16/ 76- 69 69. باز پس بخور از همه ميوهها [343] پس بسپرى راههاى پروردگارت را فرمان بران. بيرون مىآيد از شكمهاى آن آشاميدنئ نه يك رنگ رنگهاى او، در آن به شدنى مر مردمان را، بدرستى كه در آنت است هراينه نشانى مر گروهى را كه درانديشند. 70. و خداى آفريد شما را، باز پس ميراند شما را و از شماست آنى كه گردانيده شود به فروترين زندگانى تا نداند پس از دانستن چيزى، بدرستى كه خداى داناست توانا. 71. و خداى افزون كرد برخى را از شما بر برخى در روزى، پس نيستند آنانى كه افزون كرده شدند هراينه بازدهندگان روزى خويش بر آنچه خداوند شد دستهاى ايشان، پس ايشان در آن يكسان، ا پس به نيكوداشت خداى ناشناسى مىكنيد؟ 72. و خداى گرداند براى شما از تنهاى شما جفتانى و گرداند شما را از جفتان شما پسران و نبيرهگان و روزى داد شما را از پاكها و خوشها. ا پس به ناراست مىگروند و به نيكوداشت خداى ايشان ناسپاسى مىكنند؟ 73. و مىپرستند از فرود خداى آن چيزى را كه نتواند مر ايشان را روزى از آسمانها و زمين چيزى و نه توانايى دارند. [344] 74. پس مزنيد براى خداى داستانها، بدرستى كه خداى مىداند و شما ندانيد. 75. پديد كرد خداى داستانى را، بنده زير دست توانايى ندارد بر چيزى و آنى كه روزى داديم از ما روزى نيكو، پس او هزينه مىكند از آن نهان و آشكار. ا برابر باشند؟ سپاس و ستايش مر خداى راست نه كه بيشتر ايشان نمىدانند. 76. و پديد كرد خداى داستانى را، دو مرد يكى ايشان گنگ است توانايى ندارد بر چيزى و او مانده است بر خداوند خويش هر كجا كه فرستد او را نيايد به نيكى. ا برابر شود او و آنى كه فرمايد به راست و او بر راهى است راست؟