روزى سيد رضى به نماز برادرش سيد مرتضى اقتداء نمود و در اثناى نماز قصد فرادى كرده، نماز را به تنهايى و بدون جماعت خواند. وقتى كه به خانه مراجعت كردند، سيد مرتضى رحمه الله نزد مادر به گلايه و شكايت پرداخت. مادر، سيد رضى رحمه الله را مورد مذمّت و عتاب قرار داد. سيد رضى در پاسخ گفت: علت اينكه من نمازم را فرادى خواندم، چون در اثناى نماز كه به برادرم اقتدا كرده بودم، ناگهان ديدم برادرم به خون زنان غوطهور است و من از مشاهدهى اين حال متعجّب و متحيّر شدم، ناچار نمازم را فرادى كردم.
پس سيد مرتضى گفتهى برادرش را تصديق نمود و گفت: موقع رفتن به مسجد در بين راه زنى مسئله حيض را از من سؤال نمود و آن باعث شد كه من در اثناى نماز يك مرتبه به ياد آن مسئله افتادم و دربارهى آن مسئله فكر مىكردم.[1]
پرهيز از لقمه شبهه:
روزگارى كه آيت الله العظمى سيد محمدرضا گلپايگانى به مكتب مىرفتند و پدرشان را هم از دست داده بودند رسم چنان بود كه وقت ناهار، كودكان غذاهاىشان را روى هم ريخته، با هم مىخوردند؛ اما آيت اللّه گلپايگانى رحمه الله به كنارى مىرفتند و جداگانه غذاىشان را مىخوردند و هرچه ديگران اصرار مىكردند كه با آنان غذا بخورند نمىپذيرفتند و مىگفتند: شايد پدران شما راضى نباشند كه من از غذاىتان استفاده كنم. روزى بچهها غذاى او را برداشتند و روى غذاى خود ريختند تا مجبور شود با آنها ناهار بخورد، ايشان آن روز ناهار نخوردند.
آرى! رعايت تقوا و حلال و حرام و پرهيز از لقمهى شبهه ناك پلهى اول كمال و ترقّى انسان است.[2]