و باز در كتاب- حجج النبوه- در پاسخ دوستش كه از او خواسته در باره
نظم قرآن كتابى بنويسد اصول آن كتاب را بخوبى شرح داده است ميگويد:
فكتبت لك كتابا اجهدت فيه نفسى و بلغت منه اقصى ما يمكن مثلى من
الاحتجاج للقرآن.
يعنى برايت كتابى نوشتم و تمام كوششم را تا نهايت توانم در آن بكار
بردم، آن توان و نيروئى كه از همچو منى در احتجاج بقرآن ممكن است.
(ص 147- حجج النبوه) پس از جاحظ:
1- عبد اللّه بن أبى داود سبحستانى متوفى 316 ه كتابى بنام- نظم
القرآن- به تبعيت از جاحظ نوشته است.
2- أبو زيد بلخى احمد بن سليمان متوفى 322 ه نيز بهمين نام كتابى در
[1] جاحظ يكى از پيشوايان علم بيان و پركارترين دانشمندان عصر
نخستين اسلامى است كه سيصد و شصت اثر ارزنده علمى داشته است و اكثرا باقيمانده او
را يكى از عشاق كتاب ناميدهاند، بيشتر كتابهاى خود را در جلد اول الحيوان با نقدى
ادبى فهرست كرده است جاحظ در آغاز كتاب( البيان و التبيين) در وصف على 7 مينويسد و قال على ;-« قيمة كل امرء ما يحسن.» فلو لم نقف من هذا
الكتاب الاعلى هذه الكلمة لوجدناها شافية كافيه و مجزئه مغنية ...».
« يعنى- على 7 گفته است« ارزش هر انسانى به
نيكوكارى اوست» پس اگر در اين كتاب به چيزى جز همين جمله آگاهى نميداشتم آنرا
شفابخش و كافى و پربار و بىنياز از هر چيز ديگرى مىديديم و بلكه سخن على 7 را براستى برتر از كفايت و لزوم و رساتر از مقصود مىيافتيم زيرا نيكوترين
سخن آن است كه اندكش ترا از بسيارش بىنياز كند»( ص 83) خواجه عبد اللّه انصارى هم
سخن مولى را با عبارت،- آن ارزى كه ميورزى- بفارسى بيان كرده.