نام کتاب : BOK36845 نویسنده : 0 جلد : 1 صفحه : 341
شيخ بهايى گفت: چطور؟ گفت: مىخواهم بدانم و ببينم شما اين سه شخصيت ما را قبول داريد؟ شيخ بهايى گفت: قبول دارم، حال بگو منظورت چيست؟
تا شيخ بهايى اين جمله را گفت كه من قبول دارم، اين عالم مصرى گفت: اين آخوندهاى رافضى چه مىگويند؟ اوّل از شيخ بهايى(رحمه الله) مطمئن شد كه شيعه نيست چون نمىخواست مستقيماً اين لفظ را به او بگويد. گفت: اين آخوندهاى رافضى درباره خلفاى ما چه مىگويند؟ واقعاً چقدر خلفاى ما مظلوم هستند. هميشه مورد لعن اين آخوندهاى رافضى هستند. من دلم به حال مظلوميت اينها مىسوزد.
شيخ بهايى گفت: مىدانى واقعيت چيست؟ عالم مصرى گفت: خير. شيخ بهايى گفت: اين علماى رافضى دو تا روايت دارند كه واقعاً من در جوابشان مانده ام و مجبورم كه چيزى نگويم. آخر ممكن است يا خودم بروم و رافضى شوم و يا جواب ندهم. تو را به خدا اگر شما جوابش را مىدانيد به من بگوييد كه بدانم. عالم مصرى گفت: روايت ها را بگو، من ملّاى اهل سنّت هستم، هر چه دلت مىخواهد بپرس تا من جوابت را بدهم. شيخ بهايى گفت: اينها دو حديث دارند كه مرا عاجز كرده است. پرسيد: اين دو حديث در كجا آمده است؟ گفت: در كتب معتبر اهل سنّت به نام صحيح بخارى و صحيح مسلم، مگر اين كتب، معتبر نيستند؟ عالم مصرى گفت: بله، بله، جانم به قربانشان. اينها از بهترين كتابهاى ما هستند و كنار قرآن جاى دارند.
شيخ بهايى گفت: احسنت، حالا من دو روايت را برايتان مىخوانم كه هر دو در صحيح مسلم و در فلان صفحه است. يكى اينكه پيغمبر خدا(ص) فرمود: «هر كس فاطمه مرا اذيت كند مرا اذيت كرده است و هر كه مرا اذيت كند خدا را اذيت كرده است و هر كس خدا را اذيت كند كافر است» آيا اين حديث درست است؟ گفت: بله. شيخ بهايى گفت: در همان صحيح مسلم پنج ورق از آن را ورق بزنيد باز نگاه مىكنى روايت است كه حضرت زهرا(عليها السلام) هنگام رحلت، شهادت گرفت
نام کتاب : BOK36845 نویسنده : 0 جلد : 1 صفحه : 341