چنين ميشود كه تأويل آيههاى متشابه را جز خدا و راسخان علم ندانند، يعنى خدا داند و راسخان نيز دانند و مويد رأى خويش چنين گفتهاند كه خدا آيهاى كه تاويل آن جز او نداند چگونه نازل كند و نيز اين نكته كه ائمه سلف در تفسير و توضيح هيچ يك از آيههاى قرآن ترديد و توقف نكردهاند البته با اين ترتيب «يقولون» جمله حال و در مقام نصب است يعنى آن راسخان كه علم متشابهات دانند گويند و گروهى ديگر و او را استيناف گرفتهاند كه به تبعيت آن «راسخون» مبتداى جمله ديگر است و جمله سابق بر «اللّه» ختم ميشود كه در آنجا وقف بايد كرد و معنى چنين است كه راسخان علم گويند به آيهها ايمان داريم تا آخر. علامه موثق صاحب مجمع البيان پس از نقل اين دو قول بىاينكه يكى را بر ديگرى مرجح شمارد گويد بر اين تاويل، آيه مربوط بمدت بقاى اين امت و وقت قيام رستاخيز و فناى دنيا و طلوع خورشيد از مغرب و نزول عيسى و خروج دجال و نظائر آنست كه علم آن خاص خداست من نيز، در ترجمه آيه رأى دوم را كه پنداشتم با سياق آيه مناسبتر است انتخاب كردم كه به پندار من اعراب «يقولون» بعنوان جمله حاليه رشته كلام را قطع ميكند و نظم مطلب اقتضا داشت كه در اين ميانه رابطى از قبيل ضمير يا موصول ارتباط مقدم و مؤخر جمله را حفظ كند و باحتمال قوى علت سكوت صاحب مجمع البيان از ترجيح قول اول كه با صرف نظر از اين اشكال بيانى از بعضى جهات ديگر مرجح مينمايد، همين بوده است. اين چند مورد بمثال گفتم تا خواننده حقيقتجو، دريافت تواند كرد كه در كار اين ترجمه چه مشكلها داشتهام كه در هر قدم پيچ و خمها پر از احتمالات گونهگون بود كه از هر طرف گروهى از بزرگان تفسير و حديث و ادب و شريعت بودند و در حيرت احتمالها بر دو دلى فائق شدن و راهى برگزيدن كارى دشوار بود و رهبر من در هر دو راهى سيان بيان عربى و نظم زبان فارسى بود، يعنى از اقوال مساوى الطرفين آنرا كه با نظم بيان سازگارتر بود و ترجمه آن بسياق فارسى آسانتر مينمود، برگزيدم كه من نيز مانند همه كسان كه در اين دريا زورق افكندهاند، غيب نمىدانستم و راهنمائى جز قانون كلمات كه خداوند سبحان كتاب خويش را در قالب آن ريخته و توضيحات آنكسان كه خدايشان موهبت آشنائى با دقايق اين كلمات داده نداشتم كه مفتاح حقايق قرآن همين است و اى عجب كه بعضى از اين كلمات حتى براى آنها كه در صدر اول ميزيسته و بمنبع فيض فرا گيرنده وحى نزديكتر از ما بودهاند آسان نبوده است چنانكه روايات ميگويد تفسير كلمه «اب» را در آيه 31 سوره عبس از بعض صحابه پرسيدند گفت ما را از تعمق در اينمطالب منع كردهاند. وَ لَقَدْ صَرَّفْنا لِلنَّاسِ فِي هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُوراً بنى اسرائيل 89 اكنون كه اين ترجمه بلباس چاپ درآمده براى نشر آماده ميشود اين اميد در من قوت ميگيرد كه آن رغبت فوق العاده كه پيوسته برادران مسلمان، بخواندن ترجمه دقيق و امين و قابل فهم قرآن داشتهاند و گوئى قسمت اعظم آن بواسطه ابهام و نارسائى بعضى ترجمهها سر كوفته مانده است فرصت بيشترى براى تظاهر پيدا كند و اين كانون نور و حرارت كه در طى قرون پيوسته جهان را گرم و روشن داشته است در مستحكم كردن آن مبانى كه خط فاصل انسان از ساير جنبندگان است و ابلاغ و ترويج آن از هدفهاى اساسى قرآن است مؤثر افتد و آنها كه با خواندن اين ترجمه از آن نهر عظيم جان بخش كفى بر ميگيرند بيشتر بخواندن متن راغب شوند خاصه آن جوانان كه در اين عصر ترديد و اضطراب منبع الهامى ندارند و چون زورق بىبادبان طوفان زده در ظلمات حيرت از صخرهاى بصخرهاى پرتاب ميشوند، در اين مجموعه هدف خويش را بيابند و از جمله آنها كه استعدادى براى خلق آثار زيبا در شعر و نثر فارسى دارند از بركات قرآن براى صيقلى كردن طبع خويش بهره گيرند كه بركات قرآن پايان ناپذير است و در اين باغ بزرگ آنقدر گلهاى طرب انگيز براى چيدن هست كه هيچكس از آن تهى دست باز نميگردد حقا كه قرآن مجيد دريائيست زخار كه گوهر معانى در آن بسيار است از آيههاى مربوط باحكام شريعت كه بحث آن خاص اهل صلاح از فقهاى مجاز است بگذريم