7/ 112- 98 98. او بىبيم شد شدند مردمان باشندگان دهها ازين كه آيد ايشان را عذاب ما چاشتگاهى و ايشان بازى همىكنند به غفلت؟ 99. ا پس بىترس [بى] بيم شدند از سازش تدبير پوشيده خداى؟ پس بىترس نشود از سازش خداى در هلاك ايشان مگر گروه زيانكاران. 100. ا و راه ننمود مر آنانى را كه ميراث همىيابند اين زمين را از پس مردمان آن زمين باشندگان و خداوندان كه اگر خواستيمى نيست كرديمى ايشان را به شومى گناهان ايشان و مهر نهاديمى بر دلهاى ايشان پس ايشان نمىشنوند حق را و نپذيرفتندى پند را؟ 101. آنت اى محمّد دهها شهرها بر مىگوييم كه همىخوانيم بر تو از آگاهيهاى خبرهاى آن دهها و هراينه آمد ايشان را فرستادگان ايشان به هويداها از حجّتها، پس نبودند تا كه ايمان آرند به آنچه دروغ داشتند از پيش، همچنانت مهر همىنهد خداى بر دلهاى ناگروندگان بگروند. 102. و نيافتيم مر بيشتر ايشان را از هيچ پيمانى، و بدرستى كه [200] يافتيم بيشتر ايشان را هراينه بىفرمانان بيرون آيندگان از عهد. 103. بازپس فرستاديم از پس ايشان موسى را پسر عمران به نشانهاى با حجّتها ما به سوى فرعون و به سوى گروه او، پس ستم كردند يعنى نگرويدند به آن حجّتها پس بنگر يا محمّد كه چگونه بود سر انجام تبهكاران. 104. و گفت موسى: اى فرعون! بدرستى كه من فرستادهام از پروردگار جهانيان. 105. سزاوارام بر اين كه نگويم بر خداى مگر سزا. بدرستى كه آمدم آوردهام شما را به حجّتى هويدا از پروردگار شما، پس بفرست با من پسران فرزندان يعقوب را و برگير دست ازيشان. 106. گفت فرعون: اگر هستى كه آمده آورده به نشانى حجتى را پس بيا بيار به آن حجّت را اگر هستى تو از جمله راستگويان. 107. پس انداخت موسى عكّازه خويش را پس ناگاه هم در وقت آن عكّازه اژدهايى مارى است روشن. 108. و بيرون كشيد دست خود را پس ناگاه هم در وقت آن دست او سپيد است و تابان مر آن نگرندگان را. 109. گفت گفتند مهتران از گروه فرعون: بدرستى كه اين موسى هراينه جادويى است زيرك دانا. 110. همى خواهد او كه بيرون كند شما را از زمين شما پس چه چيز فرماييد؟ 111. گفتند: بازدار او را و برادر او را با پس دار و كار ايشان در مهلت نه و بفرست در شهرهاى مصر گردكنندگان را برانگيزندگان را. 112. كه تا بيايند بيارند ترا به هر جادويى دانا زيرك.