11/ 33- 25 25. و بدرستى كه فرستاديم نوح را و او صد ساله بود به گروه خويش: بدرستى كه من مر شما را بيم كنندهام آشكار. 26. كه مپرستيد مگر خداى را. بدرستى كه من همىترسم بر شما از عذاب روزى دردناك. 27. پس گفت سران و مهينان آنانى كه نگرويدند از گروه او: نمىبينيم ترا مگر آدمئ مانند ما و ن [279] مىبينيم ترا كه پىروى كرد كردند مگر آنانى كه ايشان فرومايگان مااند آشكارا نخست انديشه و نمىبينيم شما را بر ما از هيچ افزونى نه كه گمان مىبريم شما را دروغگويان. 28. گفت نوح: اى گروه من! ا هيچ ديديد چه بينيد اگر باشم بر حجّتى روشنى از پروردگار من و داد داده باشد مرا بخشايشى نبوّتى از نزدش، پس پوشيده شد بر شما؟ ا به زور چفسانيم ا به ستم در توانيم يا بايند شما آن را يعنى نكنيم آن و شما مر آن را دشوار دارندگانيد ناخواهان؟ 29. و اى گروه من! در نمىخواهم از شما بر آن رسانيدن پيغام هيچ خواسته ما را. نيست مزد من مگر بر خداى و نيستم من هرگز راننده آنانى كه گرويدند، بدرستى كه ايشان بازرسندگان پروردگار خويشند به قيامت ايشان را جزا دهد و ليكن من همىبينم شما را گروهى كه نادانى مىكنيد. 30. و اى گروه من! كه يارى دهد نگاه دارد مرا از خداى اگر رانم ايشان را؟ ا پس نه ياد داريد نه در انديشيد. 31. و نگويم مر شما را نزد من است گنج خانههاى خداى و نيز نه مىدانم ناپيدا را و نيز نه مىگويم كه من فرشتهام و نيز نه مىگويم مر آنانى را كه خوار دارد چشمهاى شما كه هرگز ندهد ايشان را خداى نيكئ، خداى داناتر است به آنچه هست در دلهاى ايشان بدرستى كه من آنگاه باشم هراينه از جمله ستمكاران. 32. گفتند كافران: اى نوح! بدرستى كه پيكار كردى با ما پس بسيار كردى پيكار كردن به ما، پس آى آر ما را به آنچه وعده همى ... ما را از عذاب اگر [280] هستى از جمله راستگويان. 33. گفت نوح: هراينه آرد شما را آن را خداى اگر خواهد و نيستيد شما پيشى گيرندگان بر خداى نتوانيد ازو گريختن.