6/ 33- 25 25. و ازيشان آنى كه نيوشه مىكند به تو، و كرديم بر دلهاى ايشان پوششهاى كه دريابند آن را و در گوشهاى ايشان كرّى [1] ر، و اگر بينند هر [2] نشانى نگروند به آن. تا چون آيند ترا، پيكار كنند با تو، گويد آنانى كه نگرويدند: نيست اين مگر افسانههاى پيشينيان. 26. و ايشان باز دارند ازو و دور شوند ازو، و اگر نيست كنند مگر تنهاى خويش را و نه آگاهى دارند. 27. و اگر بينى كه چون بازداشته شوند بر آتش، پس گويند: اى كاشكى ما بازگردانيده شويم و دروغ نداريمى به نشانهاى پروردگار خويش و باشيم [158] از گروندگان. 28. نه كه پيدا شد مر ايشان را آنچه بودند پنهان مىداشتند از پيش و اگر بازگردانيده شدندى هراينه بازگردانيدندى مر آنچه را كه بازداشته شدند از آن و بدرستى كه ايشان هراينه دروغ گويانند. 29. و گفتند: نيست اين مگر زندگانى [3] ما نزديكتر و نيستيم ما هرگز برانگيخته شدگان. 30. و اگر بينى كه چون بازداشته شوند بر پروردگار خويش، گويد: ا نيست اين هراينه راست؟ گويند: آرى، به پروردگار ما، گويد پس چشيد عقوبت را به آنچه بوديد كه نمىگرويديد. 31. هراينه زيانكار شد آنانى كه به دروغ داشتند به ديدار خداى تا چون آيد ايشان را رستخيز ناگاهان، گويند: اى ارمانا بر آنچه سستى كرديم در آن! و ايشان برمىدارند بارهاى خويش را بر پشتهاى ايشان، دانيد بدا آنچه بر مىدارند. 32. و نيست زندگانى فروتر مگر بازيى و ناپروايى، و هراينه سراى آن جهان بازپسين بهتر مر آنانى را كه پرهيزند. ا پس خرد نداريد [4]؟ 33. بدرستى كه مىدانيم، بدرستى كه هراينه اندوهگين مىكند ترا آنى كه همىگويند. پس بدرستى كه ايشان به دروغ نمىدارند ترا و لكن ستمكاران به نشانهاى خداى ناشناختى مىكنند. [1]. كرّى ر- كرّى را [2]. م: «مر» [3]. م: «زندمانى» [4]. م: «ندارند»