است، يقين پيدا مىكند كه آفرينندهء او ذات اقدس حضرت حق است؛ پس يقين پيدا مىكند كه از خود هيچچيزى ندارد و هرچه دارد از اوست.
در نهج البلاغه آمده است:«اِنَّهُ الْفَرْدُ وَلا ثانِىَ لَهُ» فرد بلاثانى چيست و از چه جهاتى فرد است؟
اين به لحاظ حالت اوّليت خداست يعنى وقتى اعتقاد داشتيم كه «اِنَّهُ اَوَّلُ الْاَشْياءَ وَ قَبْلَ كُلِّ الْاَشياءِ» بنابراين «هُوَ الْفَرْدُ بِلاثانِىَ لَهُ» يگانهاى است كه ديگر دومى ندارد: در «معانى الاخبار» شيخ صدوق رَحمَهُالله نقل شده كه شريح بن هانى در جنگ جمل از اميرالمؤمنين (ع) سؤال كرد كه مىگويند: خدا يكى است. واحد يعنى چه؟ آن حضرت فرمودند: واحد است يعنى براى او دومى نيست. همانطور كه خيلى چيزها بقاء دارند، اما بقاءشان محدوديت دارد لكن خدا باقى است و غايت ندارد.[1]
2 - ايمان به رسالت پيامبر (ص)
ثُمَّ الْاِيْمانُ بى وَالْاِقْرارُ بِاَنَّ اللهِ تَعالى اَرْسَلَنى اِلى كافَّةِ النّاسِ بَشيراً وَ نَذيراً وَ داعياً اِلَى اللهِ بِاِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنيراً.
پس از توحيد، مرحلهء دوم بندگى خدا، ايمان آوردن به من