2/ 106- 101 101. و چون آمد ايشان را فرستاده از نزد خداى باور دارنده مر آنچه را با ايشان انداخت گروهى از آنانى كه داده شدند نامه، نامه خداى پس پشتهاى خويش همانا كه ايشان نمىدانند. 102. و پىروى كردند آنچه را كه مىخواند ديوان بر پادشاهئ سليمان و ناگرونده نشد سليمان و لكن ديوان نگرويدند مىآموزانند مردمان را جادويى و آنچه فرو آورده شد بر آن دو فرشته به بابل هاروت و ماروت و نمىآموزانند از كسى تا گويند بدرستى كه ما آزمونيم پس ناگرونده مشو پس در مىآموزند از آن دو آنچه را كه جدا كنند به آن ميان مرد و جفت او و نيستند ايشان هرگز گزند رسانندگان به آن از كسى مگر به خواست خداى و در مىآموزند آنچه زيان دارد ايشان را و سود ندارد ايشان را و بدرستى كه دانستند هرآينه آنى كه خرد آن را نيست مرو را در بازپسين از بهره و بد آنچه خريدند به آن تنهاى خويش را اگر بودندى كه مىدانستندى. [19] 103. و اگر كه ايشان گرويدندى و ترسيدندى هراينه پاداشتى از نزد خداى بهتر اگر بودندى كه مىدانستند. 104. اى آنانى كه گرويديد! مگوييد راعنا و گوييد نگاه كن ما را و شنويد و مر ناگروندگان را عذابى دردناك. 105. دوست ندارد آنانى كه نگرويدند از خداوندان نامه و نه انبازگويان كه فرو آورده شود بر شما از نيكى از پروردگار شما و خداى يگانه خود كند به بخشايش خويش آنى را كه خواهد و خداى خداوند افزونى بزرگ. 106. آنچه گردانيم از نشانى يا فراموش گردانيم آن را آريم بهترى را از آن يا مانند آن، ا ندانستى كه خداى بر هر چيزى تواناست؟