مىشود و در اين امر حتى ذرهاى تمايلات نفسانى و يا انگيزههاى احساسى مؤثر نيست. چرا كه از مقام عدل الهى، بدور است شخصى را به خاطر غضب ديگرى كه برخواسته از تمايل نفسانى و يا عوامل احساسى مؤثر بر اراده اوست، عقوبت نمايد.
فاطمه(عليها السلام) پس از پيامبر:
با وفات پيامبر اكرم(ص)، فاطمه(عليها السلام) غرق در سوگ و ماتم شد. از يك طرف نه تنها پدر او بلكه آخرين فرستاده خداوند و ممتازترين مخلوق او، از ميان بندگان به سوى خداوند، بار سفر بسته بود. هم او كه در وجود خويش برترين مكارم اخلاقى را جمع نموده و با وصف صاحب خلق عظيم، توسط خداوند ستوده شده بود. هم او كه با وفاتش باب وحى تشريعى بسته شد؛ از طرفى ديگر حق وصى او غصب گشته بود. و بدين ترتيب دين از مجراى صحيح خود، در حال انحراف بود. فاطمه(عليها السلام) هيچگاه غم و اندوه خويش را در اين زمينه كتمان نمىنمود. گاه بر مزار پيامبر(ص) حاضر مىشد و به سوگوارى مىپرداخت و گاه تربت شهيدان احد و مزار حمزه عموى پيامبر را بر مىگزيد و درد دل خويش را در آنجا بازگو مىنمود. حتى آن هنگام كه زنان مدينه علت غم و اندوه او را جويا شدند، در جواب آنان صراحتاً اعلام نمود كه محزون فقدان رسول خدا و مغموم غصب حق وصى اوست.
ـ