6/ 59- 52 52. و مران آنانى را كه همىخوانند پروردگار خويش را به بامداد و شبانگاه، مىخواهند خشنودئ او را. نيست بر تو از شمار ايشان از چيزى و نه از شمار تو بر ايشان از چيزى، پس رانى ايشان را پس باشى از ستمكاران. 53. و همچنانت آشوب داديم برخى ايشان به برخى [162] تا گويند: ا اينان برّيد خداى بر ايشان از ميان ما؟ ا نيست خداى هراينه داناتر به سپاس داران؟ 54. و چون آيد ترا آنانى كه همىگروند به نشانهاى ما پس بگوى! درود باد بر شما، نوشت پروردگار شما بر خودش بخشايش. بدرستى كه او هر كه كند از شما بدى به نادانى، باز پس بازگشت از پس آن و با سامان شد پس بدرستى كه او آمرزگار است بخشاينده. 55. و همچنانت پديد كنيم نشانها را و تا پديدار آيد راه گنهكاران. 56. بگوى! بدرستى كه من بازداشته شدم كه پرستم آنانى را كه همىخوانيد از فرود خداى. بگوى! پىروى نمىكنم آرزوهاى شما را، بدرستى كه گمراه شدم آنگاه و نيستم من از راهيافتگان. 57. بگوى! بدرستى كه من بر روشنى از پروردگار خود و دروغ داشتيد به آن، نيست نزديك من آنچه مىطلبيد به شتاب به آن. نيست فرمان مگر مر خداى راست گذارد سزا را و او بهترين جداكنندگان. 58. بگوى: اگر كه نزد من آنچه به شتاب مىطلبيد به آن، هراينه گذارده شدى كار ميان من و ميان شما و خداى داناتر است به ستمكاران. 59. و نزد او گشايشهاى ناپيدا نداند آن را مگر او و داند آنچه در خشكى و دريا، و نيفتد از برگى [163] مگر كه داند آن را و نه دانه در تاريكيهاى زمين و نه ترى و نه خشكى مگر در نامه پيدا.