11/ 83- 73 73. گفتند: ا شگفت مىنمايى تو از فرمان خداى، بخشايش خداى و بركتهاى نيكوداشتهاى او بر شما باد اى خداوندان خانهدان ابراهيم. بدرستى كه او ستوده است بزرگوار بسيار عطا. 74. پس چون كه رفت از ابراهيم آن بيم و هراس و آمد او را مژده به اسحاق و يعقوب، پيكار همى ... با فرشتگان ما در گروه لوط. 75. بدرستى كه ابراهيم هراينه بردبار است زارى كننده و آوه بازگردنده به درگاه خداى. 76. اى ابراهيم! روى بگردان از اين، بدرستى كه هراينه آمد فرمان پروردگارت و بدرستى كه ايشان، آينده ايشان عذابى نه بازگرداندهنى. 77. و چون كه آمد فرستادگان ما جبرئيل و دوازده فرشته لوط را، اندوهگين كرده شد او به آمدن ايشان و تنگ دل شد به سبب ايشان به جهت دل، و گفت: اين روزى است سخت سهمگين. 78. و آمد او را گروه او همىشتابند به او و از پيش بودند كه مىكردند بديها. گفت: اى گروه! اينان دختران مناند ايشان پاكتراند مر شما را پس بترسيد از خداى و نه رسوا كنيد مرا در ميهمان من. ا نيست از شما مردى راهيافته؟ 79. گفتند: هراينه هراينه دانستى كه نيست ما را در دخترانت [287] از بهره و بدرستى كه تو هراينه مىدانى آنچه مىخواهيم. 80. گفت: اگر كه مراستى به شما نيرويى يا پناهيدمى به گوشه استوار. 81. گفتند: اى لوط! ما فرستادگان پروردگار توايم هرگز نرسند به تو پس برو با كسانت به پاره از شب و از پس منگردا از شما كسى مگر زن تو، بدرستى كه او رسنده او آنچه رسد ايشان را. بدرستى كه وعده ايشان سپيده دم است، ا نيست سپيده دم نزديك؟ 82. پس چون آمد فرمان ما كرديم زبر آن را زير آن و ببارانيديم بر آن سنگهايى از سنگ گل بر هم چيده. 83. نشان كرده شده نزد پروردگارت و نيست آن از ستمكاران دور.