خويش در اين راه گام زدند اما حاصل كارشان بجز رسوائى نبود. تاريخ عدهاى از اين معارضان را بنام و نشان نقل ميكند. از جمله مسيلمه پسر حبيب، معروف به كذاب متنبى يمامه بود كه وقتى كار اسلام رونق گرفت، صلاى نبوت داد و جمعى از بنى حنيفه از همچشمى مردم حجاز بدو گرويدند و روزى چند كر و فرى داشت، داستان وى در تاريخها ضبط است و اين متنبى كذاب در معارضه قرآن عظيم كلماتى پرداخته كه شمهاى از آن را در كتابهاى ادب براى طيبت نقل ميكنند از جمله اين كلمات است كه بتقليد از سوره كوثر ساخته: انا اعطيناك الجماهر، فصل لربك و هاجر، ان مبغضك رجل كافر و نيز اين كلمات: الفيل ما الفيل له ذنب و بيل و خرطوم طويل و از اين قبيل ... و هم از معارضان قرآن طليحه پسر خويلد از طايفه بنى اسد از شجاعان عرب بود كه در صدر اول اسلام دعوى پيمبرى كرد و از كلمات او كه از دسترس فراموشى زمان رسته اينست كه گويد: ان اللّه لا يصنع بتعفير وجوهكم و قبح ادباركم شيئا فاذكروا اللّه قياما و هم از معارضان سجاح دختر حارث از طايفه بنى تميم بود كه در طايفه مسيحى بنى تغلب پيروان داشت و چون بتنهائى كارى از پيش نبرد با كذاب يمامه جفت شد و از سخنان اوست كه عليكم باليمامه و دفوا دفيف الحمامه فانها عز و صرامه. لا يلحقكم بعدها ملامه حقا كه اين كلمات ساقطات از سياق عربى اصيل بوئى ندارد و بهذيان ديوانه تبدار از كلمات عاقل مسلط بر ضمير خويش و توانا بصياغت معانى در قالب الفاط، بيشتر ميماند كه كلمات قرآن بفصاحت و روانى و قوت در اعلاى ثرياست و اين خزعبلات بسقوط از ثرى نيز پائينتر رفته است و آنها كه ذوق نقد بيان دارند و از فن تشخيص غث و ثمين سخن، بهرهورند بيك نظر دانند كه قياس اين كلمات ركيك با كلمات تابناك قرآن، چون برابر گرفتن خرمهره و خزف با در صدف است. و نيز از معارضان قرون اول، روز به معروف به ابن مقفع اديب بزرگ پارسى زبان را كه بواسطه آشنائى به آداب قديم ايران و تبحر در فنون انشاى زبان عرب، در دربار عباسيان مقامى داشت، نام ميبرند و گويند وى سالها در اين پندار بود و روزى در كوچه شنيد كه كودكى از سوره نوح اين آيه را ميخواند كه و قيل يا ارض ابلعى ماءك تا آخر و از شنيدن اين آيه از معارضه منصرف شد و ساختههاى خويش را بشست. از سياق اين روايت كه در كتابهاى معتبر نقل شده فساد آن روشنست مفروض اينست كه مردى متبحر مانند روز به فارسى كه در زبان عرب مسلط و مقتدر بوده سر معارضه با قرآن داشته است. مسلم است مردى با چنين مايه، قرآن خوانده و سالى چند در اسلوب عجيب آن ممارست و نفحص كرده و محتاج اين نبوده كه آيه سوره نوح را از زبان كودكى بشنود تا از معارضه منصرف شود. از اين قبيل داستانها در تاريخ بسيار هست كه با كمى تأمل اساس آن متزلزل ميشود، گوئى در باره روز به بحق يا ناحق اين سخن در عصر او شهرتى يافته كه وى كتاب درة اليتيمه را در معرض معارضه با قرآن انشاء كرده است، درة اليتيمه در دسترس همگان هست و در آن از تقليد سياق قرآن اثرى نيست و از مراجعه اين داستانها پندارى تازه در من قوت ميگيرد كه روز به پارسى اعجوبه عصر خويش در معرض طعن حاسدان بوده و اين شايعات را براى مرهون كردن او ساختهاند كه هر عصرى براى كور كردن قريحههاى تابناك اسلوبى خاص دارد و گر نه منشى درة اليتيمه كه دقايق زبان تازى را از بسيارى فحول عرب زبان، نيكتر ميشناخت، بهتر از همه ميتوانست دانست كه معارضه با قرآن در حوصله ابناى بشر نيست كه براى همه كسان كه از رموز سياقت قرآن خبر دارند بكف آوردن آن نقاط درخشان كه هنگام شب در آسمان نمايان است، از تركيب كلماتى بقوت و جزالت قرآن آسانتر است. و از متأخران دوران اسلامى ابو الحسن احمد بن يحيى معروف به ابن راوندى را كه زندقه و الحاد او شهرتى دارد از معارضان قرآن دانند و گويند وى به اين منظور كتابى بنام تاج پرداخته بود، از كتاب تاج چيزى بدست نيست اما از كلمات ابو العلاى معرى كه او را نيز از متهوسان اين