11/ 91- 84 84. و به مدين برادر ايشان شعيب را، گفت: اى گروه! بپرستيد خداى، نيست مر شما را هيچ خدايى جز او و مكاهيد پيمانه را و ترازو را بدرستى كه من مىبينم شما را به نيكى و بدرستى كه من مىترسم بر شما از عذاب روز در گيرنده. 85. و اى گروه من! تمام دهيد پيمانه را و ترازو را به داد، و مكاهيد مردمان را چيزهاى ايشان را [288] و تباهى مكنيد در زمين تبهكاران. 86. مانده خداى بهتر است مر شما را اگر هستيد گروندگان و نيستم من بر شما نگهبان. 87. گفتند: اى شعيب! ا نمازهاى تو مىفرمايد ترا كه گذاريم آنچه مىپرستيد پدران ما يا كنيم درخواستههاى خويش آنچه مىخواستيم؟ بدرستى كه تو هراينه تو بردبار راهيافته. 88. گفت: اى گروه! ا ديديد اگر باشم بر هويدايى از پروردگار خود و داد مرا از خود روزى نيكو؟ و نمىخواهم كه ناسازى كنم با شما به آنچه بازدارم شما را از آن نمىخواهم مگر بسامان آوردن را چندانكه توانم و نيست سازوارى من مگر به خداى. برو كار بازگذاشتم و به او بازگردم. 89. و اى گروه من! مداردا شما را دشمنى من كه رسد شما را مانند آنچه رسيد گروه نوح را يا گروه هود را يا گروه صالح را و نيست گروه لوط از شما هرگز دور. 90. و آمرزش خواهيد از پروردگار خويش باز پس بازگرديد به او، بدرستى كه پروردگار من بخشاينده است دوستدار. 91. گفتند: [289] اى شعيب! در نمىيابيم بسيارى را از آنچه مىگويى و بدرستى كه ما هراينه مىبينيم ترا در ما سست. و اگر نه گروه تو هراينه سنگسار كرديمى ترا و نه تو بر ما گرامئ.