طرح اين ترجمه در اواخر سال 1376 طرح ترجمه و تفسير قرآن براساس الميزان از سوى حجة الاسلام جناب آقاى سيد عبد الحميد صفوى به مركز فرهنگ و معارف قرآن پيشنهاد شد و با استقبال مسئول وقت مركز حجة الاسلام و المسلمين آقاى مصطفى محامى مواجه گرديد. مسئولان مركز و تنى چند از محققان، طرح مذكور را بررسى و آييننامهاى براى آن تدوين كردند و اجراى آن از اوايل سال 1377 آغاز گشت. آغاز كار كار ترجمه و تفسير از سوره قصص كه مجلد شانزدهم تفسير الميزان به تفسير آن پرداخته است، آغاز شد. اين گزينش به گونهاى اتفاقى بود؛ ولى حق آن بود كه چنين مىشد. اگر از سوره مباركه حمد و از مجلد نخست تفسير شروع مىشد، پس از چندى ناچار بوديم ترجمه و تفسير جزءهاى آخر قرآن را بنويسيم و از مجلدات پايانى تفسير استفاده كنيم، زيرا پايه و اساس ترجمه، شناخت معانى واژههاى قرآن و دانستن تركيب نحوى كلمات است و به اين مهم در مجلدات نخست الميزان- به خلاف مجلدات پايانى آن- كمتر پرداخته شده است. آغاز كار از مجلدات پايانى اين فرصت را به مترجم داد كه با ديدگاههاى علّامه طباطبايى در ادبيات عرب، از نحو و صرف و معانى و بيان، آشنا شود و چگونگى برداشت آن جناب را از لغت بشناسد تا در ترجمه سورههاى نخست قرآن با چالش جدى روبرو نگردد. اصولى كه در اين ترجمه در نظر بوده است اصل يكم اين ترجمه، اگرچه معنايى و محتوايى است؛ ولى اين موجب نشده كه در برگردان واژهها و جملهها، مسامحهاى روا شمرده شود و ملاحظات ترجمه دقيق در آن رعايت نگردد و از متن فاصله گيرد و به آن وفادار نماند. اصل دوم. نه تنها برابر هرواژهاى معادلى نهاده شده، بلكه سعى بسيار شده كه حتى در برابر حركات و اعراب كلمات كه گوياى معنايى خاص بوده نيز معادلى آورده و به گونهاى مفاد آن منعكس شود. اصل سوم. همسانى ترجمه واژهها و جملههاى همسان يك اصل است؛ ولى چهبسا اختلاف سياق آيات و ارتباط جملهها و ساير قراين كلامى اقتضا كرده است كه كلمات مشابه و جملههاى همسان، ترجمهاى برابر نداشته باشند؛ مانند واژه «هداية» و مشتقات آن كه گاهى مقصود از آن، ارائه طريق و گاهى مراد از آن، ايصال به مطلوب است و تبعا بايد دو گونه معنا شود؛ نيز مانند كلمه «نساء» كه گاهى مراد از آن، زنان و چه بسا مقصود از آن، همسران باشد. نيز اسما و صفات الهى در پايان آيات قرآنى با توجه به مضمون هرآيه معنا شده است و ممكن است در بيان متعلق آنها تفاوتهايى ديده شود. اصل چهارم. گويايى و رسايى در اين ترجمه از اصول مهم بوده است؛ لذا هرگاه خود را از جمع ميان دقت و ظرافت ترجمه- نه صحت آن- و گويايى آن ناتوان ديدهايم، دقت و ظرافت را فداى گويايى كردهايم. اصل پنجم. همانگونه كه قرآن در قالب زبان عموم مردم نازل شده، در اين ترجمه نيز بر اين شيوه تأكيد داشتهايم. پس تا حدّ امكان، از واژهها و عبارتهاى نامأنوس براى عموم مردم، پرهيز شده است. اصل ششم. واژههايى مانند ايمان، انفاق، جهاد، زكات و مشتقات آنها از آن روى كه مفهوم آنها براى فارسىزبانان روشن است و بار معنايى ويژهاى دارد، به معناى لغوى آنها بازگردان نشده است، مگر همراه با قيدى، مانند «در راه خدا» كه آن بار معنوى را تدارك كند و نيز مگر در مواردى كه فاقد آن معنا باشد؛ مانند: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ لِيَصُدُّوا عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنْفِقُونَها» [1] در اين آيه انفاق به معناى هزينه كردن است؛ و مانند: «لِيُنْفِقْ ذُو سَعَةٍ مِنْ سَعَتِهِ وَ مَنْ قُدِرَ عَلَيْهِ رِزْقُهُ فَلْيُنْفِقْ مِمَّا آتاهُ اللَّهُ» [2] در اينجا، انفاق به معناى پرداخت نفقه است. مشكلات و راهحلها 1. از مهمترين ابزارهاى مترجم در ترجمه قرآن كريم، دريافت معانى واژهها اعم از اسماء، افعال و حروف و دانش ادبيات زبان عرب اعم از صرف، نحو، معانى و بيان است و چون اين اثر بر مبناى تفسير الميزان نگارش شده است، تبعا بايد معانى الفاظ و تركيب كلمات از اين تفسير اتخاذ مىشد؛ ولى در اين تفسير، نه همه لغات يك آيه معنا شده و نه به تركيب همه كلمات آن اشاره رفته است و اين از مشكلات اساسى ما بود. راه حل را در آن دانستيم كه آيات ديگرى را كه اين واژه خاص در آنها به كار رفته است بيابيم و سپس به الميزان در آن آيات مراجعه كنيم، چنانچه در آن موارد، معنايى براى آن ذكر شده باشد، آيه مورد بحث را نيز مطابق آن ترجمه كنيم. اين كار هرچند دشوارىهايى داشت، ولى بسيارى از مشكل را حل كرد. در بقيه موارد، نخست به مفردات راغب رجوع شد، زيرا استنباط ما از الميزان آن است كه در بيان معانى لغات، عنايتى ويژه به اين كتاب دارد. در موارد اندك باقى مانده به مجمع البيان و سرانجام به لغتنامههاى مشهور رجوع شده است. در موارد اعراب كلمات نيز نخستين مرجع ما موارد مشابه در الميزان بود و سپس مجمع البيان. البته اين در صورتى بود كه احتمال اختلاف در تركيب كلمهاى داده مىشد؛ ولى در مواردى كه موقعيت اعرابى آن روشن بود، نيازى به اين گشتوگذار احساس نشد. 2. علّامه طباطبايى در تفسير الميزان چهبسا براى يك واژه چندين معنا و براى يك كلمه، دو يا چند وجه تركيبى و سرانجام براى يك آيه يا جملهاى از يك آيه، چند معنا را ذكر كردهاند. چنانچه يكى از آنها را تأييد كرده باشند، همان مبناى ترجمه قرار گرفته است و در غير اين صورت، خود را در انتخاب يكى از آن وجوه مخير دانستهايم. ازآنروى همواره نخستين وجه برگزيده نشد كه در ضمن انجام كار، اين نتيجه حاصل شد كه مقدم داشتن يك وجه بر وجه ديگر در «الميزان» دليل تأييد وجه اول در نزد علّامه طباطبايى نيست، زيرا در آيات مكرر و مشابه بسيار [1]. سوره انفال، آيه 36. [2]. سوره طلاق، آيه 7.