12/ 108- 100 100. و برآورد پدر و مادر خويش را بر تخت و در افتادند مر او را سجدهكنان، و گفت: اى پدر من! اين تعبير خواب من است از پيش، هراينه گردانيد آن را پروردگار من راست و هراينه نيكويى كرد به من چون بيرون آورد مرا از زندان و آورد شما را از بيابان از پس كه شورش افكند ديو در ميان من و ميان برادران من. بدرستى كه پروردگار من نيكوكار است مر آنچه را كه خواهد، بدرستى كه او، او داناست درستكار. 101. پروردگار! هراينه دادى مرا از پادشاهى و آموختى مرا از تعبير سخنان. آفريننده آسمانها و زمين! تو دوست منى در اين جهان و آن جهان، بردار جان مرا مسلمانى و در رسان مرا به شايستگان. 102. آنت [309] از خبرهاى ناپيدا كه پيغام مىكنيم آن را به تو و نبودى نزد ايشان چون دل بنهادند كار خويش را و ايشان بد مىسگالند. 103. و نيست بيشتر مردمان و اگر چند كه آرزو برى، هراينه گروندگان. 104. و نمىخواهى از ايشان بر آن از مزدى. نيست اين مگر پندى مر جهانيان را. 105. و بسا از نشانى در آسمانها و زمين همىگذرند بر آن و ايشان از آن روى گردانندگانند. 106. و نمىگرود بيشتر ايشان به خداى مگر و ايشان انباز آرندگانند. 107. ا پس بىبيم شدهاند كه آيد ايشان را پوشنده از عذاب خداى يا كه آيد ايشان را رستخيز ناگاه و ايشان آگاهى ندارند؟ 108. بگو، اين راه من است همىخوانم به خداى بر بينايى، من و آنى كه پىروى كرد مرا، و پاكئ خداى و نيستم من از انبازگويان.