8/ 49- 42 42. آنگاه كه شما بوديد بدان كناره رودكده نزديكتر به مدينه و ايشان مشركان بودند بدان كناره رودكده دورتر از مدينه و آن كاروان بود در زيرتر فروتر از شما يعنى به كناره دريا و اگر وعده كرديدى شما يكديگر را [224] هراينه ناهموار گشتيدى به هم نساختى از بهر اندكى شما و بسيارى ايشان در آن هنگام وعده و ليكن ساخت تا گذارد خداى كارى را كه بود كرده شده كردنى در معلوم او از نصرت دين تا نيست شود آنى كه نيست شد از حجّتى روشن و بزيد و بماند آنى كه بزيست بماند از حجّتى روشن. و بدرستى كه خداى هراينه شنواست دانا. 43. آنگاه كه مىنمايد نمود ترا اى محمّد ايشان را خداى در خواب چشم تو اندكى و اگر نمودى ترا ايشان را بسيارى هراينه بددل شديدى و هراينه پيكار كرديدى در اين كار حرب كه كنيم يا نكنيم و ليكن خداى برهانيد نگاه داشت شما را از مخالفت بدرستى كه او داناست به خداوند سينهها بدانچه در دلهاست. 44. و چون كه مىنمايد و ياد كنيد اى مؤمنان آنگاهى را كه نمود شما را ايشان را، چون كه فراهم رسيديد در چشمهاى شما اندكى و اندك مىكند كم مىنمايد خداى شما را در چشمهاى ايشان تا گزارد خداى كارى را كه بود كرده شده كردنى. و به سوى خداى بازگردانيده شود سر انجام كارها. 45. اى آنانى كه گرويدند! چون كه فراز رسيدى شما گروهى را در حرب پس استوار شويد بايستيد با دل قوى و ياد كنيد خداى را بسيار تا مگر شما پيروزى يابيد. 46. و فرمان بريد خداى را و نيز فرستاده او را و پيكار مكنيد، پس بد دل شويد و برود دولت شما يعنى باد شما قيل باد صبا و شكيبايى كنيد در حرب. بدرستى كه خدا با شكيبايان است به عون و نصرت. 47. و مه باشيد همچو آنانى كه بيرون شدند از سراهاى خويش دنه گرفته به نشاط و از براى چشم و ديدار مردمان [225] و همى گردند خلق را از راه خداى و خداى به آنچه همىكنند تمام فرا رسنده است به علم و دانش. 48. و آنگاه كه آراسته كرد مر ايشان را ديو كارهاى ايشان را و گفت: نه نيست هيچ به آينده دست يابنده مر شما را امروز از مردمان با اين ابهت و اهبت كه شما راست و بدرستى كه من زينهار دهندهام نگهبانم مر شما را، پس چون پديدار شد آن دو گروه، برگشت شيطان بر دو پاشنه خويش به هزيمت و گفت: بدرستى كه من بيزارم از شما بدرستى كه من مىبينم آنچه نمىبينيد يعنى جبرئيل و فرشتگان را، بدرستى كه من همىترسم از خداى و خداى سخت عقوبت است. 49. آنگاه كه مىگفت مىگفتند دورويگان و آنانى كه هست در دلهاى ايشان بيمارئ شك: فريفت اينان را كيش ايشان و هر كه بازگذارد بسپارد كار خويش را بر خداى پس بدرستى كه خداى بىهمتاست درستكار.