10/ 107- 98 98. پس اگر نبودى چرا نبود دهى كه گرويدى، پس سود داشت داشتى او را گرويدن او مگر لكن گروه يونس چون گرويدند دور كرديم برداشتيم از ايشان عذاب رسوايى را در زندگانى فروتر نزديكتر و برخوردارى داديم [1] ايشان را تا هنگامى. 99. و اگر خواستى پروردگار تو [273] هراينه گرويدى آنى آنانى كه هستند در زمين همه ايشان همه بجملگى. ا پس تو به زور دارى مردمان را تا باشند گروندگان؟ 100. و نبود مر تنى را كه بگرود مگر به فرمان خداى. و گرداند پليدى عذاب را بر آنانى كه خرد ندارند. 101. بگو، بنگريد! كه چيست در آسمانها از آفتاب و ماه و ستارگان و زمين از كوهها و درياهاى مختلف؟ و سود ندارد و چه سود دارد نشانها و بيمكنندگان از گروهى كه نمىگروند. 102. پس هيچ چشم مىدارند مگر مانند روزهاى آنانى كه گذشتند از پيش ايشان؟ بگوى، پس چشم داريد كه من با شما هستم از چشم دارندگان. 103. باز پس برهانيم فرستادگان خويش و آنانى كه گرويدند همچنانت درست واجب بر ما كه برهانيم گروندگان را. 104. بگوى، اى مردمان! اگر هستيد در گمانى از كيش من، پس نپرستم آنانى را كه همىپرستيد از جز فرود خداى و لكن بپرستم خداى را آنى كه مىميراند شما را و فرموده شدم كه باشم از گروندگان. 105. و نيز فرموده شدم كه راست دار رويت را براى كيش بر يك سو از شرك و مباش از جمله انباز آرندگان. [274] 106. و مخوان به خدايى از فرود خداى آنچه را كه سود ندارد ترا اگر خوانى و زيان ندارد ترا اگر نخوانى، پس اگر كنى پس بدرستى كه تو آنگاه باشى از جمله ستمكاران بر تن خويش. 107. و اگر ببسايد برسد ترا خداى به زيانى پس نه بردارنده مرو را مگر او و اگر خواهد ترا به نيكى پس نه بازگرداننده مر افزونى نيكويى او را. برساند به آن، آن را كه خواهد از بندگان خويش. و او آمرزگار است بخشاينده. [1]. م: «برخوردارى داريم»