responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم    جلد : 1  صفحه : 241


من خود را تبرئه نمى‌كنم كه نفس انسانى پيوسته به بديها فرمان مى‌دهد مگر آنچه را پروردگار رحم كند كه پروردگار من آمرزنده مهربان است.» (53)
ملك گفت: «او را نزد من آوريد تا از خاصانم باشد.» هنگام صحبت با او گفت: «تو امروز نزد ما صاحب مقام و امين هستى.» (54)
گفت: «مرا سرپرست خزائن اين سرزمين قرار بده كه نگهدارنده‌اى آگاهم.» (55)
بدين سان به يوسف در آن سرزمين قدرت داديم كه هر گونه مى‌خواست در آن منزل گزيند، ما رحمت خود را به هر كس بخواهيم عطا مى‌كنيم و پاداش نيكوكاران را ضايع نمى‌كنيم، (56)
و پاداش آخرت براى مؤمنان پرهيزگار بهتر است. (57)
برادران يوسف آمدند و بر او وارد شدند، او آنها را شناخت ولى آنها او را نشناختند، (58)
چون بارهايشان را آماده كرد، گفت: «آن برادرى را كه از پدر با شما يكى است نزد من بياوريد، آيا نمى‌بينيد كه من پيمانه را تمام مى‌دهم و بهترين ميزبانم؟ (59)
اگر او را نزد من نياوريد نه پيمانه نزد من خواهيد داشت و نه به من نزديك شويد.» (60)
گفتند: «ما با پدرش گفتگو خواهيم كرد و مسلما اين كار را مى‌كنيم.» (61)
به كارگزاران خود گفت: «آنچه را به عنوان بها تأديه كرده‌اند در بارهايشان بگذاريد شايد هنگامى كه به خانواده خود بازگشتند و آن را دريافتند، باز آيند.» (62)
آنها هنگامى كه نزد پدر بازگشتند، گفتند: «اى پدر! از گرفتن پيمانه منع شديم بنا بر اين برادرمان را با ما بفرست تا سهمى بگيريم و به راستى ما مراقب او خواهيم بود.» (63)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : پورجوادى، كاظم    جلد : 1  صفحه : 241
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست