9/ 18- 10 10. نگاه نمىدارند در هيچ گرونده هيچ سوگندى حق خويشى و نه هيچ پيمانى و اينان ايشان گذرندگانند از اندازه. 11. پس اگر بازآيند توبه كنند و به پاى دارند نماز را و بدهند به مستحق پاكئ خواسته را، پس ايشان برادران شمااند درين كيش اسلام و همىپديد كنيم و جدا نشانها حجّتها را مر گروهى را كه همىدانند. 12. و اگر بشكنند سوگندها و عهدهاى خويش را از پس بستن پيمان خويش و عيب كنند درين كيش شما كه محدث است پس كشش كنيد با پيشوايان كفر [نا] گروندگى و كافرى از آنكه بحقيقت ايشان نه سوگندى مر ايشان را تا مگر ايشان باز ايستند از طعن. 13. ا كشش نمىكنيد با گروهى كه شكستند سوگندهاى خويش را و آهنگ كردند به بيرون كردن اين پيغامبر از مكّه و ايشان آغاز كردند به جنگ نخستين بار؟ ا همىترسيد از ايشان؟ پس خداى سزاوارتر به اين كه بترسيد ازو اگر هستيد گروندگان. [233] 14. كشش كنيد ايشان را، عذاب دهد يعنى بكشد ايشان را خداى به دستهاى شما و رسوا كند ايشان را و خوار و يارى دهد شما را بر ايشان و خوش گرداند به كند دلهاى سينههاى گروهى را گروندگان. 15. و ببرد خشم گرمى دلهاى ايشان و بازگردد توبه دهد خداى بر آنى كه خواهد و خداى داناست درستكار. 16. يا پنداشتيد كه ايمان آورديد كه گذاشته شويد بىجهاد و قتال و ندانست هنوز خداى آنانى را كه كوشش كردند از شما و نگرفتند از فرود خداى و نه از پيغامبر و نه ازين گروندگان دوست نهانى كه با ايشان سرّ مسلمانان گويند. و خداى آگاه است به آنچه همىكنند. 17. نبود مر انبازآرندگان را كه آبادان ... مزگتهاى خداى، گواهان بر تنهاى خويشتن به ناگروندگى. اينان نيست شد كارهاى ايشان و در آتش ايشان جاويد ماندگانند. 18. هراينه هراينه آبادان كند مزگتهاى خداى را آنى كه گرود به خداى و روز بازپسين و به پاى داشت نماز را و داد حق خداى را از خواسته و نترسيد مگر از خداى. پس شايد اينان كه باشند از جمله راهيابندگان.