responsiveMenu
فرمت PDF شناسنامه فهرست
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : انصاريان، حسين    جلد : 1  صفحه : 265


هنگامى كه بر او وارد شدند، پس سلام گفتند. [ابراهيم‌] گفت: ما از شما ترسانيم. (52)
گفتند: نترس كه ما تو را به پسرى دانا مژده مى‌دهيم. (53)
گفت: آيا با آنكه پيرى به من رسيد، مژده‌ام مى‌دهيد؟ به چه مژده مى‌دهيد؟ (54)
گفتند: تو را به بشارتى درست و به حق [كه واقع‌شدنى است‌] مژده داديم؛ بنابراين از نااميدان مباش. (55)
گفت: چه كسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش نااميد مى‌شود؟! (56)
[سپس‌] گفت: اى فرستادگان! كار مهم شما چيست؟ (57)
گفتند: ما به سوى قومى گنهكار فرستاده شده‌ايم [تا نابودشان كنيم.] (58)
مگر خاندان لوط را كه قطعاً همه آنان را نجات مى‌دهيم، (59)
مگر همسرش را كه [به سبب روى‌گردانى‌اش از حق‌] مقدّر كرده‌ايم از بازماندگان [در شهر و نابودشوندگان‌] باشد. (60)
پس هنگامى كه فرستادگان خدا نزد خاندان لوط آمدند، (61)
لوط گفت: بى‌ترديد شما گروهى ناشناخته‌ايد. (62)
گفتند: [نه، ما آشنا هستيم‌] با چيزى نزد تو آمده‌ايم كه قومت همواره در آن ترديد داشتند. (63)
و ما واقعيتى قطعى و مسلّم را [كه همان عذاب الهى است، جهت نابودى مردم‌] براى تو آورده‌ايم و يقيناً راستگوييم. (64)
پس [چون‌] پاره‌اى از شب [گذشت‌] خاندانت را كوچ ده و خودت دنبال آنان برو و هيچ يك از شما [به شهر] بازنگردد، و آنجا كه مأمور هستيد، برويد. (65)
ما [كيفيت‌] اين حادثه [بزرگ‌] را به او وحى كرديم كه: هنگامى كه مجرمان وارد صبح شوند، بنيادشان بركنده خواهد شد. (66)
و اهل شهر [با آگاه شدن از مهمانان لوط] شادى كنان [به خانه لوط] آمدند. (67)
لوط گفت: اينان مهمانان منند، آبروى مرا نبريد. (68)
از خدا پروا كنيد و مرا [نزد مهمانانم‌] خوار و بى‌مقدار نسازيد. (69)
گفتند: مگر ما تو را [از مهمان كردن‌] مردمان نهى نكرديم؟ (70)

نام کتاب : ترجمه قرآن نویسنده : انصاريان، حسين    جلد : 1  صفحه : 265
   ««صفحه‌اول    «صفحه‌قبلی
   جلد :
صفحه‌بعدی»    صفحه‌آخر»»   
   ««اول    «قبلی
   جلد :
بعدی»    آخر»»   
فرمت PDF شناسنامه فهرست