صورت گرانفروشى بروز مىكند. وقتى اصل كالا گران باشد و مغازهدار، گران بخرد، ناچار است گران هم بفروشد و اينجا شخص فروشنده مقصر نيست؛ اما اگرفردى به حق خود قانع نباشد و از كمبودى در جامعه يا از ناآگاهى مشترى سوءاستفاده كند و قيمت را بالا ببرد، اين كار خيانت در قيمت محسوب مىشود. فرقى هم بين عرضهى كالا يا كارهاى خدماتى و فنّى نيست. قيمت غيرمعمول و غيرعادلانه، گرانفروشى به حساب مىآيد و در هر رشته و زمينهاى كه باشد فرقى نمىكند. ريشهى اين بيمارى، بيشتر حرص به دنيا، ثروتاندوزى، نداشتن قناعت، بىايمانى، بىانصافى و سودجويى است. در هر صورت يك بيمارى و يك غده سرطانى است كه اساس اقتصاد جامعه را متزلزل مىكند و بايد از آن جلوگيرى شود. نرخها بايد عادلانه و در جهت حمايت از مصرفكننده باشد. گرانفروشى در احاديث به شدت نكوهش شده است. اكنون به نمونههايى از آن اشاره مىكنيم:
امام صادق عليه السلام و سود برابر سرمايه
امام صادق عليه السلام غلامى به نام «مصادف» داشت. روزى امام او را خواست و يكصد دينار به وى داد و فرمود: «براى يك سفر تجارى به مصر آماده شو؛ چون عائله من زياد شده است.»
مصادف با آن پول، كالايى خريد و با ساير تجار روانه مصر شد تا كالايش را در آنجا بفروشد و سودى ببرد. آنها بين راه به قافلهاى برخوردند كه از مصر مىآمد، از آنها پرسيدند: كالايى كه ما همراه خود به مصر مىبريم درمصر چگونه است؟ گفتند: اين كالا در مصر كمياب شده و مردم به آن احتياج دارند.
آنگاه تاجران قافله با يكديگر همقسم و همكلام شدند كه قيمت را دو برابر بفروشند و كالاها را دو برابر قيمت خريد، فروختند و به مدينه بازگشتند. غلام با خوشحالى حضور امام عليه السلام رسيد و دو كيسه را جلوى حضرت گذاشت و گفت: اين اصل سرمايه است (يكصد دينار) و آن سودش (يكصد دينار). حضرت فرمود: اين