يا اَباذَرْ! كُنْ كَاَنَّكَ فِى الدُّنْيا غَريبٌ اَوْ كَعابِرِ سَبيلٍ وَعَدِّ نَفْسَكَ مِنْ اَصْحابِ الْقُبُورِ.
اى ابوذر! در دنيا چنان باش كه گويى غريبى هستى يا يك رهگذر، و خود را از اهل گور به حساب آور.
چطور ممكن است با اينكه انسان در دنيا دوست و رفيق دارد، فاميل و آشنا دارد، هم درس و هم بحث دارد و هم نشين و اولاد دارد، اما احساس غربت كند. ظرافتهايى در كلام معصومين است، يعنى آنقدر اهل آخرت و اهل الله شويد كه بودن شما با افراد عادى موجب ناراحتىتان شود و هميشه بخواهيد كه روحتان با بزرگان و اولياءالله و ارواح طيبه باشد. آنجا كه اميرالمؤمنين (ع) فرمود:«فُزْتُ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ» معنايش اين نيست كه من از غم و غصههاى دنيا راحت شدم. على (ع) را با دنيا چه كار؟ خود او مىفرمود: ما را چه به فدك. اگر حضرت مال دنيا مىخواست، اين همه سرمايه در دستش بود. براى چه انفاق مىكرد؟ يك جهتِ فُزْتُ وَرَبِّ الْكَعْبَةِ همين است كه مولا اميرالمؤمنين مال اين عالم نبود. خداوند اين بزرگوار را مثل پيامبر (ص) آورده بود در اين دنيا گويى، در اين دنيا غريب بود و من معتقدم آن مصيبتى كه على (ع) را زجر مىداد مسأله آخرتى و دينى مردم بود، و گريه ما براى اينها از اين جهت است كه چطور خداى تبارك و تعالى شخصيتى