17/ 54- 44 44. به پاكى ياد مىكند مرو را آسمانها هفت و زمين و هر كه در آنها و نيست از چيزى مگر به پاكى ياد كند به ستايش او و ليكن در نيابيد به پاكى كردن ايشان را. بدرستى كه بود بردبار آمرزگار. 45. و چون خوانى نبى را، كنيم ميان تو و ميان آنانى كه نمىگروند به آن جهان، پرده پوشيده. 46. و كرديم بر دلهاى ايشان پوششهايى كه دريابند آن را و در گوشهاى ايشان گرانئ. و چون ياد كنى پروردگار خود را در نبى تنهاى او، برگردند بر پسهاى خويش رميدنى. 47. ما داناتريم به آنچه گوش همىدارند به آن چون كه گوش مىدارند به تو و چون كه ايشان همرازانند چون گويد ستمكاران: نه پىروى مىكنيد مگر مردى را جادويى كرده شده. 48. نگر كه چگونه زدند [1] مر ترا داستانها را! پس گمراه شدند پس نمىتوانند راهى. 49. و گفتند: ا چون كه گرديم استخوانها و ريزه [359] ا ما هراينه برانگيخته شدگانيم آفرينشى نو؟ 50. بگوى، باشيد سنگها يا آهنى. 51. يا آفريده از آنچه بزرگ آيد در سينههاى شما، پس گويند: كه بازگرداند ما را؟ بگوى، آن كه آفريد شما را نخستين بار. پس زود جنبانند به تو سرهاى خويش را و مىگويند، كى است او؟ بگوى، شايد كه باشد نزديك. 52. روزى كه خواند شما را پس پاسخ كنيد به ستايش او و گمان بريد درنگ نكرديد مگر اندكى. 53. و بگوى مر بندگان مرا، گويند آنى كه آن نيكوتر است، بدرستى كه ديو بشوراند در ميان ايشان، بدرستى كه ديو هست مر آدمى را دشمنى پيدا. 54. پروردگار شما داناتر است به شما، اگر خواهد بخشايد شما را يا اگر خواهد عذاب كند شما را و نفرستاديم ترا بر ايشان نگهبانى. [1]. م: «زدثد»