7/ 136- 128 128. گفت موسى مر گروه خود را: يارى خواهيد به خداى و شكيبايى كنيد از آن كه بحقيقت اين زمين مصر مر خداى راست ميراث دهد آن را آنى را كه خواهد از بندگان خويش و سر انجام نيك يعنى نصرت درين جهان و بهشت در آن جهان مر پرهيزكاران راست. 129. گفتند بنى اسرائيل: رنجانيده آزرده شديم از پيش آن كه آيى ما را آمدى تو اى موسى و از پس اين كه آمدى ما را با عادت قتل. گفت موسى: شايد زود بود كه پروردگار شما كه نيست گرداند دشمنان شما را و از پى درآرد خليفه گرداند شما را در اين زمين مصر پس بنگرد كه چگونه كار همىكنيد امروز در محنت و فردا در نعمت. 130. و هراينه هراينه، گرفتيم كسان پىروان از ميوهها و غلّهها فرعون را به خشك سالها به قحط سالى از پس سالى و كم و كاستى تا مگر ايشان درانديشند و پند گيرند. 131. پس چون آمدى ايشان را نيكى و فراخى، گفتند: ما راست براى ما اين، [203] و اگر برسدى ايشان را بدئ يعنى تنگى فال بد گيرندى اخترگويى كردندى به موسى و با آن گروهى كه بودندى با او از قوم، و گفتندى اين از شومى شماست آگاه باشيد! هراينه هراينه، فال بد اختر بد ايشان يعنى آنچه بر ايشان قضا شده از نزد خداى است و لكن دريابيد كه بيشتر ايشان نمىدانند كه آنچه ايشان را رسد از قضاى خداست. 132. و گفتند قبطيان موسى را: هر چه آيى آرى به ما ما را به آن را از نشانى تا كه جادويى كنى با آن پس نيستيم ما مر ترا هراينه گروندگان باوردارندگان. 133. پس فرستاديم بر ايشان آب بىاندازه را يعنى غرق و گويند مرگ و ملخ را تا غلّههاى ايشان نيست كرد و سوس ملخ پياده كه در طعامهاى ايشان افتد و بزغها را جغزان كه بر ايشان رفتى و خون كه در اوانئ ايشان پيدا آمدى نشانهاى خداى جدا كردگان پيدا و هويدا پس گردن كشى و بزرگ منشى كردند و بودند گروهى گناهكاران. 134. و چون فرو آمد بر ايشان عذاب، گفتند: اى موسى! خوان تو براى ما پروردگار خويش را به آنچه پيمان كرد نزد تو سوگند كه اگر باز كنى برى و بگشايى تو از ما اين عذاب، هراينه باور داريم ترا و هراينه بفرستيم با تو پسران فرزندان يعقوب را. 135. پس چون كه باز برديم از ايشان آن عذاب را تا زمان زدى هنگام غرق كه به آن خواهند رسيد كه ايشان رسندگان آنند، ناگاه هميدون ايشان همىشكنند عهد و پيمان را. 136. پس كينه كشيديم ازيشان پس فرو برديم ايشان را در آن دريا به سبب اين كه ايشان به دروغ ... به نشانهاى حجّتها ما را و بودند از آن بىآگاهان دل بردگان.