2/ 132- 124 124. و چون آزمود ابراهيم پروردگار او به سخنانى پس بىكم و كاست آورد آن را گفت كه من گرداننده تو براى مردمان پيشوايى گفت و از فرزندان من گفت نيابد پيمان مرا ستمكاران را. 125. و چون كرديم خانه را جاى بازگشتى مردمان را و بىترسى و فرا گيريد از جاى ايستادن ابراهيم نماز گاهى و پيمان كرديم به ابراهيم و اسمعيل كه پاك كنيد خانه مرا براى گردندگان و باشندگان و پشت خم دهندگان روى بر زمين نهندگان. 126. و چون گفت [ابراهيم]: پروردگار، گردان اين را شهرى بىترس و روزى ده كسان او را از ميوهها آن كه گرويد ... به خداى و روز بازپسين. گفت: و هر كه نگرود [23] پس برخوردارى دهيم او را اندكى باز پس بيچاره كنم او را به شكنجه آتش و بد جاى بازگشت. 127. و چون بر مىداشت ابراهيم بنيادها را از خانه و اسمعيل پروردگار ما بپذير از ما بدرستى كه تو، تو شنوا دانا. 128. پروردگار ما و گردان ما را دو گردن نهنده ترا و از فرزندان ما گروهى گردن نهنده مر ترا و نماى ما را قربان جاههاى و بازگرد بر ما بدرستى كه تو، تو توبهپذير بخشايشگر. 129. پروردگار ما و بفرست در ايشان فرستاده ازيشان خواند بر ايشان نشانهاى ترا و در آموزد ايشان را نامه و گفتار و كردار درست و پاكيزه گرداند ايشان را از آنكه تو بىهمتا درستكار و درست گفتار. 130. و كه بىآهنگ شود از كيش ابراهيم مگر آن كه نادان شود تن خويش و هراينه برگزيديم او را در نزديكتر و بدرستى كه او در بازپسين هراينه از شايستگان. 131. چون گفت او را پروردگارش گردن نه، گفت گردن نهادم مر پروردگار جهانيان. 132. و اندرز كرد بدان ابراهيم پسران خود را و يعقوب، اى پسران من! بدرستى كه خداى برگزيد براى شما اين كيش پس مميريد مگر و شما گردن نهندگان.