8/ 34- 25 25. و بترسيد از آزمونى عقوبتى كه نرسد آن عقوبت آنانى را كه ستم كردند از شما جداگانه و لكن همه گنان را رسد و دانيد كه بحقيقت خداى سخت [221] عقوبت است. 26. و ياد كنيد چون كه شما اندك بوديد خوار و سست داشتگان در زمين مكه در اول اسلام كه همىترسيد ترسيدند ازين كه بربايند و از روى زمين برگيرند شما را مردمان كفّار مكه و قبايل عرب پس پناه داد خداى در مدينه شما را و نيرومند كرد شما را به يارى خويش به اهل مدينه و روزى داد شما را از پاكها يعنى غنيمتها تا مگر شما سپاسدارى كنيد. 27. اى آنانى كه گرويدند! ناراستى مكنيد با خداى را و پيغامبر را و بىزنهارى مكنيد زينهاريهاى خويش را و شما مىدانيد كه آن خيانت است. 28. و دانيد كه خواستههاى شما و فرزندان شما آزمونى است و بدانيد كه خداى هست نزد او مزدى بزرگ. 29. اى آنانى كه گرويدند! اگر پرهيزيد از خداى بترسيد و خيانت نكنيد، گرداند براى شما جدايى ميان حق و باطل، ميان شما و دشمنان شما و بپوشاند درگذراند از شما بديهاى شما را و بيامرزد مر شما را و خداى خداوند افزونى است بزرگ بر بندگان. 30. و ياد كن و چون كه آنگاه را سگالش بد همىكردند به تو آنانى كه نگرويدند، بدارند ترا استوار به زندان چنانكه ابو البحترى گفت، يا بكشند ترا چنانكه ابو جهل گفت و شيخ نجدى آن را صواب ديد، يا بيرون كنند ترا چنانكه هشام بن عمرو گفت: و بد همىسگالند سگاليدند در هلاكت تو و همىسازد تدبير نهانى مىكرد خداى در هلاكت ايشان از براى تو و خداى بهترين سازندگان است، نبينى كه ترا برهانيد و ايشان را هلاك كرد. 31. و چون كه خوانده شود بر ايشان آيتهاى ما كتاب ما، گويند: هراينه اينكه شنيديم، اگر خواستيمى هراينه گفتيمى ما نيز همچو مانند اين ... [222] مگر افسانههاى پيشينيان. 32. و چون كه گفتند يعنى نضر بن الحارث: اى بار خداى! اگر باشد اين چه مىگويد محمد او راست و درست از نزد تو پس بباران بر ما باران سنگهاى از آسمان چنانكه بر قوم لوط ببارانيدى يا بيا بيار ما را به عذابى دردناك. 33. و نبود خداى تا كه عذاب كند ايشان را و حال اين كه و تو اى محمد باشى در ميان ايشان و نبود خداى عذاب كننده ايشان و حال اين كه ايشان آمرزش همىخواهند گروهى در ميان ايشان استغفار همىكردند چون مؤمنان. 34. و چيست چه بوده است مر ايشان را كه نكند عذاب ايشان را خداى؟ هر چند تو در ميان ايشان باشى و هر چند ايشان استغفار كنند و حال اين كه و ايشان مىگردانند باز مىدارند خلق را از اين مزگت شكوهمند و نبودند [نه] هستند خداوندان سزامندان دوستان آن مزگت نيست خداوندان او مزگت مگر پرهيزكاران و ليكن بيشتر ايشان نمىدانند كه اهل خانه خدا نيستند.