9/ 47- 40 40. اگر يارى نكنيد او را پس بدرستى كه يارى كرد او را پيغمبر خداى آنگاه كه بيرون آورد آوردند او را از مكّه آنانى كه نگرويدند دويم دو در حالى كه يكى از دو بود آنگاه كه ايشان دو در شكاف كوهاند آنگاه كه مىگفت مصطفى مر يار خود را: اندوهگين مباش! بدرستى كه خداى با ماست به نصرت پس فرو آورد خداى آرامش خود را بر او و نيرومند گردانيد او را به لشكرهاى فرشتگان كه نديديد آن را و كرد گردانيد خداى سخن آنانى كه نگرويدند فروتر. و سخن خداى يعنى لا اله الّا اللّه آن بلندتر و خداى بىهمتاست درستكار. 41. بيرون شويد به غزو سبك باران و گران باران و كوشش كنيد به خواستههاى خويش و [239] تنهاى خويشتن در راه دين خداى. آنتان بهتر است مر شما را اگر هستيد كه مىدانيد شرف غزو. 42. اگر بودى مال و غنيمت تبوك كالاى نزديك و سفرى تبوك سفرى ميانجى بودى هراينه پىروى كردندى ترا و لكن دور شد آمد بر ايشان مسافت راه. و زودا كه سوگند خورند به خداى كه اگر توانستيمى هراينه بيرون آمديمى با شما، نيست مىكنند به آن سوگند دروغ تنهاى خويشتن را و خداى مىداند كه بحقيقت ايشان هراينه دروغ گويانند. 43. در گذاردا خداى از تو چرا دستورى دادى مر ايشان را منافقان را تا پيدا شدندى مر ترا آنانى كه راست گفتند و دانستى دروغگويان را؟ 44. نه دستورى خواهد از تو آنانى كه همىگروند به خداى و روز بازپسين كه كوشش كنند به غزو به خواستههاى خويش و تنهاى خويش و خداى داناست به پرهيزكاران. 45. هراينه هراينه دستورى خواهند از تو تخلّف آنانى كه نمىگروند يعنى منافقان به خداى و روز بازپسين و گمان شد دلهاى ايشان پس ايشان در گمان خويش آمد شد همىكنند سرگردان مىباشند. 46. و اگر خواستندى بيرون آمدن را به غزو هراينه ساخته كردندى براى آن غزو سازى و لكن نپسنديد خداى انگيخته شدن ايشان را به غزو پس گران گردانيد و بازداشت ايشان را و گفته شد بنشينيد با نشينندگان بر جاى ماندگان يعنى كودكان و زنان. 47. اگر بيرون آمدندى در ميان شما نه [240] بفزودندى شما را مگر جز تباهى و هراينه شتر بتاختندى در ميان شما همىجويند شما را آشوب و عيبى كه شما را از غزو بازداشتند و در ميان شماست شنوندگان جاسوسان مر براى ايشان را و خداى داناست به ستمكاران.