بزرگوار مانند على (ع) را آورد در اين دنيا براى هدايت ما، ولى ما قدرش را ندانستيم، والّا اينها مال زمين نبودند و مال اين دنيا نبودند. آن مردم بىوفا قدر على (ع) را نشناختند و او را اذيت و آزار كردند. آن حضرت بايد بنشيند و حسرت بخورد كه «اَلدَّهْرُ أَنْزَلَنى ثُمَّ أَنزَلَنى حَتّى قيلَ مُعاوِيَةُ وَ عَلِىٌّ»[1] «روزگار اينقدر مرا پائين آورد تا اينكه گفته مىشود: معاويه و على»، به راستى خيلى مصيبت است، اميرالمؤمنين كجا و معاويه كثيف كجا؟ معاويهاى كه سرتاپا جسم و ماده و خباثت است در مقابل على (ع) قرار دارد كه همهاش نور است. على (ع) در دنيا غريب بود و پيامبر (ص) چند بار فرمودند:«طُوبى لِلْغُرَباءَ» خوشا به حال غريبان، و ما بايد سعى كنيم جزء غُربا باشيم. دنيا را خانه آرامش خودتان انتخاب نكنيد. بدانيد كه «اَلدُّنْيا دارٌ بِالْبَلاءِ مَحْفُوفَةٌ»[2] فكر نكنيد در دنيا در آسايش هستيد؛ بايد به خود رنج و زحمت دهيد و خود و ديگران را ارشاد و اصلاح كنيد. حضرت ابوذر نيز در اين دنيا غريب بود.
او به دستورات پيغمبر (ص) خوب عمل كرد، زندگى و كاشانه و خانه نداشت. او رفت و در ربذه ماند و به دخترش گفت: آخر عمر من است. دختر به گريه افتاد. او گفت: گريه نكن. دختر گفت: در