14/ 21- 13 13. و گفت آنانى كه نگرويدند مر فرستادگان خويش: هراينه بيرون كنيم شما را از زمين ما يا هراينه باز آييد در كيش ما. پس پيغام داد به ايشان پروردگار ايشان هراينه نيست كنيم ستمكاران را. 14. و هراينه آرام دهيم شما را در زمين از پس ايشان، آنت مر آنى را كه ترسيد از ايستادن من و ترسيد از بيم كردن من. 15. و يارى خواستند و نوميد شد هر گردن كشى ستيهنده. 16. از پس وى است دوزخ [322] و داده شود از آبى زرداب. 17. فرو كشد او را به گلو به دشوارى و نزديك نبود كه بگوارد آن را و آيد او را مرگ از هر جايى و نيست او هرگز مرده و از پس اوست عذابى درشت. 18. داستان آنانى كه نگرويدند به پروردگار خويش، كردارهاى ايشان چون خاكسترى است سخت شد به آن باد در روزى سخت باد، نتوانند از آنچه ورزيدند بر چيزى. آنت آن گمراهى دور. 19. ا نديدى كه خداى آفريد آسمانها را و زمين را به راستى؟ اگر خواهد ببرد شما را و آرد آفريده نو. 20. و نيست آنت بر خداى هرگز دشوار. 21. و بيرون آمدند مر خداى را همه، پس گفت سستان مر آنانى را كه گردن كشى كردند: بدرستى كه ما بوديم مر شما را پىروان، پس هيچ هستيد شما بىنياز كنندگان از ما از عذاب خداى از چيزى؟ گفتند: اگر راه نمودى ما را خداى هراينه راه نموديمى شما را، برابر است بر ما ا دلتنگى كنيم يا شكيب كرديم، نيست ما را از رستگارى.