا آمده عیب دارد آن را برطرف کنیم نه میخواهیم توجیه کنیم که همه آدمها خوب هستند. اگر بخواهیم بگوییم همه کارها خوب و همه انسانها درست، خیلی باید آدم احمقی باشد. اگر خواسته باشیم بگوئیم حالا که این کار بد است، این شهردار، وکیل، وزیر، مدیر، کاسب، تاجر، حالا که ما چهار تا بد دیدیم دیگه نیستیم تضعیف کنیم این هم جنایت است. ما دیگه 22 بهمن راهپیمایی کاری نداریم ما دیگه نماز جمعه، چرا تضعیف میکنی؟
نه توجیه، نه تضعیف، بلکه تکمیل
پس چه کنیم؟ هیچی رسالت ما تکمیل است. ببینیم کجا گیر است گیرش را حل کنیم، آقا نمیشود ممکن است من نتوانستهام، دو نفری بشویم. دو نفری نمیشود، طومار، نمیشود، راهپیمایی، نمیشود، توی روزنامهها، داد گریه میکنیم توی مسجد بالاخره باید حل بشود. شما بچه ات مریض است در خانه احمد آقا را میزنی میگویند خواب است شما بگویی پس بچه را دور بیاندازیم. یه خانه دیگر، دومی، سومی، میگویی درب را باز کن بیشتر میدهم. گاهی وقتها، یادم نمیرود یه جایی میخواستم بروم خیابان خاکی و چاله چوله ولی کار لازمی داشتم گفتم به تاکسی مرا ببر هرچه بخواهی بهت میدهم کار دارم گفت سوار شو، سوار شد این بنده خدا هی افتاد توی چالهها، جاده خاکی آخرش که پیاده شد دیدم هیچی پول جیبم نیست (خنده حضار) دیدم خیلی بد شد آبرو ریزی گفتم حاج آقا، خدا میداند، نمیدانستم پول جیبم هست یا نه، حالا یک کار کن دو مرتبه مرا سوار کن ببرم توی شهر مغازهای آشنا هست پول بگیریم دو مرتبه مرا برگردان همین جا، گفت آشیخ میشود مرا رها کنی (خنده حضار) میترسم توی این چاله چولهها ببرم اون مغازه بسته باشد. درب را باز کن، ما شرمنده شدیم. گفت: فهمیدم که تو راست میگویی. ما چیزش را گرفتیم که یه وقت خدا برای کسی بد نیاورد. یه بار دیگر هم زمان شاه طلبه بودیم لباسهای نو پوشیدم سوار اتوبوس شدم بیام تهران، تا سوار شدیم شاگرد شوفر آمد گفت آقایان کرایهها را حاضر کنند دیدم من لباس نو پوشیدم پولها را نگذاشتهام توش، خیلی بد شد حالا چه کنم به راننده گفتم مرا پیاده کن، چرا؟ گفتم لباس نو پوشیدهام پول نگذاشتهام و کرایه ندارم، گفت: بنشین مهمان من، گفتم من تهران هم پیاده شوم حالا اول بدبختی است یا همینجا مرا پیاده کن یا خرجی تهران را هم به من بده (خنده حضار) یه خورده پول از این راننده گرفتیم، خرجی تهران را گرفته، البته آدرس گرفتم بهش دادم، تا حالا به لطف خدا مال کسی را نخوردهایم، گاهی میشود اینطوری توجیه حماقت است، تضعیف جنایت، تکمیل رسالت است. برو بابا این مسجدیهای این مسجدی بد است باشد، تو هم برو مسجد هم عیب او را نداشته باش. این دانشجو، یک دانشجو عیب دارد، تو برو دانشگاه اول عیب را نداشته باش، تو برو توی بازار کلاه برداری که او میکند تو نکن. «احدی من» این کلمه، را من یک خورده درباره آن صحبت کنم، یعنی هرکس هدایتش بیشتر است. ما افتخار داریم که هیچ تعصّبی روی هیچ چیز نداریم. این قرآن و از قول پیامبر «اهدی منهما» میگوید که اگر کتابی آوردید که هدایتش بیشتر بود تسلیم میشویم خلاص، قرآن چند بار گفته، اگر یک کتاب بیاورید مثل قرآن ما دیگه خداحافظی میکنیم، دیگر جنگ و اینترنت و ماهواره و سم پاشی و شایعه اصلاً همه را ول کنید. «فأتوا بکتاب مثله» یک کتابی بیاورید مثل قرآن ما دکانمان را جمع میکنیم ممکن است بگویی مثل قرآن نمیتوانیم بیاوریم. «فأتوا بعشر سُوَر» ده تا سوره مثل قرآن بیاورید ما بساطمان را جمع میکنیم، باز میگوید تخفیف میدهم «فأتوا بسورة» یک سوره مثل قرآن بیاورید باز هم تخفیف میدهم «علی ان یأتوا بحدیث» یک خاطره مثل قرآن بیاورید من بساطم را جمع میکنم.
تحدّی قرآن، همراه با تخفیف و تحریک مخالفان
چقدر تخفیف میدهد اول یک کتاب صد و چهارده سوره، بعد یکجا صد و چهارده سوره را تخفیف میدهد میگوید ده سوره، بعد 9 تا را تخفیف میدهد میگوید یک سوره بعد یک سوره را هم میگوید یک خاطره تازه این چهار دفعه تخفیف میدهد چهار دفعه هم تخفیف میدهد تحریک میکند میگوید: «ان کنتم صادقین» اگر راست میگویی، یعنی نمیتوانی، طومار درست کنید، کنگره بین المللی «و لو کان بعضکم لبعض ظهیراً» میخواهی فلانی را هم از آن طرف دنیا با هواپیما دو سره بیاورش «و ادعوا من استطعتم» دعوت کن هرکس را استطاعت داری. یعنی هر کس را میخواهی، بعد گفته تو که هچ ننه و بابا هم نمیتوانند، «لن تستطیعوا»، «اللّه اکبر» چهار مرتبه تحریک کرده، پشت به پشت همدیگر بدهید نمیتوانید، از هر کجای کره زمین بیائید نمیتوانید، هرگز نمیتوانید. چهار مرتبه نیش زده که تو نمیتوانی چهار مرتبه هم تخفیف داده، این چه دینی است؟ حالا ما فارسی هستیم و عربی بلد نیستیم. ما چقدر کمونیست عرب داریم میلیونها کمونیست عرب داریم که دانشمند هم هستند. هم باسود و هم زبان مادری عربی و هم ضد خدا، این پیام هست چهار تخفیف و چهار تحریک. اگر من گفتم آقا این قرآن را از دست من بگیر، اگر گرفتی من سند خانهام را به اسمت میکنم، اگر مردی بگیر، اگر زور داری بگیر، با دوستانت با هم بیائید بگیرید، تلگراف کن هر پهلوانی بیاید بگیرد از دست من بعد گفتم حالا نمیخواهی قرآن را بگیری یک جلدش را بگیر، یک ذرهاش را بگیر، بعد، اگر هی تخفیف دادم تحریک کردم و شما هی به من تیراندازی کردی ولی یکی نمیآید این قرآن را بگیرد از این چه میفهمیم؟ این همه دشمنان اسلام، الان تمام حمله آمریکا برای محو اسلام است. اصلاً اجلاسهایی را که گرفتهاند گفتهاند ما سه چیز را در آن گیر کردهایم قطعنامه اجلاسهایی که در تلاویو و جای دیگر بوده گفتهاند: اینها یک مسئله دارند، امام حسین (علیه السلام) این عاشورا، هرچه باشد دوباره مردم را بسیج میکند، هرچه در روزنامهها و خطهای سیاسی انتقاد، فلان، ظهر عاشورا همه میگویند، حسین، حسین، هیچ کس نمیگوید توی چه خطی هستی. این عاشورا زور دارد فقیر و غنی، بچه و بزرگ همه را بسیج میکند این حسین را چه بهش کنیم؟ بعد میگوید: اینها زیر بار ما نمیروند میگویند کلّتان کشکید ما منتظر مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) هستیم میآید یک حکومت جهانی، ول کن بابا آمریکا آروغ میزند، اصلاً هر کشوری اف 14 و 16 نشان میدهد میگوید بابا کلشان کشکند حکومت حق، تک محوری و حق محوری مال امام زمان (عجل اللّه تعالی فرجه الشریف) است، یک مهدی دارند. اخیراً هم یک ولایت فقیهی درست کردهاند (!؟) این هم زور دارد میتواند مردم را بسیج کند، امام خمینی (ره) بود که راه انداخت این بساط را، گفتند: ما حریف امام حسین نمیشویم چون خیلی داغ است، امام زمان هم نمیشود حریفش شد داغ است بیایید یک کاری کنیم روی این ولایت فقیه البته باز نمیخواهم بگویم، توجیه حماقت است ممکن است بنده که نماینده امام باشم یکجا دسته گل آب بدهم، اینجا ماشین و خانه و زن و بچهام من ضامن رفتار تک تک آدمها نیستم. ولی به نباید به خاطر اینکه این درخت چهار تا میوهاش است درخت را ارّه کنی، نباید یه جایی اگر دو تا لک از سقف میآید ساختمان را منفجر کنی. اگر مشکل دارد باید تکمیل کنیم که رسالت است. پس 4 تخفیف و 4 تحریک، تحریک «انْ کنْتم صادقین» ظهیر یعنی چه؟ ظهر یعنی پشت ط ظ «ظهیراً» یعنی پشت به پشت هم بدهید «وادعوا» یعنی چه؟ دعوت کنید «من استطعتم» هر کس را از هر کجای کره زمین از هر نژادی و زبانی و زمانی، مکانی و شخصیّتی، «مَنْ» یعنی هر کس نه سنش چقدر و سوادش چقدر، هر کسی را از هرکجا، در هر زمانی، بعد هم میگوید: هرگز، چهار تحریک، چهار تخفیف، این همه دشمنان بناست ما را بشکنند ولی این مثل قرآن نمیآورد چیست قصه، ما میگوئیم «اهدی منهما» اگر مثل قرآن کسی آورد «بسم اللّه» یک آیه قرآن را بگوئید من بهترش را دارم، من یک قانون دارم بهتر از این هنوز اسلام شناخته نشده است. الان که بحث را گوش میدهید حاجیها مکه هستند یک چیزی برایتان بگویم اسلام میگوید؛ اگر همه حاجیها دوشنبه رسیدند مکه و یک حاجی یک ساعت زودتر آمد، یکشنبه یک روز زودتر آمد این حاجی که یکشنبه آمد دیگه حرفش توی دادگستری از اعتبار میافتد، از عدالت ساقط است چرا؟ من زود آمدهام گناهم چیه؟ میگوید: گناهت این است که اسبت را در راه دواندهای، اول روزها که با اسب و شتر میرفتند مکه، کسی که حمایت حیوان نکند، حتی در راه مکه اسبش را بدواند معلوم میشود سنگدل است، قساوت قلب دارد و کسی که رحم به حیوان نکند ولو انسان حاجی باشد از اعتبار میافتد چه دینی را سراغ دارید که در رحم به حیوان یک انسانی را برای همیشه (!؟) سرنگون میکند. حالا شما بیاورید حمایت حیوان شما این حدیثی را که برای حمایت حیوان خواندم بروید بگوئید تمام قوانین که برای حمایت حیوان است بررسی کنید اگر چنین جمله در آن بود. اگر حاجی حتی در راه مکه بی رحمی کند و اسبش را بدواند از اعتبار ساقط میشود خیلی جمله قشنگی است. چیزی بهتر از قرآن بیاورید ما تسلیم هستیم. خدایا! تو را به حق محمد و آل محمد مزه فهم دین، عمل به آن، تبلیغ دین به ما بچشان. (آمین) خدایا! آنچه به مادهای دین، معرفت، حکومت، امنیت، سلامت، علم، آبرو، خدایا هرچه به ما دادهای تو شناخت و شکرش را به ما مرحمت بفرما.(آمین) خدایا! در بهمن طاغوت ایران سرنگون شد تمام طاغوتهای جهان را سرنگون کن.(آمین) خدایا! در جمهوری اسلامی سه گروهند، گروهی که اخلاص کار میکنند خدایا اینها را به سلامت بدار. گروهی که ناشیاند ولی حلالزادهاند، آدمهای خوبیاند ولی بلد نیستند، خراب میکنند، آنها را هم عقل و تدبیر مرحمت بفرما، گروهی با برنامه ریزی کیف میکنند که اسلامی و ایران بشکند، لذت میبرند از شکستن ما، و برنامه ریزی میکنند برای شکستن ما، خدایا آنها را هم بشکن.(آمین) «والسلام علیکم و رحمة اللَّه و برکاته»
نام کتاب : درس هایی از قرآن نویسنده : محسن قرائتی جلد : 1 صفحه : 969