حال به قول حافظ تعداد زاهدان ريائى و عالمان بى عمل بىشمارند. اگر خواستيد آمار بندگان خالص را داشته باشيد از تعداد انگشتان دست تجاوز نمىكنند، اگر آنها هم مكتوم نباشند.
ولى آنچه كه تجربه نشان مىدهد براى رسيدن به كمال و معرفت راهى غير از ارتزاق با نان حلال ولو اندك نيست، و آن چيزى است كه قابل مشاهده و تميز براى عموم نخواهد بود، جز بر خواص، كه آنها هم در دسترس عموم نيستند. نان حلال، صغرى و كبراى فراوانى دارد هر چند تعدادى بر اثر سعى و كوشش و استمرار و پشتوانهى كار بدان رسيده مىرسند. ولى آنچه كه براى عموم قابل درك است اين كه نان حلال زائيدهى كسب حلال است.
علت اثر غذا در رفتار آدمى:
انسان وقتى غذايى مىخورد در بدن انسان سه بخش مىشود:
1 - بخشى از آن تبديل به انرژى جهت انجام امور روز مره مىشود.
2 - بخشى از آن تبديل به عضله و استخوان جهت رشد و يا ترميم قسمتهاى از دست رفتهى بدن مىشود.
3 - بخشى از آن بصورت مواد زايد از بدن خارج مىشود.
حال غذايى كه از راه نا مشروع وارد بدن شده و تبديل به نسوج مىشود توسط خون در كل بدن انسان پخش شده و تأثير خود را بر رفتار آدمى مىگذارد: {Sبه هر گندم كه خوردى بىحسابى#دلت را با بهشت افتد حجابىS}
معرفت جز با نان حلال امكان ندارد
مرحوم شيخ حسنعلى اصفهانى (نخودكى) مىگفتند: «در مشهد شخصى بود اهل رياضت بنام سيد هندى، دوستى داشت بنام سيد صحاف كه از او خواسته بود ذكرى برايش بياموزد. سيد هندى از او خواسته بود كه لباس و خوراك حلال تهيه كند. او طبق دستور پارچهها و خوردنىهاى زياد نزد استاد برده بود و استاد از بين آنها فقط يك كرباس (پارچهى ارزان قيمت) و مقدارى از حبوبات را حلال تشخيص داده و از