17/ 74- 64 64. و بلغزان آنى را كه توانى از ايشان به آواز خويش و بانگ كن بر ايشان به سوارانت و پيادگانت و انباز شو با ايشان در خواستهها و فرزندان وعده ده ايشان را، و وعده نمىدهد ايشان را ديو مگر فريبى. 65. بدرستى كه بندگان من نيست مر ترا بر ايشان دستى و غلبه، و بس است پروردگار تو نگهبانى. 66. پروردگار شما آنى كه مىراند براى شما كشتى را در دريا تا جوييد از افزونئ او، بدرستى كه او هست به شما مهربان. 67. و چون ببسايد شما را گزند در دريا، گم شود آنى كه مىخوانيد مگر او را، پس چون برهانيد شما را به خشكى روى گردانديد و هست مردم ناسپاس. 68. ا پس بىترس شديد كه فرو برد به شما سوى بيابان يا فرستد بر شما سنگ بارانى بازپس نيابيد براى خويش نگهبانى؟ 69. يا بىترس شديد كه بازگرداند شما را در آن [362] بارى ديگر پس فرستد بر شما شكننده از باد، پس به آب فرو برد شما را به آنچه ناسپاسى كرديد باز پس نيابيد براى خويش بر ما به آن از پى درآينده. 70. و هراينه افزونى داديم پسران آدم را و برداشتيم ايشان را در بيابان و دريا و روزى داديم ايشان را از پاكها و خوشها و افزونى داديم ايشان را بر بسيارى از آنى كه آفريديم افزونى دادنى. 71. روزى كه بخوانيم هر مردمى را به پيشواى ايشان پس هر كه داده شود نامه خويش را به دست راستش پس اينان همىخوانند نامه خويش را و ستم كرده نشوند رشته دانه خرما. 72. و هر كه باشد در اين نابينا پس او در آن جهان نابيناتر و گمتر راه. 73. و بدرستى كه نزديك شدند هراينه بشورانند ترا از آنى كه پيغام كرديم به تو تا فرا بافى بر ما جز آن و آنگاه هراينه فراگيرند ترا دوستى. 74. و اگر نه كه استوار داشتيم ترا، هراينه نزديك بودى كه بگرايى به ايشان چيزى اندك.