نوبت نازل شد، در بازگشت از سفر حديبيه كه مكيان متعصب از ورود مسلمانان به مكه جلوگيرى كردند و قرارداد معروف در حديبيه بسته شد و محمد ص از همانجا بازگشت، تمام سوره نسبة مفصل فتح، در اثناى راه يكجا نازل شد، گاه اتفاق ميافتاد كه قسمتى از آيه نازل ميشد و بعد قسمت ديگر در تكميل و توضيح آن نزول ميافت، از جمله آيه 28 از سوره توبه كه يك نيمه آن از «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» تا «بَعْدَ عامِهِمْ هذا» نازل شد و بفاصله كمى نيمه ديگر از «وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً» تا آخر بتكميل آن نزول يافت و نيز آيه 95 از سوره نساء كه نخست بدون قيد «غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ» نازل شده بود و تنى چند از مسلمانان چون ابن ام مكتوم و عبد اللّه بن حجش كه بينائى نداشتند از آن فاصله كه بحكم آيه ميان مجاهدان و نشستگان از جهاد هست سخت غمگين شدند. بار ديگر جمله «غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ» بتوضيح نازل شده تا بيان كند كه تعريض الهى خاص آن كسانست كه استعداد بدنى دارند و از جهاد سرباز مىزنند نه آنها كه نقص عضوى دارند و بجهاد نتوانند رفت. در موارد ديگر آيهها، پنج و بيشتر يكبار نازل ميشد، وقتى قسمتى از قرآن نزول مييافت، يكى از كاتبان وحى مأمور نوشتن آن ميشد. تعداد كسانى كه نامشان در صف كاتبان وحى ياد شده از هفده و هيجده بيشتر است اما كسانى كه بيشتر ملازمت حضور داشتند، پنج نفر بودند يعنى على پسر ابو طالب و عبد اللّه پسر مسعود و معاذ پسر جبل و ابى پسر كعب و زيد پسر ثابت كه بتدريج تمام آيههاى قرآن را نوشته و نسخه كاملى از آن فراهم كرده بودند، از على ع روايت كند كه فرمود: «آيهاى از قرآن نيست مگر دانم بشب نازل شده يا بروز، بدشت نازل شده يا بكوه» زمان و مكان و سبب نزول بسيارى آيهها را بروايت معين كردهاند كه وقوف بر ترتيب زمانى و علت نزول آيه بفهم آن كمك موثر ميكند فى المثل آيه 42 از سوره نساء كه نخستين قدم در راه حرمت شراب بود بدينمناسبت نازل شد كه يكى از مسلمانان بحال مستى پيشواى نماز ديگران شد و هنگام قرائت سوره كافرون، بجاى «لا اعبد» ما تعبدون، اعبد ما تعبدون خواند و اين آيه كه بنماز ايستادن را در حال مستى و بيخودى منع ميكند نازل شد و آيه 90 و 91 سوره مائده، در مناسبت ديگر نازل شد و چنان بود كه گروهى از مردم انصار، از دو طايفه اوس و خزرج شترى كشته غذائى ساخته بخوردن نشسته بودند و شرابى داشتند و سرها گرم بود. در آنحال سر خوشى برسم مفاخرت از روزگاران قديم و آن هماوردىها كه ميان دو طايفه بود سخن كردند و كينهها بيدار شد و يكى از حاضران استخوان شتر بمغز ديگرى كوبيده چهره او را خونين ساخت و آن كسان از طايفه مجروح كه حاضر بودند بانگ زدند كه اگر خواهيد باز هم جنگ آزمائى توانيم كرد. كار بالا گرفت و حاضران در كوچه صف آراستند و باقيمانده دو طائفه خبر شدند و فتنه داشت بزرگ ميشد كه ختم پيمبران شخصا بمحل آمد و فتنه خاموش شد و اين آيهها كه بمناسبت كلمه «فهل انتم منتهون» نهى قطعى عام از آن مستفاد ميشود نازل شد و خمهاى شراب را در كوچهها مىشكستند. داستان اختلافات ديرين ميدان طوايف مسلمان، از ابتلائات بزرگ صاحب دعوت بود كه مردم عرب در كشيدن رشته اختلافات اصرارى عجيب داشتند و ياد خلافهاى قديم سرگرمى مورد علاقه آنها بود كه در ساعتهاى فراغت بدان سر خوش ميشدند و آيههاى قرآن كه در اين باب نازل شده بسيار است از جمله آيه 99 سوره آل عمران و چند آيه متعاقب آن است كه چنين آغاز ميشود: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تُطِيعُوا تا آخر» و مورد نزول آن، چنان بود كه گروهى از يهودان، ميان دو طايفه اوس و خزرج دسيسهاى كردند و جماعتى از دو گروه دست بسلاح بردند و چيزى نمانده بود كه خونريزى آغاز كنند و اين آيهها كه در مقام نهى از تفرقه و خلاف در اوج بلاغت است، نزول يافت. و هم آيه 39 انفال «وَ مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى تا آخر» به اين مناسبت نازل شده، كه عبد اللّه بن سعد بن ابى سرح اموى كه در آغاز دوران اسلام در مكه از جمله كاتبان وحى بود از دين بگشت و بگريخت و نزد كسان ياوه گوئى كرد كه بهنگام نوشتن، در مقطع آيهها بجاى رحيما، حكيما مىنوشتم بنابراين من نيز در وحى شريكم و از اين ترهات. و اين آيه در قدح و ردع وى نازل شد.