6/ 153- 148 148. زود گويد آنانى كه انباز آوردند، اگر خواستى خداى انباز نياورديمى و نه پدران ما و نه بازداشته كرديمى از چيزى. همچنانت به دروغ داشت آنانى كه از پيش ايشان تا چشيدند عذاب ما را. بگوى! هيچ نزد شما از دانشى، پس بيرون آريد آن را براى ما؟ نه پىروى مىكنيد مگر پنداشت را و نيستيد شما مگر كه گزاف مىگوييد. 149. بگوى! پس مر خداى راست پوزش رسان، پس اگر خواستى هراينه راه نمودى شما را همه. 150. بگوى! بياريد گواهان خويش را آنانى كه گواهى دهند بدرستى كه خداى بازداشته كرد اين را، پس اگر گواهى دهند پس گواهى مده با ايشان و پىروى مكن آرزوهاى آنانى كه به دروغ داشتند به نشانهاى ما و آنانى كه نمىگروند به آن جهان و ايشان به پروردگار خويش برابر مىدارند. 151. بگوى! آييد برخوانم آنچه بازداشته كرد پروردگار شما بر شما كه انباز نياريد به او چيزى و به مادر و پدر نيكويى كردن و مكشيد فرزندان خويش را [180] از درويشى، ما روزى همىدهيم شما را و ايشان را و نزديك مشويد زشتها را، آنچه آشكار بود از آن و آنچه نهان، و مكشيد تنى را كه بازداشته كرد خداى مگر به سزا آنتان اندرز كرد شما را بدان تا مگر شما دريابيد. 152. و نزديك مشويد خواسته بىپدر را مگر به آن كه آن نيكوتر تا رسد نيروى خويش را، و تمام دهيد پيمانه را و ترازو را به داد، نخواهيم از تنى مگر توانايى آن و چون گوييد، پس راست گوييد و اگر بود خداوند خويشى، و به پيمان خداى به جاى آريد، آنتان اندرز كرد شما را بدان تا مگر شما پند پذيريد [1]. 153. و كه اين راه من راست پس پىروى كنيد آن را و پىروى مكنيد راهها را پس جدا كند شما را از راه او. آنتان اندرز كرد شما را بدان تا مگر شما پرهيزيد. [1]. م: «پند پذيرند»