6/ 24- 14 14. بگوى ا جز خداى فراگيرم دوستى آفريننده آسمانها و زمين و او خوراند و خورانده نشود؟ بگوى بدرستى كه من فرموده شدم كه باشم نخست آنى كه گردن نهاد و مباش البته از انبازگويان. 15. بگوى، بدرستى كه من مىترسم اگر نافرمانى كنم پروردگارم را از عقوبت روزى بزرگ. 16. هر كه گردانده شود ازو در آن روز پس بدرستى كه بخشيد او را، و آنت رستگارى پيدا. 17. و اگر ببسايد ترا خداى به گزندى، پس نه وابرنده مر آن را مگر او. و اگر ببسايد ترا به نيكى، پس او بر هر چيزى تواناست. 18. و او شكننده زبر بندگان خويش و او درستكار آگاه. 19. بگوى، چه چيز بزرگتر گواهى؟ بگوى خداى گواه است ميان من و ميان شما، و پيغام كرده شد به من اين نبى تا بيم كنم شما را به آن و آن را كه رسيد. ا بدرستى كه شما هراينه گواهى دهيد كه با خداى خدايانى ديگر؟ بگوى، گواهى ندهم. بگوى، بدرستى كه او خدايى است يكى و بدرستى كه من بيزارم از آنچه انباز آريد. 20. آنانى كه داديم ايشان را نامه، شناسند او را همچنان كه مىشناسند پسران خويش، آنانى كه زيان كردند تنهاى خويش پس ايشان ن [157] مىگروند. 21. و كه ستمكارتر از آنى كه فرا بافت بر خداى دروغى يا به دروغ داشت به نشانهاى او؟ بدرستى كه او نرهد ستمكاران. 22. و روزى كه گرد كنيم ايشان را همه، باز پس گوييم مر آنانى كه انباز آوردند: كجااند انبازان شما آنانى كه بوديد كه مىگفتيد. 23. بازپس نبود آزمايش ايشان مگر كه گفتند: به خداى، پروردگار ما نبوديم انباز آرندگان. 24. بنگر كه چون دروغ گفتند بر تنهاى خويش و گم شد ازيشان آنچه بودند مىبافتند.