6/ 100- 94 94. و هراينه آمديد ما را تنها، چنانكه آفريديم شما را نخستين بار و گذاشتيد آنچه [169] داديم شما را پس پشتهاى خويش و نمىبينم با شما خواهشگران شما را آنانى كه گفتند كه ايشان در شما انبازان. هراينه گسست ميان شما و گم شد از شما آنچه بوديد كه همىگفتيد. 95. بدرستى كه خداى شكافنده دانه و سفه خرما، بيرون كند زنده را از مرده و بيرون آرنده مرده از زنده، آنتان خداى پس چگونه گردانده مىشويد؟ 96. شكافنده سپيدهدم و گردانيد شب را آرام و آفتاب و ماه شمار، آنت اندازه كردن بىهمتا دانا. 97. و او آنى است كه گردانيد براى شما را ستارگان را تا راه يابيد به آن در تاريكيهاى بيابان و دريا. بدرستى كه پديد كرديم نشانها را مر گروهى را دانند. 98. و او آنى كه پديد آورد شما را از تنى تنها، پس آرامگاهى و سپردن جايى. بدرستى كه پديد كرديم نشانها را مر گروهى را كه دريابند. 99. و او آنى كه فرو آورد از آسمان آبى، پس بيرون آورديم بدان رسته هر چيزى، پس بيرون آورديم از آن سبزى، بيرون مىآريم از آن دانه بر هم نشسته و از [170] خرمابنان از كاردوى آن خوشههاى نزديك و بوستانهاى از انگورها و زيتون و انار به هم مانند و نامانند، نگريد به ميوه آن، چون ميوه دهد و پختن آن. بدرستى كه در آنتان هراينه نشانها مر گروهى را كه گروند. 100. و گرداندند مر خداى را انبازان پريان، و آفريد ايشان را و فرا بافتند مرو را پسران و دختران به بىدانشى، پاكئ او و برتر از آنچه نشان دهند.