شدند ايشان دستور داد كه بايد شب ها كشيك بدهيم. مبادا وهّابى ها يك مرتبه شبيخون بزنند و شيعه ها را بكشند. عدّه اى را به عنوان فرمانده در قسمتهاى مختلف نجف قرار داد كه شبها تا صبح با تعدادى سرباز كشيك بدهند. بعد گفتند: خودم من هم هستم و يك شب هم من كشيك مىدهم.
شبى كه نوبت آيت الله بود ايشان افرادى را بر سر مركزهاى حساس قرار داد كه تا صبح كشيك دهند و خود آقا هم هر چند ساعت يك بار به عنوان فرمانده به اين گروه ها سر مىزد. براى سركشى به يكى از اين گروه ها، نزديك مقرّ آنها شد. سر و صدايى به گوشش رسيد. وقتى جلو رفت ديد افرادى كه مسئول كشيك آن قسمت بودند در حال رقصيدن هستند. آقا خيلى عصبانى شد. يك مرتبه گفت: اى آقايان، در كنار قبر آقا اميرالمؤمنين(ع) خجالت نمىكشيد؟ اينجا جاى اين كارهاست؟ آقا شروع كرد به نصيحت كردن و جلويشان را گرفت. ساكتشان كرد و رفت تا دورى بزند. باز دوباره كه آمد ديد تمام نگهبان ها خوابيده اند. فرمانده را صدا كرد و پرسيد: اينها چرا خوابند؟ گفت: حضرت آيت الله، اينها يا بايد برقصند و سر و صدا كنند يا بايد بخوابند. بله، بعضى ها اين طورى هستند. اگر بنا است بيدار باشند بايد سرشان را با عمل حرامى گرم كنند.
حضرت(ص) مىفرمايد: آيا مگر جز اين نيست كه انسان به هر منزلى و يا هر شهرى كه مىخواهد وارد شود بايد از در وارد شود؟ كسى هم كه مىخواهد به شهر نبوّت وارد شود بايد از در ولايت وارد شود.
«يَا عَلِيُّ، أَهْلُ مَوَدَّتِكَ كُلُ أَوَّابٍ حَفِيظٍ» ان شاء الله ما سعى كنيم جز اين دسته باشيم. بايد ببينيم آيا اين نشانه هايى كه پيغمبر بزرگوار(ص) به اميرالمؤمنين(ع) فرمودند در وجود ما هست يا خير. اگر واجدشان هستيم خوش به سعادتمان و معلوم مىشود جزو دوستان و ياوران آقا هستيم. اگر خداى ناكرده ديديم فاقد
ـ