سوم: محمّد بن طيّب بن محمّد بن جعفر بن قاسم معروف بابو بكر
باقلانى است كه بر خلاف خطابى در يك خانه سكونت گزيد و به جائى مسافرت نكرد. به
پرهيزكارى و تقوى معروف بود تا اينكه عضد الدوله در شيراز كه درگاهش مجمع
دانشمندان و شعرا و در حضورش به مباحثه ميپرداختند[1]
روزى تصميم گرفت از ديگر مذاهب اسلام نيز در آنجا باشند باو گفتند در بصره پيرى و
جوانى دانشمند وجود دارد يكى أبى الحسن باهلى و ديگر ابن الباقلانى عضد الدوله به
فرماندار بصره نوشت تا آنها را به شيراز بفرستد و براى هر كدام پنج هزار درهم نقره
فرستاد اما باهلى نپذيرفت و با تعصب رد كرد ولى باقلانى نظر استادش باهلى را رد
كرد و گفت:
ان المامون فاسق ظالم لا نحضر مجلسه، حتى ساق احمد بن حنبل و جرى
عليه بعد مما عرف و لو ناظروه لكفوه عن هذا الامر.
يعنى ما مأمون را فاسق و ظالم دانستيم و به محضرش براى مباحثه نرفتيم
تا آنكه داستان خلق قرآن بميان آمد و آن ماجرا بر سر احمد بن حنبل رسيد و اگر
ميرفتيم و مناظره ميكرديم از اين كار بازش ميداشتيم و من اى استادم ميروم، و باهلى
گفت چنين نيتى دارى خداوند شرح صدر بتو بدهد.
[1] مقدسى مؤلف كتاب- احسن التقاسيم فى معرفة الاقاليم- در
جغرافيا و تاريخ در وصف خزانه كتاب عضد الدوله در شيراز مينويسد: اطاقى مخصوص هست
كه مديرى دارد تا هر كتابى كه نوشته ميشود بدانجا بدهند و در دفاتر ثبت كند و از
تمام علوم كتابها در آنجا جمع است- راهرو بسيار بزرگى دارد كه ديوارهايش سه متر
بلندى دارد و در دو طرفش قفسههاى كتاب هست كه تمام داراى درب است دفاتر بطور منظم
چيده شده براى هر علمى جايگاهى هست و دانشجويان براى مطالعه آنها با شرايطى ميايند
و استفاده ميكنند.