بودند و براى فردا برنامهريزى مىكردند كه فردا چه كنيم، و لكن به فردا نرسيدند.
يا اَباذَرْ! لَوْ نَظَرْتَ اِلَى الْاَجَلِ وَ مَسيرِهِ لَاَبْغَضْتَ الْاَمَلَ وَ غُرُورَهُ.
اگر نگاهى به اجل خود و مسير آن بكنيم آرزوهاى دور و دراز كه باعث مغرور شدن به آنها است را دشمن خواهى داشت.
اگر به اجل و سرنوشت آن بينديشيم درمىيابيم كه ما در مسير اجل قرار گرفتهايم. يعنى هيچ اطمينانى نيست كه انسان ساعت ديگر هم زنده باشد. كى اين دروگر بيايد و ما را درو كند؟ و هيچ معلوم نيست كه حضرت عزرائيل (ع) كِى تشريف بياورند و جان ما را بگيرند. جداً اگر انسان به اجل و عمر خودش توجهى داشته باشد همينطور است و جاى تعجب نيست.
با اينكه خداوند بشر را نسبت به اجلش آگاهى نداده و نفرموده كه عمر انسان كى سر مىرسد، با اين حال كارهاى ما طورى است كه گويى هميشه مىخواهيم در دنيا زنده بمانيم. همانطور كه حضرت امير (ع) مىفرمايد:«و مسكين ابن آدم» چقدر اولاد آدم، بيچاره و بدبخت است»؛ زيرا يكى از بدبختىهاى بشر طبق فرمودهء حضرت على (ع) اين است كه مَكْتُومُ الْاَجَلِ است يعنى اجلش پوشيده شده است چه وقت پايان عمر ماست؟ نمىدانيم، كه