2/ 123- 115 115. و مر خداى را خاور و باختر پس هر جا روى گردانيد پس آنجا خشنودئ خداى بدرستى كه خداى فراخ دانا. 116. و گفتند: فرا گرفت خداى فرزندى پاكئ او نه كه مرو راست آنچه در آسمانها و زمين همه مر او را فرمان برداران. 117. نو آفريننده آسمانها و زمين و چون گزارد كارى را پس هراينه گويد مر او [را] باش پس باشد. 118. و گفت آنانى كه نمىدانند چرا سخن نگويد با ما خداى يا آيد ما را نشانى همچنانت گفت آنانى كه از پيش ايشان مانند گفتار ايشان به هم مانند شد دلهاى ايشان بدرستى كه پديد كرديم نشانها را مر گروهى را كه بىگمان مىباشند. 119. بدرستى كه ما فرستاديم ترا به سزا و درست مژده دهنده و بيم كننده و پرسيده نشوى از خداوندان آتش دوزخ. 120. و هرگز خشنود نشود از تو جهودان و نه ترسايان تا پىروى كنى كيش ايشان را بگوى بدرستى كه راه خداى آن راه راست و اگر پىروى كنى كامهاى ايشان را پس آنى كه آمد ترا از دانش نيست ترا از خداى [22] از دوستى و نه يارى گرى. 121. آنانى كه داديم ايشان را نامه مىخوانند آن را سزاى خواندنش اينان مىگروند بدان و هر كه نگرود بدان پس اينان ايشان زيانكاران. 122. اى پسران يعقوب ياد كنيد نيكوداشت مرا آنى كه نيكوداشت كردم بر شما و كه من افزونى نهادم شما را بر جهانيان. 123. و پرهيزيد روزى كه بىنياز نكند تنى از تنى چيزى و پذيرفته نشود از آن برابرى و سود نكند او را خواهشى و نه ايشان يارى كرده شوند.